Лента постов канала کمپین مبارزه با بی‌شعوری (@bishuoori) https://t.me/bishuoori بی‌شعوری یعنی؛ دانسته و عمداً اشتباهات و خطاهای خود را تکرار کنیم. تو کدامین چراغ را افروختی؟ برایم بنویس؛ @BishuooriAdmin اینستاگرام کمپین: http://instagram.com/bishuoori تبلیغات @Bishuoori_Advertising ru https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Wed, 20 Aug 2025 19:21:46 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Tue, 19 Aug 2025 23:32:07 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Tue, 19 Aug 2025 22:26:04 +0300
یه جایی باید بهت بَر بخوره؛

باید جلویِ شوخی‌هایِ بیجا و پر از تمسخرِ دیگران، دخالت‌هایِ بی مورد و اظهارِ نظرهایِ ناحق، رفتارایٍ توهین آمیز و نامهربونِ آدمایِ اَطرافِت وایستی ...
همون وقتی که از علایق و احساساتِت حرف میزنی و یه سِریا به حرفایِ جِدیت میخندن،

همون وقتی که میدونی فلانی داره دروغ میگه و حقیقت چیز دیگه اییه!
یِه جایی باید دَست بَرداری از باجنبگیِ بیش از حدِت،
از اینکه هرکی هرچی خواست بگه،
دلِش از هرجا پٌر بود سرِ تو خالی کنه
و این وسط تو مثلِ همیشه دلِ شکستَتٌ پشتِ نقابِ خنده پنهون کنی و روحِت بشه کیسه بوکسِ خَشم و انتقادها و رفتارهایِ اذیت کننده ی دیگران، که هرچی تو سکوت میکنی اونا با قدرتِ بیشتری مٌشت و لَگد حوالَت میکنن..

نمیگم مهربون نباش و نَبَخش و نَگذر ، نه...
مهربون باش، اما نَذار مهربونیت بعضیا رو اونقدر بد عادت کنه که فکر کنن با همه میتونن هرجور دوست دارن رفتار کنن. به خودت حق بِده گاهی ناراحت بشی و ناراحتیت رو نشون بده...
یجایی دست از کیسه بوکس بودن بردار، هم بخاطر خودت، هم بخاطر دیگران ...!

نازنین عابدین‌پور

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Tue, 19 Aug 2025 20:17:01 +0300
پابلو نرودا شاعر شیلیایی گفته بود:

به آرامی شروع به مردن می‌کنی
اگر سفر نکنی
اگر کتاب نخوانی
اگر لباس رنگی نپوشی ...

بسیاری "اگر"های دیگر را خودمان می‌توانیم اضافه کنیم...

دنباله کار خویش
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Tue, 19 Aug 2025 19:15:18 +0300
آلپاچینو یه دیالوگ قشنگ تو فیلم پدرخوانده داره که میگه:
بهم نگو پشت سر من چی گفتند، ‏بهم بگو ‌چرا این قدر پیش تو راحت بودند تا درباره من حرف بزنند...

مریم امینی
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Thu, 14 Aug 2025 18:42:10 +0300
۱۰ کاری که نباید در بحث انجام داد

۱. فرار نکنیم!

۲. میان حرف هم نپریم!

۳. به همدیگر توهین نکنیم!

۴. تهدید به رفتن از رابطه نکنیم!

۵. بچه‌ها را قاطی بحث‌هایمان نکنیم!

۶. اگر حرف بدی زده شد، ما حرف بدتری نزنیم!

۷. بیش از حد، از ناراحت شدن طرف مقابل نترسیم!

۸. به جای اهمیت به حاشیه، روی حل مسئله تمرکز کنیم!

۹. از در میان گذاشتن احساسات و نیازهایمان چشم‌پوشی نکنیم!

۱۰. با پیش کشیدن بحث‌های قدیمی، مشکل اصلی و فعلی را فراموش نکنیم!

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Wed, 13 Aug 2025 20:26:31 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Wed, 13 Aug 2025 17:07:54 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Mon, 11 Aug 2025 17:34:18 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Mon, 11 Aug 2025 17:33:53 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Wed, 06 Aug 2025 15:35:39 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Mon, 04 Aug 2025 20:27:30 +0300
Подробнее
10.25 k
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Mon, 04 Aug 2025 19:56:12 +0300
Подробнее
10.68 k
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Sun, 03 Aug 2025 22:47:01 +0300
◾️ملت سوگ، ملت سازندگی نمی‌شود

▪️در جامعه‌ای که قهرمان را فقط در مرگ می‌بیند، زندگی ارزش نمی‌گیرد.

