Лента постов канала تکامل و فلسفه (@evophilosophy) https://t.me/evophilosophy درس‌گفتارها و نوشته‌هایی کوتاه در «تکامل و فلسفه» نگاهی تکاملی به شکوفایی و خوب‌زيستن ru https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Sun, 17 Aug 2025 19:39:48 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Fri, 15 Aug 2025 22:28:14 +0300
شگفتی دیگری از مورچه‌ها

به خلاف انسان‌ها که با افزایش تعداد اعضای گروه، تلاش فردی آنها کاهش می‌یابد (پدیده‌ای به نام اثر رینگل‌من)، مورچه‌های بافنده با بزرگ‌تر شدن تیم، سخت‌تر کار می‌کنند و قوی‌تر می‌شوند!

این مورچه‌ها از یک مکانیزم هوشمندانه استفاده می‌کنند که در آن برخی از مورچه‌ها به طور فعال برگ‌ها را می‌کشند، در حالی که مورچه‌های دیگر بدن خود را ثابت کرده و مانند لنگر عمل می‌کنند تا نیروی کششی را حفظ کنند.

این استراتژی باعث می‌شود که با بزرگ‌تر شدن تیم، نیروی کششی هر مورچه تقریباً دو برابر شود و کارایی کل گروه به شدت افزایش یابد.

این کشف، که در شماره‌ی اخیر زیست‌شناسی روز منتشر شده، می‌تواند الهام‌بخش تحولی در طراحی ربات‌ها باشد. دانشمندان معتقدند با برنامه‌ریزی ربات‌ها برای استفاده از استراتژی‌های همکاری مشابه مورچه‌ها، می‌توان تیم‌های رباتیک مستقل و کارآمدتری ساخت.

گویا شناخت بدن‌مند و جای‌مند مورچه‌ها، که طی میلیون‌ها سال کار گروهی شکل گرفته، مانع پدیده‌ی مسئولیت توزیع‌شده شده است: پدیده‌ای که در انسان‌ها به کم کاری بیشتر هر فرد، با افزایش تعداد افراد گروه می‌انجامد.

هادی صمدی

@evophilosophy
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Thu, 14 Aug 2025 09:34:13 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Wed, 13 Aug 2025 17:26:51 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Mon, 11 Aug 2025 15:15:34 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Fri, 08 Aug 2025 10:54:30 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Wed, 06 Aug 2025 18:16:25 +0300
فلانی آدم بدی‌ست!

مهم‌ترین توصیه‌ی آلبرت الیس، بانی روان‌درمانی عقلانی-هیجانی، این است که «رفتار یا باور نامعقول یک فرد را نقد کن، نه خودِ او را.» این اصل، تفاوت بین «تو کار احمقانه‌ای کردی» و «تو احمق هستی» است. اولی راه را برای اصلاح باز می‌گذارد، دومی یک حکم قطعی و کلی است که فرد را در موضع دفاعی قرار می‌دهد و مسیر تغییر را مسدود می‌کند.

توصیه‌ی بسیار معقولی نیست؟!
اما در عموم بحث‌هایی که در شبکه‌های مجازی انجام می‌شود کلیت یک فرد نقد می‌شود و نه فلان نظر یا رفتار او. اما چرا به کار بستن این توصیه‌ی معقول این‌قدر سخت است و حتی تحصیلکردگان نیز  آن را به کار نمی‌گیرند؟!
این دشواری ریشه در ساختار شناختی، تاریخ تکاملی، و بستر فرهنگی-اجتماعی ما دارد و گذر کردن از آن ممارست زیادی می‌طلبد و تا وارد این فرایند تمرینی نشویم نباید انتظار تغییرات بنیادی در شرایط را داشته باشیم.

دلایل شناختی
 با دلایل شناختی این سختی کار را آغاز کنیم. روان‌شناسان از اثر هاله‌ای سخن می‌گویند به این معنی که وقتی یک ویژگی منفی (یا مثبت) را در کسی می‌بینیم، تمایل داریم آن را به کل شخصیت او تعمیم دهیم. چرا؟ زیرا مغز ما برای صرفه‌جویی در انرژی، تمایل به استفاده از میان‌برهای ذهنی دارد. تحلیل دقیق و منصفانه‌ی یک رفتار، انرژی زیادی می‌طلبد. برچسب زدن، یک راه سریع و کم‌هزینه برای طبقه‌بندی دنیا و آدم‌هایش است. مغز انسان ذاتاً به لحاظ شناختی خسیس است و ترجیح می‌دهد به جای تحلیل عمیق و چندوجهی، از ساده‌سازی‌های افراطی استفاده کند. گفتن اینکه «او آدم بدی است» بسیار ساده‌تر از تحلیل پیچیده‌ی رفتار او در یک موقعیت خاص است. بعلاوه ما دچار خطای بنیادین اِسناد نیز هستیم، زیرا تمایل داریم رفتارهای منفی دیگران را به شخصیت و ذات آنها نسبت دهیم (اسناد درونی)، اما رفتارهای منفی خودمان را به شرایط و موقعیت ربط دهیم (اسناد بیرونی).

