Лента постов канала نشر بیدگل (@bidgolpublishing) https://t.me/bidgolpublishing | وب‌سایت نشر بیدگل | www.bidgolpublishing.com | نشر بیدگل در اینستاگرام | instagram.com/bidgol.publishing | نشر بیدگل در توییتر | twitter.com/BidgolPub ru https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 21 Aug 2025 09:34:02 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Wed, 20 Aug 2025 16:04:54 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Wed, 20 Aug 2025 10:04:15 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Tue, 19 Aug 2025 15:52:19 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Tue, 19 Aug 2025 09:59:09 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Mon, 18 Aug 2025 16:00:12 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Mon, 18 Aug 2025 10:01:53 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sun, 17 Aug 2025 16:00:31 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sun, 17 Aug 2025 09:34:34 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sat, 16 Aug 2025 16:00:24 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sat, 16 Aug 2025 09:45:10 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Fri, 15 Aug 2025 15:30:30 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Fri, 15 Aug 2025 09:31:44 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 14 Aug 2025 15:31:52 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 14 Aug 2025 09:32:04 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Wed, 13 Aug 2025 15:51:52 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Wed, 13 Aug 2025 10:01:12 +0300
پناهنده باید کمتر از یک بومی توانایی داشته باشد، نیازمندتر باشد؛ باید در جایی که هست بماند و جلوتر نرود. فقط در این صورت قدرشناسی‌اش قابل قبول است. به‌محض اینکه از تحت سلطه بودن فرار کند، دیگر بر شرارتش صحه گذاشته. همۀ روز داشتم از خودم می‌پرسیدم تجربۀ شخصی من هم همین‌طور بوده؟ اگر این‌طور بوده، پس چه نیازی هست به این‌همه عزت و احترام کردن پناهنده‌هایی که به‌رغم همۀ سختی‌ها موفق شده‌اند؟ چه نیازی هست به این‌همه داستان‌های دلگرم‌کنندۀ موفقیت؟ و مسئله دقیقاً همین‌جاست؛ می‌توانیم تا ابد در این چرخه گرفتار شویم، چون هیچ منطق درونی‌ای ندارد.
دینا نیری

(آوارگان، ویت تان نوئن، ترجمۀ شکوفه میبدی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Tue, 12 Aug 2025 16:01:58 +0300
چاپ نهم منتشر شد...

برای عشق باید از چه فعلی استفاده کرد؟ «عشق ورزیدن»، «عشق‌بازی کردن»، «عاشق شدن»، «عاشقی کردن»؟ «ورزیدن»، «شدن»، «کردن» ربطی به خود «عشق» نداره، می‌آد می‌چسبه به «عشق»، همون‌طور که می‌تونه به هر اسم دیگه‌ای بچسبه: «تنفر ورزیدن»، «ناکام شدن»، «جسارت کردن». اما فعل خودِ «عشق» چیه؟ فعلی که فقط به خود «عشق» برگرده؟ فعلیتِ «عشق» در چه فعلی محقق می‌شه؟ و فاعلیتِ فاعل، یا درست‌تر بگم،عاشقیّتِ عاشق رو چه فعلی آشکار می‌کنه؟ اون فعلی که فعلِ نهایی «عشق» باشه، هیچ‌کدوم این‌ها نیست انگار. عرب‌ها فعل بهتری براش دارن: «عَشِقَ: خودِ خودِ کلمه فقط.

(فعل، محمد رضایی‌راد)

تصویر: اجرای نمایشنامۀ فعل، نویسنده و کارگردان: محمد رضایی‌راد، آذر و دی ۱۳۹۶
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Tue, 12 Aug 2025 09:35:01 +0300
این چیزی که امروز دنیای عزیز ما رو رنج می‌ده، اگه سرِ یه آدم بیاد، به زبون خیلی ساده می‌گن طرف فلج شده. همه‌تونم حتماً می‌دونین که این وضعیتِ خیلی ناگوار، و مصیبت‌هایی که داره، فقط با درمانی قابل علاجه که ممکنه طرف رو تا پای مرگَم ببره. حالا ما با دنیامون چی‌کار می‌کنیم؟ بهش جوشوندۀ بابونه می‌دیم. همه می‌دونیم که این جوشونده ‌نه عوارض خاصی داره و نه فایده‌ای. عوضش درد نداره. با خودمون می‌گیم یه جوشونده بهش می‌دیم و صبر می‌کنیم...


