دیدین با شنیدن صدای کسی آروم میشین؟!
این حس رو حسین صفاری اینطوری میگه:

"در صدایش پرنده می‌رقصید"

یه اصطلاحی توی روانشناسی داریم به نام functional freeze (یخ زدن عملکرد) اینجوریه که ساعت ها رو تختت دراز می‌کشی و هیچ کاری نمی‌کنی...
حتی جواب پیام دوستاتو نمیدی، به هیچ کاری نمیرسی، با اینکه کلی از کارهات مونده

حتی زورت میاد کارهای ساده مثل حموم رفتن انجام بدی چون جونی برات نمونده
اضطراب زیاد زندگی باعث میشه ذهن بره روی حالت بقا که فقط زنده بمونه و انگار از جسم جدا میشه

زن‌ها عاشقانه با مردی می‌مونن که وقتی می‌گن می‌خوام فلان کار رو انجام بدم بگه برو پشتتم،
نه راه و روش تعیین کنه یا بگه تو وایسا من انجام می‌دم .

باید یه نفر تو زندگیت باشه که وقتی باهاش داری حرف میزنی تو دلت بگی
وای چقدر میفهمه من چی میگم.

بعضی آدما متعلق به همدیگه‌ان
حتی اگه به هم نرسن.
‌

اینکه مرا هُل دادی یا بالا کشیدی،
من را خراب کردی یا از من حمایت کردی،
در کنارِ من ماندی یا من را رها کردی ..

تو بخشی از رُشدِ من هستی و من ممنونت هستم❤️

این تصویر رو ببین!
قدیما که دنیای مجازی نبود
اینجوری واسه هم پست میذاشتن!

زن بودن سخت بود یحیی.
خیلی سخت بود، زمانی که می‌خواستی به آدم‌ها بگویی نه یک مادری نه یک معشوق، فقط خودت هستی؛ یک انسان.

#کیمیا_رجبی

فكر مى‌كنم معنى دوست داشتن همين باشد،
تورا ترک نكنند حتى وقتى كه خودت؛
هم پشت خودت نماندى.

دِل شکستنِ یه آدم؛
چقدر قدرت میخواست که فکر کَردی قَوی ترینی؟

#فرگل_مشتاقی

وَ شب بخیر.

به تو که نوری برای کسی شدی،
حتی وقتی تاریکِ تاریک بودی.

فکر کنم هممون یه بار تو زندگی با این آهنگ گوگوش اشک ریختیم.
این آهنگ خیلی خیلی قشنگ و همچنین خیلی غمگینه..
مخصوصا برای کسایی که تازه از کسی که دوسش داشتن جدا شدن.

‏بعضی‌ها هم به دلائلی میفتن تو "چرخه‌ی دیوار کشیدن به دور خودشون"،

نقطه‌ی امن‌شون می‌شه وسط اون دیوار و انقدر روز به روز اون دیوار رو ضخیم‌ترش می‌کنن که چشم باز می‌کنه می‌بینه تمام آدم‌ها رو داره پس می‌زنه و فقط خودش مونده.

به این بی‌کلمه گوش بده و انقدر زود جا نزن و خودتو نباز.

‏شاید تو احتیاج داشته باشی این جمله محشر از «معین دهاز» رو بخونی:

جایِ غلط با آدمِ غلط سوار شدم، هر کجا پیاده شوم، درست است.

یکی میگفت:
"‏نمیترسم ازینکه کنار این پسره پیر و فرتوت بشم،
هربار چاق شدم گفت ایول یکم بیشتر ازت دارم،
صورتم کهیر زد قرمز و سفید شد گفت اِ جا بوسی برا من،
گوشه‌ی چشمم و خط لبم یکم چروک افتاد گفتم بوتاکس کنم گفت چرا؟
رد خنده‌‌هامونو کجا ببری؟"

از این قشنگتر؟

‏بعضی حرف‌ها خلق شده‌اند که فقط یک‌بار و فقط به یک‌نفر زده شوند، بعد از آن دیگر هیچ معنایی ندارند.

تنها چیزی که در روابط انسانی فهمیدم اینه که هیچ‌‌وقت هیچ‌کس رو نمیشه واقعا شناخت،
ما فقط اون قسمتی از یک شخص رو میشناسیم که خودش اجازه داده بشناسیم.

این بی‌کلمه ترکیب بارون و پیانو و ویالون رو پلی کن و یکم وایب مثبت و آرامش دریافت کن.
برای تویی که امروز روز سختی داشتی،
تویی که روز بدی رو سپری کردی،
تویی که امروز چیزای خوبی نشنیدی.
اینو گوش کن، کمکت میکنه برای چند دقیقه مودت عوض بشه.