🖋 بهنام امیری

سنندج این روزها حال‌ و هوای دیگری دارد. در کوچه‌ها و خیابان‌ها، در نگاه خیس مادران و در دستانی که تابوتی را تا بلندای تپه‌ها بدرقه می‌کنند، می‌توان اندوهی عمیق را دید؛ اندوهی از جنس فقدان، از جنس آتش و انسانیت.
تشییع پیکر جان‌باختگان حادثه آتش‌سوزی آبیدر شهیدان مدافع طبیعت، حمید مرادی، چیاکو یوسفی‌نژاد و خبات امینی، صحنه‌ای بود که کمتر در کلمات می‌گنجد؛ هزاران نفر بدون دعوت آمده بودند. بازهم وداع باشکوه دیگری رقم خورد؛ اما یک پرسش بزرگ، در دل همین صحنه‌ها شعله‌ور شد: چرا ما، تنها در غم و مرگ، کنار هم هستیم؟ چرا وقتی حادثه‌ای اتفاق می‌افتد، یک‌صدا می‌شویم، اما در روزهای عادی، در سازندگی، در مراقبت از محیط زیست، در آموزش، یا در حفظ زیبایی و نظافت شهر و موارد حیاتی دیگر، چنین همبستگی نادری دیده نمی‌شود؟ چرا این همبستگی تنها در سوگ است؟ چرا روزهای دیگر، تبدیل به توده‌های پراکنده، خسته و بی‌تفاوت می‌شویم؟...


فرهنگ قهرمان‌پروری ما، ما را به سوگ عادت داده است؛ ما فقط در لحظه مرگ، قهرمانان را می‌بینیم. کسانی که در آتش آبیدر جان دادند، ناگهان از یک شهروند عادی به «قهرمان ملی» تبدیل می‌شوند. اما آیا همان قهرمان، وقتی زنده بود، حمایتی دید؟ در جامعه‌ای که قهرمان را فقط در مرگ می‌بیند، زندگی ارزش نمی‌گیرد. این‌گونه، ما ملت مرگ محور می‌شویم و نه ملت زندگی ساز.
آن دلدادگان که در آتش آبیدر سوختند، از مردم بودند؛ درد آنان فقط سوختن نیست، درد آنان، تنهایی بود در لحظه‌های قبل از حادثه، زمانی که می‌شد با برنامه‌ریزی و مشارکت مردمی، از چنین اتفاقی پیشگیری کرد. نهادهای اجتماعی ما، برنامه‌ای برای کانالیزه کردن انرژی جمعی ندارند.

در کشورهای توسعه‌یافته، وقتی مردم برای فاجعه‌ای متحد می‌شوند، دولت‌ها و نهادهای محلی بلافاصله این انرژی را تبدیل به اقدام می‌کنند: برای ساختن آینده‌ای روشن‌تر، باید همین همبستگی را در اقدام‌های مثبت نیز تکرار کنیم. در آموزش مهارت‌های زندگی به نوجوانان، در حفاظت از محیط زیست و مشارکت داوطلبانه، در مطالبه‌گری آگاهانه و مسئولانه برای ایمنی، خدمات شهری، کتاب‌خوانی و کارآفرینی و عدالت.

با نگاهی به تجربه ملت‌های دیگر، می‌بینیم که در بسیاری از کشورهای پیشرفته، تلخی یک حادثه، آغاز تغییری بزرگ شده است: در ژاپن، پس از زلزله و سونامی توهوکو، همان مردمی که برای سوگواری آمده بودند، در بازسازی مدارس و بیمارستان‌ها داوطلب شدند. در سوئد، آتش‌سوزی گسترده جنگل‌ها در سال ۲۰۱۸، جرقه‌ی شکل‌گیری هزاران گروه داوطلب محیط‌زیستی شد.