(فابیان، اریش کستنر، ترجمۀ اژدر انگشتری)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Mon, 11 Aug 2025 16:00:14 +0300
چاپ پنجم منتشر شد...

عشق به میهن آمیزه‌ای است از هیجانات، و در این بین، ترکیبات مختلف امکان‌پذیر به نظر می‌رسد. این عشق می‌تواند از عشق به آزادی، احترام به حقوق مشترک، نیک‌خواهی نسبت به بشریت و شجاعت تشکیل شود؛ این عشق می‌تواند به ترکیبی از تفاخر، جاه‌طلبی، خودمحوری و جانب‌داری و تعصب نیز تبدیل شود. فقط عقل می‌تواند «این هیجان، یعنی عشق به میهن، را تصحیح کند، پالوده سازد، و آن را به اصلی درست و روا و عقلانی برای عمل بدل نماید».

(برای عشق به میهن، مائوریتسیو ویرولی، ترجمهٔ مهدی نصراله‌زاده)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Mon, 11 Aug 2025 09:45:04 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sun, 10 Aug 2025 15:44:20 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sun, 10 Aug 2025 09:45:09 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sat, 09 Aug 2025 16:01:05 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sat, 09 Aug 2025 10:03:05 +0300
منتشر شد...

نمایشنامه‌های رادیویی میلر قدرت کم‌نظیر داستان‌گویی و شخصیت‌پردازی او را در فضایی متفاوت به نمایش می‌گذارند. سال‌های طلایی، درامی تاریخی است دربارۀ سقوط امپراتوری آزتک در پی یورش فاتحان اسپانیایی به مکزیک طی قرن شانزدهم. نمایشنامه تداعی‌گر مواجهۀ حکومت‌های دموکراتیک با هیتلر نیز هست و با بررسی پیامدهای فردی و اجتماعی انفعال و سازوکار قدرت، دغدغه‌های معمول آثار میلر را هم در بر می‌گیرد.
در پدربزرگ و مجسمه دربارۀ خاطرات کهنه‌سربازی می‌خوانیم که از رابطۀ پیچیده و پرفرازونشیب پدربزرگ ایرلندی‌اش با مجسمۀ آزادی آمریکا می‌گوید. میلر در این اثر به‌جای ارائۀ تصویری سرتاسر ستایش‌آمیز از این نماد سیاسی و فرهنگی، آن را دست‌مایۀ روایتی از مهاجران آمریکایی و رواج نژادپرستی در این کشور قرار می‌دهد. این نمایشنامه به‌رغم زبان طنزآمیز و رویکرد متفاوتش به ملی‌گرایی از احساساتی‌ترین آثار رادیویی میلر است. در هردو نمایشنامه، با وجود تفاوت‌های آشکار فرمی و زبانی، مسئلۀ وطن یا خانه کانون روایت قرار می‌گیرد.

(سال‌های طلایی و یک نمایشنامۀ دیگر، آرتور میلر، ترجمۀ حسن ملکی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Fri, 08 Aug 2025 15:31:10 +0300
چاپ پنجم منتشر شد...

خودش می‌دانست که دچار شوک شده و یأس و اندوه توأمان. به نظر نمی‌آمد که آن جیغ‌ها از گلوی یک انسان خارج شده باشد. شبیه حیوانی وحشی بود که از درختی در جنگلی بالا رفته، به خیال اینکه از دست شکارچی‌ها گریخته است، و بعد ناگهان دوباره صدای نزدیک شدنشان را شنیده و مجبور است پا به فرار بگذارد تا جانش را نجات بدهد. ولی فرار به کجا -ایزا لرزید- کجا می‌توانی بروی که دست شکارچی‌ها به تو نرسد؟

(ترانۀ ایزا، ماگدا سابو، ترجمۀ نگار شاطریان)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Fri, 08 Aug 2025 09:31:50 +0300
به‌زودی منتشر می‌شود...