علت تکاملی
این تنبلیِ شناختیِ ما ریشه‌های تکاملی نیز دارد. مغز ما برای بقا در محیط‌های خطرناک اجدادی تکامل یافته است، نه برای مباحثه مؤدبانه در شبکه‌های اجتماعی. برای بقای اجداد ما، تشخیص سریع خودی از غیرخودی حیاتی بود. کسی که باور یا رفتاری متفاوت و تهدیدآمیز داشت، به سرعت به عنوان عضوی از برون‌گروه برچسب می‌خورد و یک تهدید بالقوه برای کل قبیله محسوب می‌شد.

زمینه‌های اجتماعی
اما زمینه‌های اجتماعی ما در ایران نیز کار را سخت‌تر می‌کند. هرچه یک جامعه ایدئولوژیک‌تر باشد و سطح تفکر انتقادی پایین باشد، هویت افراد بیشتر با باورهایشان گره می‌خورد. در چنین فضایی، یک باور صرفاً یک نظر نیست، بلکه یک نشانه‌ی وفاداری یا سند هویتی برای فرد است. در نتیجه، مخالفت با یک باور، صرفاً یک اختلاف فکری تلقی نمی‌شود، بلکه به عنوان حمله‌ای به هویت، وفاداری، و تمامیت وجودی فرد یا گروه در نظر گرفته می‌شود. باورهای نامعقول، (بگذریم از اینکه ممکن است آن باور واقعاً نامعقول نباشد و چون ما به آن باور نداریم آن را نامعقول می‌پنداریم!)، به سرعت برچسب‌هایی مانند خیانت، کفر، ارتداد، یا دشمنی می‌خورند که همگی به کلیت شخصیت فرد اشاره دارند، نه به یک باور خاص.
جدا کردن رفتار از فرد، یک مهارت تفکر انتزاعی است که با توجه به پایین بودن سطح مطالعه در ایران، تمرین چندانی در آن نداریم. بگذریم از اینکه به دلایل ذکر شده در بالا، تحصیل‌کردگان ما نیز به همین آفت دچار هستند. در جوامعی که سطح تفکر عموم مردم بیشتر انضمامی است، همه چیز در قالب‌های ساده، و دوتایی یا سیاه و سفید دیده می‌شود: خوب/بد، دوست/دشمن. در این نوع تفکر، اگر کسی کار بدی انجام دهد، پس آدم بدی است. این یک نتیجه‌گیری خطی و ساده است. رشد تفکر انتزاعی به جامعه اجازه می‌دهد که بفهمد همه‌ی افراد جامعه، هم می‌توانند کارها بد انجام دهند و هم کارهای خوب؛ بدون اینکه کل هویت آنها زیر سؤال برود.

راهکار اصلاح
منصفانه و صادقانه بپذیریم که ما هم این کار را کرده‌ایم. چنین اعترافی جایگاه ما را بالاتر می‌برد و نه پایین‌تر. ما هم انسان هستیم و گرایش‌های شناختی که ریشه‌های تکاملی دارند رفتارهای ما را نیز هدایت می‌کنند. این یک ویژگی انسانی است که توسط فرهنگ و محیطی که در آن زیسته‌ایم تشدید شده است. هر زمان که متوجه شدیم در حال برچسب زدن به کل شخصیت یک فرد هستیم، مکث کنیم. خطاهای گذشته افراد را به کل شخصیت آنها و به ویژه به رفتار و نظرات امروز آنها تعمیم ندهیم.
این مهارتی است که نیازمند تمرین آگاهانه است، به خصوص در فرهنگی که دائماً ما را به سمت تفکر انضمامی و برچسب‌زنی هدایت می‌کند کار سختی پیش رو داریم. با هر بار مکث و اصلاح مسیر فکری، در حال تقویت تفکر انتزاعی و عقلانی خود هستیم. بدون این تمرین در سطح فردی، به دنبال تغییراتی معجزه‌وار در سطح اجتماعی نباشیم.

رمان خواندن بهترین تمرین برای تقویت این مهارت است.

