💕💕


قصه کودکانه




خاله پگاه




@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰

هر شب





@ghesse_lalaii

کاردستی ساده بسازیم😍




@BehtarinMadareDonya

💕💕


قصه ی دوست های جدید دریانورد

گاری، دریانوردی بود که کشتی نو و قشنگی داشت! روزی گفت: «دریانوردی می کنم و تمام دنیا را می بینم!» وقتی دریانورد خود را به عرشه رساند: «هوت… هوت..» کشتی حرکت کرد. او به دوستانش گفت: «خداحافظ ، من به زودی به خانه برمی گردم.»

دریانورد هنگام رفتن، آن قدر به فانوس دریایی که با نور درخشانش چشمک می زد نگاه کرد تا اینکه فانوس از جلو چشمش دور شد و دیگر هیچ چیز دیده نشد ناگهان نهنگی آبی دریایی از زیر آب بیرون آمد و فواره ای از آب به هوا بلند کرد و در کنار کشتی شنا کرد. نهنگ گفت: «به زودی خشکی را می بینی. همان جایی که اسکیموها زندگی می کنند.»

دریانورد فریاد کشید: «آهای خشکی» وقتی کشتی نزدیک ساحل رسید، خورشید سرخ شده بود و یخ و برف همه جا را پوشانده بود.
اسکیمویی که خودش را در لباس های گرم پیچیده بود برای دیدنش فریاد کشید: «خوش آمدی دریانورد. شما حتما از راه دوری آمده اید؟»
اسکیمویی هم که بچه اش را به پشتش بسته بود، از راه رسید و گفت: «به خانه ما بیایید. تا سورتمه راه زیادی نیست.» دریانورد با اسکیموهای خندان سوار سورتمه شد. سگ های بزرگ آن را می کشیدند و از روی برف های خشک سر می خوردند.


آقای اسکیمو گفت: «این خانه ماست. ما آن را از یخ می سازیم. ما به آن ایگلو می گوییم»کلبه اسکیمویی گرم و نرم بود. دریانورد در کنار آتش نشست و برای دوستان جدیدش از خانه خود که خیلی دور بود، تعریف کرد. سوپ ماهی در دیگ می جوشید. دریانورد دو بشقاب بزرگ پر، از آن خورد و بعد به خواب سنگینی فرو رفت و آن قدر خوابید تا اینکه موقع رفتن شد. اسکیموها او را تا کشتی همراهی کردند. دریانورد از روی عرشه دستش را برای آنها تکان داد و فریاد کشید: «خداحافظ. خیلی متشکرم. من دوباره بازخواهم گشت و باز هم شما را خواهم دید.»

دریانورد از آنها خداحافظی کرد و رفت تا برای دوستانش از دوستان جدیدی که پیدا کرده بود، تعریف کند.



@ghesse_lalaii

ویدیو آموزش اوریگامی گل

@ghesse_lalaii

داستان های مولانگ 🐥🐦
تو این قسمت مولانگ پادشاه شده که یه خبر مهم بهش میرسه🤴

🐰کلیپ های بیشتر در کانال کلیپ های کودکانه
@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰

هر شب




@ghesse_lalaii

قصه‌های قشنگ «کلیله و دمنه»
اسمش: «موش دانا و گربه» 🐭🐱


---

قصه موش دانا و گربه

روزی روزگاری، توی انباری یک روستا، چند موش باهم زندگی می‌کردند. آن‌ها هر روز با ترس و لرز از گربه‌ای که در نزدیکی خانه‌شان پرسه می‌زد، بیرون می‌رفتند تا غذا پیدا کنند.

بین آن موش‌ها، یک موش پیر و دانا بود که همه به حرفش گوش می‌دادند.

یک روز، گربه برای شکار موش‌ها یک نقشه کشید: خودش را مرده جلوه داد! آمد کنار دیوار، خودش را روی زمین انداخت، چشم‌هایش را بست و زبانش را بیرون آورد تا شبیه مرده‌ها شود.

موش‌های جوان با دیدن این صحنه گفتند:
– چه خوب! گربه مرده! حالا می‌توانیم آزادانه غذا جمع کنیم!

اما موش پیر جلوشان را گرفت و گفت:
– عجله نکنید، این گربه خیلی زرنگ است. حتماً نقشه‌ای در سر دارد.

موش‌ها گفتند:
– ولی ببین، حتی تکان هم نمی‌خورد!

موش پیر گفت:
– من عمرم را کرده‌ام و این حیله‌ها را خوب می‌شناسم. حتی اگر مرده هم باشد، من به او نزدیک نمی‌شوم!

و درست همان لحظه که یکی از موش‌های جوان نزدیک شد… گربه مثل برق پرید و او را گرفت!

موش‌های دیگر با وحشت فرار کردند و فهمیدند که حرف پیرموش درست بوده.


---

پیام قصه

حرف بزرگان و تجربه‌دارها را دست‌کم نگیریم. تجربه مثل چراغی است که راه را روشن می‌کند. 🕯️


---



@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰

هر شب




@ghesse_lalaii

ویدیو آموزش اوریگامی گل





@ghesse_lalaii

بازی مورچه و لونه یک بازی و یک اسباب بازی فوق العاده سرگرم کننده که میتونید برای بچه ها بسازید. به نظرتون این بازی چه مهارتی رو در کودک تقویت میکنه؟
.