درد، اگر با آگاهی همراه شود، می‌تواند به نقطه ی آغاز تبدیل شود، نه پایان.
چرا ما نتوانیم، همبستگی را به رفتار روزمره تبدیل نکنیم؟ نگذاریم همبستگی ما، فقط در سوگ معنا پیدا کند؛ جامعه‌ای مترقی، فقط با سوگواریِ دسته‌جمعی ساخته نمی‌شود. در این روزها، ما داغدار کسانی هستیم که عاشقانه برای حفظ آب و خاک‌مان ایستادند، جان عزیزشان را فدا کردند؛ اما اگر می‌خواهیم راهشان را ادامه دهیم، باید از اندوه، اقدام بسازیم و از سوگ، سازندگی.

دست‌کم این روزها یک کار را می‌توانیم انجام دهیم:  این عزیزان و خانواده‌هایشان را تنها نگذاریم؛ نه فقط امروز، که در روزهای آینده، کنار پدر و مادرانی باشیم که فرزندان‌شان جوانمردانه پرکشیدند...

همین مردم، این جمعیت انبوه و بی مانند، که این روزها در تشییع شهدای مدافع طبیعت، شرکت کردند، می‌توانند فردا برای کاشت درخت، برای آموزش، برای پیگیری خدمات شهری، برای درمان بیماران، برای تأسیس تعاونی‌های مردمی، برای حفظ منابع طبیعی همین‌گونه متحد شوند.  در میان همین جمعیت، دکتر و مهندس، معلم، هنرمند، کارگر و پیمانکار، مغازه‌دار، دانش‌آموز و دانشجو و بازنشسته، همه بودند؛ همه آنهایی که اگر با هم بمانند، این شهر و این دیار رشد خواهد کرد. شاید وقت آن رسیده از آبیدر چراغی بسازیم.

تجلیل از هنرمندان


🍀 محیط زیست برای همه
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Sun, 03 Aug 2025 19:32:39 +0300
روش برخورد درست با افراد ناراضی


چندی پیش که به مطب یک دکتر مراجعه کردم روش درست برخورد با افراد ناراضی را به طور عملی دیدم. حدودا یک ساعتی بود که به همراه چند نفر دیگر در اتاق انتظار نشسته بودیم و خبری از دکتر نبود.
مردی که روبروی من نشسته بود از منتظر بودن کلافه شده بود و تمام مدت یک سری مجله ی پاره پوره را ورق می زد و دائما در صندلی اش وول می‌خورد. بی صبرانه پاهایش را تکان می‌داد و هر چند دقیقه یک بار به ساعتش نگاه می‌کرد. بالاخره صبرش تمام شده و به طرف متصدی پذیرش رفت و محکم به شیشه ی اتاقکش ضربه زد.
او در را باز کرده و گفت:
بله آقا؟ می‌توانم کمکی کنم؟
مرد با تحکم گفت:
این چه وضعش است؟ من ساعت سه وقت داشتم. الآن ساعت چهار است و هنوز دکتر را ندیده‌ام!
متصدی به جای هر گونه توضیحی گفت:
مرحله ۱ (موافقت): حق با شماست آقا. شما ساعت سه وقت دکتر داشتید.
مرحله ۲ (عذر خواهی): متاسفم که این قدر معطل شدید.
مرحله ۳ (بیان دلیل): دکتر درگیر عمل جراحی شده.
مرحله ۴ (اقدام): اجازه دهید به بیمارستان تلفن کنم و بپرسم چقدر طول می‌کشد کارشان تمام شود.
مرحله ۵ (قدر دانی): متشکرم که موقعیت را درک می‌کنید و ممنونم که این قدر صبور هستید.
خشم آن مرد بعد از دیدن رفتار متصدی و شنیدن این جملات، فروکش کرد.
در برابر چنین مهربانی و لطفی چه کار دیگری می‌توانست بکند؟
بنابراین در برخورد با افراد ناراضی به جای تلف کردن وقتمان با توضیح و توجیه، تنها کاری که لازم است انجام دهیم روبه راه کردن اوضاع با بیان جملاتی درست و به موقع است.

📕 روش برخورد با افراد دشوار | سم_هورن


کتابخانه
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Fri, 01 Aug 2025 21:58:01 +0300
غم دیگری خنده دار نیست!