بگذار تاریخ بگوید چگونه یک امپراتور در جست‌وجوی سال‌های طلایی مرد. با دستان خودش، نه دستی دیگر. چراکه هم‌هنگام که چشمانش آسمان را به ‌جست‌وجوی معنا یا نشانه‌ای می‌کاویدند، شمشیری بر سینه‌اش نشانه رفته بود، شمشیری که تلألوئی درخشنده داشت و به نظر می‌رسید تأیید خورشید را دارد و امپراتور جرئت نکرد آن تیزی کشنده را کنار بزند. آنگاه که خورشید غروب کرد و آن تلألؤ از میان رفت، امپراتور تصور می‌کرد اینک چهرۀ خدا را خواهد دید، اما همان فولاد بود که در قلبش می‌چرخید.

(سال‌های طلایی و یک نمایشنامۀ دیگر، آرتور میلر، ترجمۀ حسن ملکی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 07 Aug 2025 15:31:39 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 07 Aug 2025 09:30:46 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Wed, 06 Aug 2025 15:58:24 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Wed, 06 Aug 2025 09:38:30 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Tue, 05 Aug 2025 16:00:48 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Tue, 05 Aug 2025 10:33:08 +0300
به این شکل زندگی‌ کردن عادت کرده بود و وقتی مردم فکر کردند دیگر انسان نیست و قفس را باز کردند، چیزی عوض نشد. همان‌جا ماند. هیچ‌چیز برایش مهم نبود، چه می‌ماند پشت میله‌ها چه نمی‌ماند. خودش زندان خودش بود. هرکسی زندان خودش است، چیزی عوض نمی‌شود، فقط عادت‌های ما هستند که عوض می‌شوند.

(مرگ به وقت بهار، مرسه رودوردا، ترجمۀ نیلی انصار)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Mon, 04 Aug 2025 15:59:01 +0300
چاپ سوم منتشر شد...

کاش می‌تونستی حرف بزنی، چون خیلی سؤال ازت داشتم، عزیزم، الآن حالت خوبه؟ هنوزم راضی هستی که مُردی؟ یا از کاری که کردی پشیمونی؟ دلت می‌خواد زیر چیزی بزنی که دیگه تا ابد نمی‌شه تغییرش داد؟ قبلاً فکر می‌کردم اگه جسد آدمی رو که دوستش داشتم ببینم، هیچ‌وقت نمی‌تونم متوجه بشم که مُرده… چطور می‌شه قبول کرد که یه نفر، فقط چون عادتِ نفس کشیدن رو فراموش کرده، تبدیل شده به یه تیکه گوشت که سه روز بعد با بی‌تفاوتی می‌ندازنش تو آتیش؟… تو مُردی دوست خوبم، و اینجا دراز کشیدی مثل عکسی از خودت که خوب ظاهر نشده و داره به‌سرعت زرد می‌شه. این عکس رو توی شومینه‌ای می‌ندازن که بهش می‌گن کورۀ مرده‌سوزی. می‌سوزی و از هیچ‌کس فریادِ کمک درنمی‌آد، حتی از من.

(فابیان، اریش کستنر، ترجمۀ اژدر انگشتری)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Mon, 04 Aug 2025 09:49:52 +0300
مسئلۀ‌ ریشه و خاستگاه هیچ‌وقت صرفاً ‌شخصی نیست، برعکس قضیه‌ای عمیقاً مشترک و جمعی است؛ مخصوصاً برای اهالی آمریکای لاتین، آدم‌هایی مثل من که با مردم بومی بقیۀ کشورهای نگون‌بخت منطقه‌شان حس صمیمیت عمیقی دارند. داشتن تاریخی پر از چالش و رؤیاهای ناکام‌مانده باعث می‌شود فهم مشترکی از مقوله‌هایی مثل هدف و رنج، امید و مقاومت داشته باشیم و همگی فراتر از جبر جغرافیایی یا مرزهای ملی، از نظر عاطفی به هم پیوند بخوریم.
آریل دورفمن

(آوارگان، ویت تان نوئن، ترجمۀ شکوفه میبدی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sun, 03 Aug 2025 16:02:04 +0300
چاپ هفتم منتشر شد...