@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰

هر شب




@ghesse_lalaii

💕💕
#قصه_شب

📚 «قوطی کبریت‌های آقا موشه »

نویسنده: آرتین سعدی پور

🐹 آقا موشه عاشق جمع کردن قوطی کبریت بود. هر وقت یک قوطی کبریت خالی می دید، فوری آن را بر می داشت و به لانه اش می برد؛ ولی خانم موشه اصلاً از این کار خوشش نمی آمد و مدام به او غر می زد. بالاخره یک روز با عصبانیت به آقا موشه گفت: «چقدر قوطی کبریت جمع می کنی؟! اینها که هیچ استفاده ای ندارد. تو باید همین امروز همه را دور بیندازی. من دیگر نمی توانم از بین این همه قوطی کبریت درست راه بروم.»
🐭 @BehtarinMadareDonya

خانم موشه راه می رفت و حرص می خورد و می گفت: «اینجا جعبه، آنجا جعبه، همه جا پر از جعبه است. وای خدای من… تمام خانه پر شده. من دیگر جایی ندارم که وسایلم را بگذارم. نمی فهمم تو این همه جعبه را برای چی می خواهی!»
🐭 @BehtarinMadareDonya

خانم موشه آن قدر با حرص و جوش حرف می زد که نفسش بند آمده بود. آقا موشه جواب داد: «موشی جان، کسی چه می داند؟ ممکن است روزی به درد بخورند.»
🐭 @BehtarinMadareDonya

آقا موشه خودش هم نمی دانست با آن همه قوطی کبریت چه کار کند. فقط دلش می خواست آن ها را جمع کند. خانم موشه که دید حرف حساب به گوش آقا موشه فرو نمی رود، با عصبانیت گفت: «دیگر صبرم تمام شده. من به خانه خواهرم می روم، اگر تا زمانی که بر می گردم، یک فکری برای این قوطی کبریت ها نکنی، همه را می اندازم دور.»خانم موشه این را گفت و رفت، آقا موشه ایستاد و به قوطی کبریت هایش نگاه کرد و گفت: «چه کاری می توانم بکنم؟»
🐭 @BehtarinMadareDonya

فکر کرد و فکر کرد. ناگهان بالا پرید و گفت: «یک فکر خوب! یک کمد کشودار درست می کنم. آره … آره… همه خرت و پرت ها را توی آن می ریزم. خب … حالا به مقداری چسب و رنگ احتیاج دارم.»
🐭 @BehtarinMadareDonya

آقا موشه دست به کار شد. خیلی زود قوطی کبریت ها را به هم وصل کرد. بعد از مدتی قوطی کبریت ها تبدیل به یک کمد کشودار شد. او با دقت به آن نگاه کرد و گفت: «عین همان کمدی است که دیده بودم؛ فقط خیلی کوچک تر از آن است.»بعد هم آن را رنگ زد و تر و تمیز کرد. آن وقت همه خرت و پرت ها و وسایلی که این طرف و آن طرف پخش بود. توی آن ریخت. کمی بعد خانم موشه به خانه برگشت. از دیدن کمد کشودار غافل گیر شد و گفت: «وای … چه جالب… چطوری این را درست کردی؟»
🐭 @BehtarinMadareDonya

آقا موشه سرش را با غرور بالا گرفت و گفت: «همیشه می گفتم آن قوطی کبریت ها یک روز به درد می خورند. امروز همان روز است.»

#آموزش_مرحله_ای_نقاشی
#آموزش_تصویری

@babymen

💕💕

بازی ریتمیک عالی



@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰




@ghesse_lalaii

با همین وسایل ساده میتونی کودکتو تو خونه سرگرم کنی و حسابی باهاش خوش بگذرونی🥰

#بازی_هدفمند




@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰

هر شب





@ghesse_lalaii

⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣⁣😴⁣⁣چشمک چشمک ستاره کوچک
🎼 برای کودک‌تان پخش کنید!







@ghesse_lalaii

یک کاردستی فوق العاده برای آشنایی با دستگاه گوارش فقط با کارتن، حتماً ببینید! 😍







@ghesse_lalaii

آموزش چند مدل ماهی





@ghesse_lalaii

دوستان این بازی ساده رو ببینید و برای بچه ها با دو تا کارتن درست کنید عالیه❤️

@ghesse_lalaii

نقاشی
خلاقانه



@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰

هر شب





@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰

هر شب



@ghesse_lalaii

🎨✨ بازی تعادلی با مداد رنگی!

فقط با یک رول چسب و چند تا مداد رنگی، می‌تونی یه بازی هیجان‌انگیز و آموزشی بسازی!

👦👩‍👧 این بازی: ✅ تمرکز کودک رو بالا می‌بره
✅ باعث همکاری و خنده می‌شه
✅ و کلی خلاقیت رو فعال می‌کنه!

🔸 هر کس باید یکی یکی مدادها رو بیرون بکشه…
ولی بدون اینکه سازه خراب بشه! 😄
اگه بریزه، باختی!

#فرزند_پروری

@ghesse_lalaii

#قصه

کفش دوزک های تنبل"



@ghesse_lalaii

قسمت جدید ماهپاره و مزداوند




برای دسترسی به قسمت های قبلی
کلمه ماهپاره را در کانال سرچ کنید






@ghesse_lalaii

😍بچه ها یه بازی جالب دو نفره



@ghesse_lalaii

مجموعه #_داستانهای_کوتاه

🎖بهترین کانال دوم🎖
📚 @cllass2_ir


@ghesse_lalaii

💕💕


نقاشی



با دست



@ghesse_lalaii

💕💕

قشنگه نه؟



@ghesse_lalaii

#قصه_کودکانه

یه قصه شیرین😍
برای کودک دلبند شما🥰

هر شب




@ghesse_lalaii