هادی صمدی
@evophilosophy
Подробнее
10.08 k
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Mon, 04 Aug 2025 19:34:20 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Thu, 31 Jul 2025 11:37:45 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Thu, 31 Jul 2025 11:37:45 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Tue, 29 Jul 2025 12:11:22 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Mon, 28 Jul 2025 10:50:48 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Fri, 25 Jul 2025 12:47:39 +0300
 تشخیص ۴ نوع اتیسم

دانشمندان در پژوهشی انقلابی، که نتابج آن در نیچر منتشر شده، با استفاده از داده‌های بیش از ۵۰۰۰ کودک و یک روش محاسباتی قدرتمند، موفق به شناسایی چهار نوع پنهان و متمایز از اتیسم شده‌اند. این کشف می‌تواند درک ما از اتیسم، نحوه تشخیص و درمان آن را اساساً متحول کند. محققان با تحلیل بیش از ۲۳۰ ویژگی در هر کودک، از تعاملات اجتماعی و رفتارهای تکراری گرفته تا نقاط عطف رشد، توانستند افراد را در چهار گروه بیولوژیکی و بالینی مجزا دسته‌بندی کنند.

۱. چالش‌های اجتماعی و رفتاری (حدود ۳۷٪): این گروه ویژگی‌های اصلی اتیسم مانند چالش‌های اجتماعی و رفتارهای تکراری را نشان می‌دهند، اما مراحل رشد آن‌ها (مانند راه رفتن و صحبت کردن) شبیه کودکان بدون اتیسم است. این افراد اغلب با مشکلات دیگری مانند ای‌دی‌اچ‌دی، اضطراب، و افسردگی نیز دست‌وپنجه نرم می‌کنند.
۲. اتیسم ترکیبی با تأخیر رشدی (حدود ۱۹٪): این کودکان مراحل رشد را دیرتر طی می‌کنند، اما معمولاً دچار اضطراب یا افسردگی نمی‌شوند.
۳. چالش‌های متوسط (حدود ۳۴٪): این افراد رفتارهای مرتبط با اتیسم را به شکل خفیف‌تری نشان می‌دهند، رشد طبیعی دارند و معمولاً مشکلات روانی دیگری را تجربه نمی‌کنند.
۴. تأثیرپذیری گسترده (حدود ۱۰٪): این گروه که کوچک‌ترین گروه است، با شدیدترین و گسترده‌ترین چالش‌ها از جمله تأخیرهای رشدی شدید، مشکلات ارتباطی، رفتارهای تکراری و اختلالات روانی هم‌زمان روبه‌رو هستند.
مهم‌ترین یافته این پژوهش آن است که هر یک از این گروه‌ها، داستان ژنتیکی متفاوتی دارند. برای مثال، در گروه «تأثیرپذیری گسترده»، جهش‌های ژنتیکی نوپدید (که از والدین به ارث نرسیده‌اند) بیشتر دیده می‌شود، در حالی که در گروه «اتیسم ترکیبی با تأخیر رشدی»، واریانت‌های ژنتیکی نادر و ارثی شایع‌تر است. این یافته توضیح می‌دهد که چرا دو کودک با علائم ظاهری مشابه (مانند تأخیر در رشد) ممکن است مسیرهای بیولوژیکی کاملاً متفاوتی داشته باشند.
محققان این کشف را به حل کردن چند پازل درهم‌ریخته تشبیه می‌کنند؛ تا زمانی که قطعات مربوط به هر پازل (زیرگروه) را جدا نکرده بودند، نمی‌توانستند تصویر کلی و الگوهای ژنتیکی را ببینند.
این پژوهش یک تغییر پارادایم در پژوهش‌های اتیسم است. با شناسایی زیرگروه هر کودک، می‌توان مسیر رشد و درمان او را بهتر پیش‌بینی، و حمایت‌های متناسب‌تری را برای خانواده‌ها فراهم کرد.
 
به درک تکاملی نوینی از اتیسم نیاز است.
تا پیش از این، نظریه‌های تکاملی سعی داشتند اتیسم را به عنوان یک کل واحد توضیح دهند. برای مثال مطابق یک نظریه، اتیسم به عنوان یک شکل افراطی از «مغز مردانه» که در تحلیل سیستم‌ها و الگوها (مانند شکار یا ابزارسازی) در گذشته تکاملی مفید بوده، اما در هم‌دلی و تعاملات اجتماعی ضعیف‌تر عمل می‌کند شناخته می‌شد. نظریه‌ی دیگری می‌گفت ژن‌های مرتبط با اتیسم با هوش انتزاعی و ریاضی در ارتباطند و بهای این مزیت، کاهش مهارت‌های اجتماعی است. اما دیگر نمی‌توانیم یک توضیح واحد برای تمام زیرگروه‌ها داشته باشیم، زیرا ریشه‌های بیولوژیکی و ژنتیکی آن‌ها متفاوت است.