فکر کردن چه فایده‌ای واسه ما داره؟ تنها چیزی که از فکر کردن عاید آدم می‌شه افسردگی و غصه خوردنه... اگر می‌خوای توی زندگی پیشرفت کنی، یه چیزهایی هست که باید نادیده‌شون بگیری، تا بتونی پیش بری.

کلر کیگِن با آنتون چخوف، نویسندۀ روس، و ویلیام ترور، هم­وطن ایرلندی‌اش، مقایسه می‌شود. کیگن از حس همدلی عمیق آنها بهره برده است و چشمانی تیزبین برای دیدن جزئیات مهم دارد و نسبت به مسائل اخلاقی بسیار حساس است، مسائلی که هم برای آنها که شاهد فرومایگی­‌ها و رنج‌کشیدن­‌ها بوده‌­اند هم برای کسانی که خود رنج کشیده­‌‍اند به دغدغه‌­ای فکری بدل می‌شود. (هلر مک‌آلپین)

(چیزهای کوچکی مثل اینها، کلر کیگن، ترجمهٔ مزدک بلوری)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sun, 03 Aug 2025 10:00:14 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sat, 02 Aug 2025 16:00:16 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sat, 02 Aug 2025 09:49:52 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Fri, 01 Aug 2025 15:34:57 +0300
بلاهت یک نقیضۀ اخلاقی است نه عقلانی. در برخی موقعیت‌های خاص، با شگفتی پی می‌بریم هستند کسانی که از لحاظ عقلی تیزفهم‌اند اما ابله‌اند، و کسانی که از لحاظ عقلی کندفهم‌اند، اما ابله نیستند. پس حسی به ما می‌گوید بلاهت یک نقیضۀ مادرزاد نیست، بلکه فرد تحت شرایط خاصی رشد کرده که در آن افراد خودشان را به بلاهت می‌زنند یا به دیگران اجازه می‌دهند آنها را ابله فرض کنند. همچنین پی می‌بریم این نقیضه در افراد غیراجتماعی و منزوی نادرتر از افراد و گروه‌هایی است که مایل یا مجبور به اجتماعی بودن‌اند. پس به نظر می‌رسد بلاهت مسئله‌ای جامعه‌شناختی باشد تا روان‌شناختی، و عبارت است از نوع خاصی از اثرگذاری شرایط تاریخی بر افراد؛ امری روانی که محصول عوامل مشخص بیرونی است.

(فلسفۀ شر، لارس اسوندسن، ترجمۀ ‌احسان سنایی اردکانی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Fri, 01 Aug 2025 09:32:44 +0300
در نگاه اول، نقاشی چیزی نبود جز یک جزیره، ولی کمی بعد، وقتی با چشم‌های خواب‌آلود و تیره‌وتار به آن خیره شدم، خطوط تصویر همان بازی ظریف را شروع کردند و لحظه‌ای بعد، به زنی عریان خیره شده بودم که وسط تصویر دراز کشیده بود. دیدنش این‌بار آن‌قدرها هم آزاردهنده نبود، شاید چون انتظار داشتم ببینمش یا چون این‌ دفعه خودم هم تنها و خواب‌آلود و برهنه بودم. شاید هم حالا به هلن نگاهی خواهرانه داشتم و احساس می‌کردم دارم به نویسنده و همکار رنج‌کشیده‌ای نگاه کنم که محتاج حمایت است. نویسنده‌ای که عملاً از تاریخ بیرون رانده بودندش.

(مرگ من، لیزا تاتل، ترجمۀ آرش افراسیابی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 31 Jul 2025 15:31:52 +0300
چاپ سوم منتشر شد...

«اتاقی برای مهمان»، آخرین رمان هلن گارنر است که آن را پس از وقفه‌ای شانزده‌ساله نوشته است. کتاب دربارۀ دوستی پیچیده میان دو زن است که یکی‌شان مبتلا به سرطان است و دیگری تصمیم گرفته مدتی در خانۀ خودش از او مراقبت کند، اما پس از مدتی می‌فهمد تاب و توان نگهداری از او را ندارد...