کمپین مبارزه با بی‌شعوری
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Wed, 30 Jul 2025 20:35:25 +0300
یاد #سه_قهرمان محیط زیست کردستان


🖋 زهرا نجاتی


شجاعتتان را همه می‌دانستند، چیاکو کولە‌ ش را نامزدش آماده می‌کند از کانی ژینگه به بعد چیاکوی محجوب آهنگ رزازی میخواند
خه بات را میدیدی در فرود از صعود کوله ا ش سنگین تر بود، او زباله ی کوه را جمع میکرد،
حمید ان وکیل خوشنام به هر بهانه یی کلاس آموزش حفاظت از طبیعت میگذاشت.
کوه فرزندان کوه را به شهر پس نداد..

ای طبیعت! ای مأوای آرامش و زیبایی، چه غم‌انگیز است که امروز در سوگ حافظان تو نشسته‌ایم. کاش می‌توانستیم از این همه رنج و اندوه تو بکاهیم. کاش می‌توانستیم دستانی که تو را آزرده‌اند، از تو دور کنیم. ما به تو قول می‌دهیم که در راه حفظ و حراست از تو، از پای نخواهیم نشست.

در کوهستان، عطرداغِ آتش 
سه مرد، همصدا با درخت و باد 
دل به تپش های سبز طبیعت دادند 
تا گلوی سوزان آبیدر را تر کنند

آن سوتر، شعله ها هیاهو کردند 
اما صدای سبزشان خاموش نشد 
درختان، با اشک باران غسلشان دادند 
و کوهستان تکرار کرد: 
یادتان سبز، خاطرتان جاودانه

کردستان، همیشه از شجاعت خواهد سرود 
در هر نسیم، نامتان زمزمه خواهد شد

در سوگِ خبات امینی، حمید مرادی و چیاکو یوسفی نژاد 
سه نگهبان سبزی که دل به آتش زدند تا گلوی سوخته آبیدر را نجات دهند 
بیصدا جان دادند و چراغ شجاعت را برای همیشه در قلب کردستان روشن گذاشتند

شعله ها نتوانست صدای سبزشان را خاموش کند 
درختان، کوه و رود برای همیشه داغدارشان اند

سوگ از دست دادن عزیزان محیط زیست، داغی است که بر دل طبیعت و هر انسان دلسوزی سنگینی می‌کند. این غم، غم از دست دادن زیبایی‌ها، آرامش و فرصت‌های حیاتی است که طبیعت به ما ارزانی می‌داشت.
یادشان سبز، خاطره شان تا همیشه جاودان 🍃

انجمن آسیب شناسی اجتماعی ایران
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Mon, 28 Jul 2025 21:29:54 +0300
📭 همیشه سعی می‌کنم سوار تاکسی‌های خطی بشم، هرچند باید کمی صبور باشم و منتظر مسافران بعدی بمونم. ولی موردی که میخوام بگم اینه که مثلا اگه کرایه ۱۷ تومن، راننده بخواد ۲۰ تومن بگیره، محترمانه موقع پیاده شدن میگم ۲۰ تومن پول دادم و کرایه ۱۷ تومنه. نه چون ۳ هزار تومن پول زیادیه، فکرم اینه باید عادت کنیم به کسی ظلم نکنیم و ظلم هم نپذیریم‌. چه بسا اگر راننده محترمانه بگه پول خورد ندارم، میگم نیازی نیست، یا گاهی چون دیدم هوا خیلی گرمه یا راننده مثل خودم جوونه میگم نیاز نیست بقیه پول رو بدین، ولی راننده هایی که بدون توضیحی پول اضافه بگیرند، بنظرم باید جلوشون ایستاد.

حتی خیلی ها به من گفتند که ۲-۳ هزار تومن دیگه چیه که حرص میخوری، ولی من گفتم هدف اصلا اون پول نیست، هدف این هستش که اجازه ندم کسی حق من رو بخوره و ظلم رو بپذیرم و در نهایت هم همه جا بشینم غر بزنم که فلانی کرایه زیاد گرفت یا همه ی مردم دزد شدند. سعی می‌کنم همون انرژی که قراره برای غر زدن بعدش صرف کنم رو بذارم برای درخواست محترمانه از خود راننده ...

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Sun, 27 Jul 2025 20:16:12 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Sun, 27 Jul 2025 15:41:21 +0300
در گرامیداشت بی شعوری!