اگه تو‌ جمع یکی بود که کسی باهاش حرف نمیزد شما باهاش حرف بزنید
اگه یکی عکس‌ گذاشت کسی براش کامنت نذاشت شما بذارید
اگه کسی یه کار خوبی کرد و کسی ازش تشکر نکرد شما بکنید

وَ در انتها اینکه نذارید کسی فکر کنه کافی نیست.

برای وقتی که آبی میپوشه🩵

و گاهی اوقات احساساتم را
برای خودم نگه داشتم،
چون هیچ زبانی برای بیانشان پیدا نکردم.

میل خودته ها
اما از من می‌شنوی روان و آرامش و وقت و‌احساست رو از سر راه نیاوردی که توی یه رابطه بی سر و ته هدرش بدی🙌🏻❤️

خلاصه که:
غم از من، خنده مالِ تو…

از اینکه باهام رو دربایستی داشته باشن لذت می‌برم ؛ خوش برخوردی من حق راحت بودن بهت نمیده..

وقتی کسی‌و که دوسش داری میخندونیش به چشماش نگاه کنید
تمام قشنگی دنیا اونجا جمع شده.

پسرا چرا وقتی از منطقه امن مالی شون درمیان
حتی وسط یه رابطه خوب هم باشن
فاصله میگیرن؟عوض میشن؟

نکنین خب!اون دختر اون موقع هم دوسن داره کنارتون باشه!!

تو کجای قصه‌ای؟
کافیه بگی..

از آشتی با اندوهش بیزار بود ؛ اما در نهایت مجبور می‌شد او را به جای تمام کسانی که نداشت در آغوش بگیرد..

یه چیزایی که اذیتت میکنه رو میتونی خاک کنی گوشه ذهنت و ازشون فرار کنی،
ولی یهو یه حرفایی و کارایی اونارو از اونجا میکشه بیرون و خاک کردن دوبارش تقریبا غیر ممکن میکشه.

صبحتونو با این بی‌کلمه با کلی حس خوب شروع کنید.

برای امروزت❤️

در من چندین زن بی پناه زندگی میکنند!
زنی معصوم و مظلوم که به وقتِ دلگیری‌هایش تکیه‌گاهِ وجودش شانه هایش میشوند.
زنی جسور و بی پروا؛
مستبد و خودرای که هر آنچه را که دوست دارد حقِ طبیعیِ خودش میداند.
زنی قوی که می ایستد روبه رویِ هر کسی که میخواهد زن بودنش را زیر سوال ببرد.
زنی ضعیف و شکننده که دلش برایِ کنجِ آرامِ کافه ای با بویِ خوشِ قهوه؛
غنج میرود.
زنی منتظر و عاشق،
که شبهایِ طولانی را قبلِ خوابش ،
تکیه گاهِ اشک هایش،
بالشتِ وفادارش است.
زنهایی که میخواهند به دور از ای کاش‌ها و بایدها،
آرام برای خودشان زندگی کنند.
و زنی که بعدِ هر فتحِ پر قدرتش میخواهد مثلِ کودکی معصوم بارها قلبش عاشقانه و دیوانه‌وار بر کنجِ سینه اش بکوبد.

#فرگل_مشتاقی

آخر شب چشماتونو ببندید
با این بی‌کلمه رویا پردازی کنید.

#Mood

•
من از این آدمام که
اهمیت میدم
اهمیت میدم
اهمیت میدم.
بعد یهو میبینی با یه حرکت از چشمم افتادی
و دیگه هیچوقت بهت اهمیت نمیدم جوری که انگار هیچوقت نبودی.

مود من فقط اونجایی که داستایوفسکی می‌گه:

“خواهش می‌کنم از اینکه دیروز اندوهگین بودم،
از من دلگیر نباش،
قلباً احساس شادمانی و سبک‌بالی می‌کردم،
امّا من در شادترین لحظات زندگی‌ام نیز اندوهی خاص را در وجودم احساس می‌کنم؛
حتی اگر می‌گریستم،
نباید اهمیت می‌دادی،
زیرا اغلب چنین احساسی دارم و دلیل آن را نیز نمی‌دانم؛
همه چیز مرا به شدت تحت تأثیر قرار میدهد،
گویی همیشه برداشت من از پیرامون خود با اندوه همراه است.”