اتاقی برای مهمان داستان عشق و محبتی است عاقلانه توأم با تلنگرهایی تلخ، و همچنین  داستان روابط دوستانه و  بهت و حیرت در رویارویی با تهور و چاره‌اندیشی انسان‌ها در مواجهه با مرگ که با ظرافت تمام و نثری بسیار صریح و شفاف نگاشته شده. خواندن این رمان را از دست ندهید. این رمان واقعی‌تر از آثار غیرداستانی است.
(مجلۀ استرالیایی ویکِند)

(اتاقی برای مهمان، هلن گارنر، ترجمهٔ طیبه هاشمی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 31 Jul 2025 09:31:35 +0300
پناهنده برای آنهایی که هیچ‌وقت نمی‌توانند کامل او را بپذیرند مثل یک شبح است. به چشم آنها از دنیای دیگری آمده، دنیایی گنگ و غیرقابل درک، و حالا زیر سایۀ این دنیای جدید زندگی می‌کند؛ موجودی غریبه و مزاحم. می‌تواند نامرئی باشد، هرچند حضورش احساس می‌شود. اگر دیده شود هم انگار شمایلی اثیری است که تمام‌وکمال به چشم نمی‌آید: شبحی که حاضرِ غایب است، شبحی که وجودش را می‌پذیرند ولی انکارش می‌کنند. شبحی که جز به نجوا از او حرفی نمی‌زنند و اگر درباره‌اش ماجرایی تعریف کنند تصویری مضحک و اغراق‌امیز از او می‌سازند. شبحی که می‌توان ازش ترسید، حتی وقتی که اصلاً‌حضور نداشته باشد؛ ترسی غیرمنطقی و بزرگ‌تر و شوم‌تر از هر تصویری که خودش بتواند در ذهنش تجسم کند. از این جهت می‌توان از او اسطوره ساخت و به چشم تجلی گذشته و منادی آینده‌ای تاریک نگاهش کرد، درحالی‌که می‌توان نشان داد اضطرابی که در دل‌ها می‌اندازد چیزی نیست جز فرافکنی ترس‌های شخصی بیننده که عمیقاً در باورهای مذهبی، سیاسی و فرهنگی ریشه دارد و این هم چیزی جز اسطوره نیست.

(آوارگان، ویت تان نوئن، ترجمۀ شکوفه میبدی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Wed, 30 Jul 2025 15:30:23 +0300
چاپ هفتم منتشر شد...

ادنا احساس کسی را داشت که کم‌کم از خواب بیدار می‌شود، خوابی خوش، مسخره و محال، تا دوباره فشار واقعیت را بر جانش احساس کند. نیاز جسمانی به خواب او غلبه کرد، آن سرخوشی که به او قوت‌قلب داده و روحش را تعالی بخشیده بود حالا بی‌پناه و تسلیم در برابر وضعیتی که عرصه را بر او به تنگ آورده بود به حال خود رهایش می‌کرد.
(از متن رمان)

«بیدرای»، اثر کیت شوپن، نخستین بار در سال ۱۸۹۹ منتشر شد. کتاب داستان ادنا پونتلیه، زنی ویکتوریایی در اواخر قرن نوزدهم در یکی از ایالت‌های جنوب آمریکا را دنبال می‌کند و کشمکش او بر سر دوراهی‌هایی که جامعه برایش انتخاب کرده. عنوان کتاب اشاره به انقلابی درونی دارد که در طول داستان برای ادنا اتفاق می‌افتد و او را از خوابی چندین ساله بیدار می‌کند...

(بیداری، کیت شوپن، ترجمۀ فرزانه دوستی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Wed, 30 Jul 2025 09:32:45 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Tue, 29 Jul 2025 16:04:34 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Tue, 29 Jul 2025 09:49:57 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Mon, 28 Jul 2025 15:58:20 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Mon, 28 Jul 2025 09:31:27 +0300
منتشر شد...