ای گل های زیبا و خوش بوی گرامی، خوانندگان باشعور عزیز، از این پس اگر دیدید دست از عیب کردن بی شعوری شسته و در حسن آن، قلم بی مایه در میدان پرچانگی دواندیم و دواندند، بدانید که چاره نیست و پس و پشت و یمین و یسار را چاه کنده اند، نه از برای جستن آب، بلکه از بهر رفتن آینه نقد به خواب!
راستش می ترسیم یک انتقادی از بی شعوری پنگوئنی در قطب جنوب بکنیم، برداشت نادرستی بشود، اینجا به پر قبای یکی بر خورده و بر اساس قانون دو فوریتی بسیار مدبرانه و عادلانه تازه که خیلی خیلی با آن موافقیم، عسس چاک قبای مندرس ما را بگیرد ببرد جلوی قاضی خبردار وادار به ایستادن کند.
سیصد سال پیش یکی از اجداد خل و چل ما و همنام  شخص شخیص خودمان چرندی سروده بود که چون قانون عطف به ماسبق نمی شود به مناسبت مصوبه تازه خدمت شما تقدیم می گردد.

در احوال عیب روی یار و بستن زبان به جای زدودن عیوب!

گفتمش دلبرا موی زنخدان از کجاست،
گفت هیچ کس این ندارد، حسن ماست!
گفتمش چیست موی زشت و آن سبیل،
گفت از برای دوختن کام شماست!
گفتم این زشت است و عیب توست،
گفت,این برای کوری چشم شماست !
رخ زیباست چون بلای قلب همسران،
یار ما را موی زشتش چون بلاست!
بزم یاران هم اگر که هیئت زشتان بود،
اندر آن بوزینه نیز چون پادشاست!
چون دهانم را بدوزد بی خرد،
عیب خالش نیز مثال افتراست!

ایرج خان
ملخ الشعرای صحار!

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Sat, 26 Jul 2025 19:57:51 +0300
📭 الفبای باشعوری


_ از ایراداتی که در چهره دیگران هست، چیزی نپرسیم.

_ میزان درآمد، دلیل ازدواج نکردن و بچه دار نشدن را نپرسیم.

_ بە اشتباهات لفظی دیگران نخندیم، بهتر است خودمان را بە نشنیدن بزنیم.

_ به فرزندمان سرکوفت نزنیم و او را با فلانی مقایسه نکنیم.

_ مال و اموال و داشته‌هایمان را به رخ نکشیم.

_ در مهمانی پچ پچ نکنیم.

_ نصیحت نکنیم. تا کسی از ما در مورد مسائل خودش نظری نخواسته، نظر ندهیم.

_ وسط حرف کسی که در حال صحبت است، نپریم.

_ باور کنیم حریم افراد متعلق به آنهاست و نباید از آن عبور کنیم. با وجود خط ممتد اجازه سبقت نداریم و خط دوبل حکم دیوار را دارد.

_ زباله‌های خشک و تر را جدا کنیم. زباله در طبیعت به جا نگذاریم. شاخه درختان را نشکنیم و یادگاری روی درختان و آثار تاریخی ننویسیم.

_ مهمانی‌ها را ساده‌تر برگزار کنیم.

_ صدای غذا خوردنمان باعث آزار کسی نشود.

_ موقع غذا خوردن قاشق‌مان را داخل همه ظرف‌های غذا نزنیم.

_ بە افراد دارای معلولیت زل نزنیم. عادی رفتار کنیم.

_ در پیاده‌روها همواره از سمت راست حرکت کنیم. روی پل عابر پیاده و پیاده‌روهای تنگ اگر چند نفر هستیم تک تک حرکت کنیم تا مسیر تردد برای دیگران باز باشد.

_ در پشت چراغ قرمز یا هنگام سبقت، داخل خودروی دیگران را نگاه نکنیم.

_ در مترو، تاکسی، اتوبوس و درکل در مکان‌های عمومی با صدای بلند با تلفن صحبت نکنیم.

_ صدای موزیک ماشین نباید جلوی آسایش شهروندان را بگیرد.

_ به چاق، لاغر، کچل، زیبا، زشت، چه زن چه مرد، زُل نزنیم.