سینه ام دکان عطاری‌ست، دردت چیست؟

بعضی وقتا لازمه دلت بشکنه،
بهت بربخوره و ناراحت بشی؛
بعضی وقتا از دست دادن بهترین تجربست؛
هیچکس تو شادی موفق نشده؛
این غم و سختیه که ادمو هدایت میکنه به سمت هدفاش؛

پس از رفتنا،
سختی ها،
نشدن ها و نرسیدن ها نترس.

من واسه خودم رفیق بودم، دشمن بودم، به خودم خوبی کردم و بدی کردم،
خودم خودمو گم کردم و پیدا کردم،
پس اگه هیچکی هم نباشه من برای خودم هستم و همین کافیه.

زمان هایی پیش می آید، عزیز دلم، که متقاعد می شوم
برای هیچگونه ارتباط انسانی مناسب نیستم.

#فرانتس_کافکا

شما بیا روزی صد بار با خودت مرور کن که صدتو گذاشتی واسه طرف و اون محبتت رو نخواسته، باز تا به خودت میای می‌بینی این فکر تو سرته که:
«حتما من کم گذاشتم که رفت»…

نیاز دارم توی ون مسافرتی وسط جنگل باشم،
آتیش روشن باشه،
هوا سرد باشه،
آهنگ ملایم خوب به راه باشه،
غذا آماده باشه،
یه نم بارون بزنه،
بوی خاک خیس پراکنده باشه
و موبایلم آنتن نداشته باشه.

می‌دونم حالت بده و ذهنت بهم ریختست و امیدتو از دست دادی،
یه دوش بگیر،
یه نوشیدنی گرم بخور،
دراز بکش رو تخت چشماتو ببند و گوشش بده،
فردا می تونه یه روز تازه باشه.
یه شروع تازه.

من هیچوقت نمیخواستم دختر قوی و مستقلی باشم،
حتی دلم نمیخواست دختر موفقی باشم.
دلم نمیخواست به جا و به وقتش احساساتم رو مجبور به سرکوب کنم و ظاهرم رو حفظ کنم تا مبادا کسی دست به ظاهر بی‌عیب و نقصم بزنه و به رازهای تاریک درونم دست پیدا کنه.

مبادا کسی متوجه بشه قلبم به یک‌مو بنده.
مبادا کسی متوجه بشه من به تلنگری فرو میریزم.
مبادا کسی متوجه بشه کدوم آجرِ دلم لقه و از دیوار کوتاهم بیرون بکشه و یک آن هرچیزی که ساختم فرو بریزه.
من هیچوقت دختر قوی و مستقل و موفقی نمیخواستم باشم.

به جاش میخواستم دختر شادی باشم.
دنبال ارزوهام برم و دنیا رو با یک کوله‌پشتی بگردم.
اینکه چطور روزگار برام رقم زد که من در یک گوشه از دنیا گاهی از درد به خودم بپیچم و هرکسی از من پرسید چته؟!
لبخند بزنم و بگم هیچی.
هرکسی از من پرسید خوبی؟
بگم عالی.
کار سرنوشت بود.
اما من تمام عمرم ارزو داشتم یک دختر شاد و معمولی با تمام روزمرگی و ارزوهای و رویاهای معمولی‌تری باشم.

هیچ جمله‌ای اندازه
«افرین چقدر قوی هستی»
برام دردناک و سخت نبود.
چون من پایِ این جمله تموم دخترونگی‌هام رو فدا کردم.

#فرگل_مشتاقی

آخیش...🌱

‏نمیدونم بزرگ شدن چندتا مرحله داره ولی مطمئنم یکیش اینه که با جرات حرفتو بزنی بدون اینکه بترسی بقیه ناراحت شن یا اشتباه برداشت کنن.

اگه قسمت باشه توی زندگیت موندگار بشن،
هیچ اتفاقی نمی‌تونه باعث رفتنشون بشه.

از اون طرف اگه قرار نباشه موندگار باشن،
هیچی توی دنیا نمی‌تونه مجبورشون کنه بمونن.

جمعه‌تونو با این بی‌کلمه قشنگتر و آروم تر شروع کن.

یکی از دوست‌داشتنی‌ترین کارهایی که می‌تونی برای خودت انجام بدی
اینه که به خودت این اجازه رو بدی که همیشه خودت رو جمع و جور و سرپا نکنی.
این زندگی همواره بین پستی و بلندی قرار داره.

سؤال این‌جاست که:
می‌تونی همچنان خودت رو دوست داشته باشی حتی زمانی که آشفتگیت خودش رو نشون می‌ده؟

واسه چشم قشنگتون💚