در ترک اجباری سرزمینی که وطن و خانۀ ماست ناگزیریم با گذر از هویتی که آن را زندگی کرده‌ایم از اساس «خود» تازه‌ای بسازیم. این آوارگی مکانی و روانی چطور زندگی پناهندگان را زیرورو می‌کند؟ گفتن و شنیدن از این تجربه چگونه می‌تواند ما را به درک بهتری از پدیدۀ بغرنج مهاجرت برساند؟ در این مجموعۀ روشنگر و تکان‌دهنده ویت تان نوین، برندۀ پیشین جایزۀ پولیتزر، جستارهایی را گردهم آورده تا روایت پناهندگی را از حاشیۀ جریان‌های خبری و گفتمان سیاسی به راویان اصلی‌اش برگرداند. در این کتاب، نویسندگانی برجسته از مکزیک و شیلی گرفته تا ایران، افغانستان، اوکراین و ... روایت‌های بی‌پرده و عمیقاً شخصی‌شان از پناهندگی را با ما در میان می‌گذارند.

برآیند صدای این نویسندگان تصویر ساده‌انگارانۀ معمول از پناهنده را در حکم قهرمان، قربانی یا عاملی تهدیدکننده به چالش می‌کشد و در عوض از پیچیدگی، کنش‌مندی و تداوم خلاقانۀ زندگی این افراد حکایت می‌کند. جستارها نشان می‌دهند که گفتن و نوشتن از پناهندگی تنها روایت یک فرار نیست، بلکه تأیید و تأکیدی است بر حق حضور و صحبت کردن از زبان خودمان.

(آوارگان، ویت تان نوئن، ترجمۀ شکوفه میبدی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sun, 27 Jul 2025 16:01:49 +0300
به‌زودی منتشر می‌شود...

پناهنده شدن یک فرایند تدریجی است، یک‌جور رنگ باختن، گذاری است به حیاتی شبح‌وار. به جز آنهایی که در اردوگاه‌های پناهندگی به دنیا می‌آیند، بقیۀ پناهندگان قبل از پناهنده ‌شدن زندگی‌ خودشان را داشته‌اند. فرقی نمی‌کند که پزشکی در بوسنی بوده‌ای یا گله‌داری در کنگو؛ مهم این است که زمانی هزاران لنگر کوچک جای پایت را بر ساحل این دنیا محکم نگه می‌داشتند. پناهنده شدن مثل این است که ببینی ریسمان لنگرها یکی‌یکی پاره می‌شود و آخر این تویی که جایی بیرون از جامعه غوطه می‌خوری و شده‌ای یک شبح رها و سرگردان به‌دنبال یک زندگی جدید.

(آوارگان، ویت تان نوئن، ترجمۀ شکوفه میبدی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sun, 27 Jul 2025 10:01:37 +0300
منتشر شد...

در مرگ من، لیزا تاتل با نثری بی‌تکلف و درعین‌حال مملو از ظرافت، داستانی غریب و دلهره‌آور را نقل می‌کند که با خواندنش قدم به مرز میان واقعیت و خیال می‌گذاریم، به فضای مبهمی که حائل خود و دیگری است. راوی نویسنده‌ای است که در پی پرده برداشتن از زندگی و مرگ مرموز مؤلفی اسکاتلندی کاوشی را آغاز می‌کند و از خلال آن، در کنار آثار به‌جامانده از زندگی او با کنج‌های تاریک و ابعاد پنهان وجود خودش هم رویارو می‌شود. به این ترتیب، معمای اصلی این حکایت وهم‌انگیزْ هویت راوی است، هویتی آسیب‌پذیر و تکه‌‌تکه که حدومرزهای آن پیوسته عوض می‌شود. اینجا در هزارتوی ذهن و خاطره، کشف هر حقیقت تازه‌ای تنها به ابهام و عدم قطعیت دامن می‌زند و حس غریب و مرموزی را در ما برمی‌انگیزد، حسی که بهمان می‌گوید شاید چیزها آن‌طور که به نظر می‌رسند نباشند.

(مرگ من، لیزا تاتل، ترجمۀ آرش افراسیابی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sat, 26 Jul 2025 16:00:18 +0300
به‌زودی منتشر می‌شود...