_ وقتی درصف خرید هستیم فاصله را با نفر جلویی خود حفظ کنیم. هر چقدر هم که به نفر جلویی نزدیکتر باشیم، زودتر نوبت‌مان نمی‌رسد.

_ از کسی که تنها زندگی می‌کند، هی نپرسیم: حوصله‌ت سر نمیره؟

_ دلیل طلاق رو نپرسیم

_وقتی چیزی را امانت می‌گیرید، به موقع پس دهید و منتظر صاحب آن نشوید.

_ همه به کم و کسری امکانات زندگی خود آگاه هستند؛ نپرسیم چرا ماشین نمیخری، مبل نمی‌خری فلان وسیله را نمی‌خری

_ پا و کفش خود را روی صندلی‌های مترو نگذاریم، کمی بعدتر یک نفر آنجا خواهد نشست.

کمپین مبارزه با بی‌شعوری
Подробнее
13.21 k
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Fri, 25 Jul 2025 16:21:03 +0300
.
خندیدن، خطر دیوانه قلمداد شدن را دارد، گریستن، خطر احساساتی قلمداد شدن را دارد، ابراز احساسات، خطر برملاشدن شخصیت را دارد، عشق ورزیدن، خطر این را دارد که متقابلا به ما عشق نورزند! زیستن، خطر مردن را دارد؛ تلاش کردن، خطر شکست را دارد؛ ولی با خطر نکردن، برده‌ای خواهید بود که گرفتار زنجیر قاطعیت شده است و آزادی را به اسارت داده است؛
تنها یک نفر آزاد است، آنکه خطر کند.

👤 ریچارد لیدر

دنباله کار خویش
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Thu, 24 Jul 2025 20:20:14 +0300
✳️ لمس طبیعت!

🔹 طبیعت‌گردی یعنی دوری از هیاهوی شهر و دنیای صنعتی... و شنیدن صدای پای آب، صدای پرندگان و صدای نسیمی که لابلای شاخه‌های درختان می‌پیچد...

🔹 طبیعت‌گردی یعنی تماشای آسمان شب و ستارگانی که در شهر از دیدن‌شان محروم هستیم... و گوش سپردن به صدای مرغ حق و مرغ سحر...

🔹طبیعت‌گردی یعنی دیدن شکوه و زیبایی اُرس‌هایی که در شکاف صخره‌ها ریشه دوانیده‌اند...

🔹 طبیعت‌گردی یعنی چشیدن طعم پاکی و طراوت چشمه‌ها...

🔹 طبیعت‌گردی یعنی فرصتی برای کودک کنجکاو درون، تا فارغ از روزمرگی‌ها و عادت‌ها، از کشف شگفتی‌های کوچک و بزرگ طبیعت به وجد آید...

🔹 طبیعت‌گردی یعنی پناه بردن به آغوش مادر طبیعت...


✅ به سراغ طبیعت اگر می رویم؛ نرم و آهسته برویم!...

🔶 بزم‌ها، بلندگوها و سرگرمی‌های پر هیاهوی شهری را با خود به دامان طبیعت نبریم و آن‌ها را به مکانی و زمانی مناسب موکول کنیم!

🔶 خود و دیگران را از درک و لمس طبیعت و آرامش آن محروم نکنیم!

🔶 طبیعت جای زباله و ناپاکی نیست، طبیعت را ارج نهیم و پاس بداریم!


📸✍️ باقریان

محیط زیست برای همه
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Thu, 24 Jul 2025 19:31:15 +0300
کتاب‌ها دریچه‌ای رو به آگاهی

امیدوارم گزیده‌های انتخابی من
بهت کمک کنه کتاب خوب بخوانی


https://t.me/anabenevis
https://t.me/anabenevis
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Thu, 24 Jul 2025 13:07:02 +0300
Подробнее
13.97 k
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001103349705 Wed, 23 Jul 2025 20:25:54 +0300
وقتی که قاعده حکم می‌کند ...


🖋 محمد خیرآبادی

در این چند هفته، چند بار درست وسط زندگی عادی اشک‌ ریختم؛ موقع تماشای تلویزیون، پشت تلفن، وسط گپ زدن با دوستی در تلگرام یا واتساپ، پشت فرمان ماشین، وسط یک گفت‌وگوی جدی...