حالا وقتی به گذشته برمی‌گردم، هرچند که هیچ بعید نیست همین الآن هم اشتباه کنم، می‌بینم که ترس و ناراحتی‌ام در آن لحظه بیشتر به این خاطر بود که فهمیدم من و مادرم آدم‌هایی مستقل و جدا از همیم، که هرکدام خواب‌ها و کابوس‌های خودمان را داریم. فهمیده بودم که در جهان تنهای تنهایم، مثل هر آدم دیگری.

(مرگ من، لیزا تاتل، ترجمۀ آرش افراسیابی)
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Sat, 26 Jul 2025 09:31:07 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Fri, 25 Jul 2025 15:31:02 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Fri, 25 Jul 2025 09:34:05 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 24 Jul 2025 15:34:08 +0300
به‌زودی عنوان تازه‌ای
در مجموعۀ دانش زندگی نشر بیدگل منتشر می‌شود…

مهاجرت صرفاً ترک یک جغرافیا نیست گسستن از یک بستر زبانی، فرهنگی، تاریخی و حسی‌ست که هویتمان در آن شکل گرفته است. پناهجو، مهاجر یا تبعیدی در لحظۀ جدایی از وطنش از تمام نشانه‌هایی دور می‌افتد که خودش را با آنها تعریف کرده و حالا در جغرافیای تازه ناگزیر است با پیدا کردن جایگزین‌‌ها معنای تازه‌ای هم برای خودش دست‌وپا کند.
«هویت» امری سیال و در حال شکل‌گیری‌ست که در ارتباط با محیط، زبان و روابط اجتماعی معنا پیدا می‌کند. وقتی این پیوندها ناگهان و با فشار (جنگ، فقر یا ناامنی) گسسته می‌شوند، خودمان را در خلائی میان گذشته و آینده، بودن و نبودن، زبان مادری و زبان میزبان می‌بینیم.
زبان، از نخستین قربانیان این جدایی‌ست. برای بسیاری از پناهندگان، زبان مادری در تبعید، به زبانی فراموش‌شده تبدیل می‌شود. در مقابل، زبان جدید، هرچند ابزار بقاست، اما گاهی خالی از بار عاطفی‌ و حافظه است.

بزرگترین فقدان شما در مهاجرت چه بوده است؟

به نظر شما با مهاجرت عزیزانمان ممکن است بخشی از هویت ما هم متزلزل شود؟

©Photo: Rafal Milach
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001129580725 Thu, 24 Jul 2025 09:32:58 +0300
به‌زودی اثری
از لیزا تاتل
در مجموعۀ ادبیات داستانی نشر بیدگل منتشر می‌شود…

لیزا تاتل، بیش از چهار دهه فعالیت ادبی خود را در ژانرهای علمی‌تخیلی، وحشت و ادبیات فمینیستی متمرکز کرده است. آثار او به دلیل پرداخت دقیق و ظریف به موضوعاتی چون هویت زنان، روان‌شناسی شخصیت‌ها، مناسبات قدرت و پیچیدگی‌های جنسیتی شناخته می‌شوند. تاتل فعالیت ادبی خود را از دهۀ ۱۹۷۰ آغاز کرد و با داستان‌های کوتاه و رمان‌هایش، جایگاهی ویژه در ادبیات معاصر به دست آورد. از مهم‌ترین ویژگی‌های آثار تاتل می‌توان به رویکرد فمینیستی و تمرکزش بر تجربۀ زیسته زنان اشاره کرد. او با نقد ساختارهای اجتماعی و فرهنگی غالب، تصویری واقع‌گرایانه اما گاه شاعرانه از زنان ارائه می‌دهد که در تلاش برای حفظ هویت و صدا در دنیایی مردسالار و پر از فشارهای روانی و اجتماعی هستند. لیزا تاتل جوایز متعددی از جمله جایزه معتبر Locus Award و British Science Fiction Association Award را کسب کرده است و آثارش بارها مورد توجه منتقدان و مخاطبان قرار گرفته‌اند. او با نوشته‌هایش توانسته مرزهای جنسیتی را بشکند و بحث‌های نوینی دربارۀ هویت، قدرت و روایت‌گری در ادبیات معاصر مطرح کند.
Подробнее
]]>