دست خودم نبود... و اگر بخواهم صادق باشم باید بگویم اشک‌هایم را دوست داشتم... با این حال از خودم پرسیدم و می‌پرسم، در دنیای واقع، بر روی زمین، از این اشک و از این احساسات چه سود؟...

چند بار سعی کردم برگردم و در جزئیات دقت کنم، به اصطلاح ویدیوچک کنم، فیلم را توی ذهنم عقب و جلو ببرم تا بفهمم اصلاً من سر چه ماجرایی و دقیقاً چرا به گریه افتادم؟ راستش به دو چیز بیشتر نرسیدم. یکی «مرگ» عزیز و دیگری نام «وطن». انگار در گریه‌هایم معنایی یافتم که نشان می‌دادند اشک‌هایم قدر و قیمتی دارند و خود را به بهای ارزان نفروخته‌اند. احساس کردم اشک‌هایم بی‌معنا و بیهوده نیستند.

من هیچ وقت با مرگ مواجهه مستقیم نداشتم. نه مرگ کسی را از نزدیک دیده بودم، نه با خون و بیمارستان و قبرستان چندان میانه‌ای داشتم. به معنای واقعی کلمه تجلی این ضرب‌المثل بودم که "مرگ برای همسایه است". تا اینکه چند سال پیش در فاصله کمتر از یک سال دایی و پدرم را از دست دادم. این دو فقدان، اساساً مرگ را از بیرون به درون من آورد و من را همنشینش کرد. دیگر مرگ برای من یک پیشامد احتمالی نیست، یک ضرورت حتمی است...

مرگ می‌تواند همه چیز را، همه رویاها و آرمان‌ها و شادی‌ها و دلخوشی‌ها و شیرینی‌های زندگی را، کم‌رنگ یا حتی بی‌رنگ کند... نگاه نکنید به چهره آن‌هایی که داغ فرزند دیده‌اند و باز سر پا هستند، می‌خورند و می‌خوابند و کار می‌کنند. من و شما ممکن است تغییر معنا و رنگ و روی زندگی را در نگاه آدم‌ها، در دل آن‌ها و در جان‌شان نبینیم. و جنگ درست روی «مرگ عزیزان» و ویرانی «وطن» دست می‌گذارد. همین عزیزان گوشت و پوست و خون‌دار و همین وطن موجود و انضمامی و روی زمین...

شاید کار کسانی که در مذمت جنگ و در ستایش صلح مرثیه‌سرایی می‌کنند شبیه به کار کسانی باشد که در کنار قطار در حال حرکت می‌دوند و فریاد می‌زنند: "بایست! بایست!". درحالیکه تاریخ نشان داده ارابه جنگ همیشه برای حرکتش راه و توجیه پیدا می‌کند و بسیاری با آن همراه می‌شوند...

دیوید ثورو، نویسنده کتاب معروف والدن، ۲۰۰ سال پیش (حدود سال ۱۸۴۶) در اعتراض به حمله آمریکا به مکزیک، از پرداخت مالیات امتناع کرد. این کار او، جنگ را متوقف نکرد، اما هنوز الهام‌بخش جنبش‌های مدنی ضدجنگ است. در واقع احتمال اینکه ایستادگی و مبارزه ما، سخن‌ها و موضع‌گیری‌های اخلاقی ما، بتواند جنگ و جنایت را متوقف کند بسیار بسیار کم است، اما این ما را از چنین تلاش‌‌هایی برای ایجاد پیوند با اخلاق‌مداران و صلح‌طلبان معاف نمی‌کند...

جنگ قاعده تاریخ است و صلح استثنا، ولی می‌شود و باید به قاعده تن نداد. همانطور که مرگ حق است و قاعده، همه می‌میرند دیر یا زود، اما می‌توان و باید در ستایش زندگی سخن گفت. ظلم هم قاعده تاریخ است و جسم مظلومان همیشه زیر دست و پای ظالمان نابود شده، اما باز هم هستند کسانی که می‌گویند می‌توان و باید به ظلم تن نداد.

برای مشاهده متن کامل کلیک کنید 👇

🔰http://www.etemadnewspaper.ir/fa/main/detail/235777
دنباله کار خویش
Подробнее
]]>