چند سناریوی تکاملی محتمل می‌توانند اینگونه باشند:

گروه «چالش‌های اجتماعی و رفتاری»
در این گروه ژن‌هایی که باعث تمرکز شدید، تفکر مبتنی بر الگو و نوآوری فنی می‌شوند، ممکن است در اجداد ما برای بقا (مثلاً در شکار، ساخت ابزار یا ردیابی) مزیت بزرگی محسوب می‌شدند. هزینه این مزیت، کاهش سیالیت در تعاملات اجتماعی پیچیده است. این افراد می‌توانستند «متخصصان» یا «نوآوران» قبیله باشند.

گروه «اتیسم ترکیبی با تأخیر رشدی»
این گروه حامل ژن‌های نادر و ارثی‌اند. اما چرا ژن‌هایی که باعث تأخیر در رشد می‌شوند، حذف نشده‌اند؟ یک فرضیه، «انتخاب متوازن» است. ممکن است این ژن‌ها در حالت منفرد (هتروزیگوت) یا در ترکیب با ژن‌های دیگر، مزیتی پنهان داشته باشند (مثلاً افزایش مقاومت در برابر یک بیماری عفونی باستانی) اما در ترکیب فعلی خود، منجر به اتیسم می‌شوند.

گروه «چالش‌های متوسط»
این گروه با ویژگی‌های خفیف‌تر، ممکن است اصلاً یک «اختلال» به معنای تکاملی نباشند، بلکه نمایانگر طیف طبیعی تنوع شناختی انسان باشند. در یک گروه انسانی، وجود افرادی با سبک‌های فکری متفاوت یک مزیت است. این افراد می‌توانستند «ناظران دقیق»، «اعضای باثبات» یا «نگهبانان سنت‌های گروه» باشند که سبک شناختی آن‌ها در محیط‌های خاصی بسیار مفید بوده است.

گروه «تأثیرپذیری گسترده»
اینجا تکامل نقشی ندارد؛ این گروه محصول جهش‌های نوپدید است که ارثی نیستند. از دیدگاه تکاملی، این جهش‌ها خطاهای تصادفی در فرآیند کپی‌برداری دی‌ان‌ای هستند که به طور قابل توجهی شایستگی فرد را کاهش می‌دهند. بنابراین، این نوع اتیسم یک ویژگی تکاملی نیست، بلکه یک باگ بیولوژیکی است که در هر نسلی به صورت تصادفی ممکن است رخ دهد.
هادی صمدی
@evophilosophy
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Thu, 24 Jul 2025 20:20:11 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Thu, 24 Jul 2025 20:20:11 +0300
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Tue, 22 Jul 2025 13:15:41 +0300
 نقش سرمایه اروتیک در استخدام

بر اساس یک تحقیق جدید، انسان‌ها تمایل دارند ادعا کنند که در ارزیابی دیگران، چه در زندگی شخصی و چه در محیط کار، ویژگی‌های اجتماعی مانند صمیمیت و سرزندگی را بر زیبایی فیزیکی ترجیح می‌دهند. این پژوهش با استفاده از مفهوم جامع‌تری به نام «سرمایه اروتیک» موضوع را بررسی می‌کند، که مفهومی جامع‌تر از زیبایی ظاهری بوده و شامل پنج مؤلفه می‌شود: زیبایی، که شامل ویژگی‌های فیزیکی مانند تقارن چهره و تناسب اندام  است؛ جذابیت اجتماعی، که مشتمل بر  صمیمیت، همدلی و مهارت‌های ارتباطی‌ست؛ جذابیت جنسی، که کاریزما و گیرایی جنسی را می‌سنجد؛ سرزندگی که شامل انرژی، شوخ‌طبعی و خوش‌بینی فرد است؛ و نحوه ارائه خود، که سبک لباس، آراستگی و ظاهر کلی را شامل می‌شود.
نتایج یک نظرسنجی آنلاین نشان داد که شرکت‌کنندگان در موقعیت‌های فرضی مانند مصاحبه شغلی یا ارزیابی همکار، به طور مداوم جذابیت اجتماعی و سرزندگی را مهم‌ترین عوامل می‌دانستند و اهمیت کمتری برای زیبایی ظاهری و گیرایی جنسی قائل بودند. اما این یافته‌های خوداظهاری با حجم وسیعی از پژوهش‌های پیشین که نشان می‌دهند جذابیت فیزیکی تأثیر قابل‌توجهی بر نتایج شغلی مانند استخدام و حقوق دارد، در تضاد است. این تضاد نشان می‌دهد که پاسخ‌های افراد ممکن است تحت تأثیر «سوگیری مطلوبیت اجتماعی» باشد؛ یعنی آن‌ها آنچه را که از نظر اجتماعی «صحیح» و «منصفانه» تلقی می‌شود بیان می‌کنند، نه باورها یا سوگیری‌های ناخودآگاهی که واقعاً رفتارشان را هدایت می‌کند.
پژوهش همچنین نشان داد که مردان نسبت به زنان اهمیت بیشتری برای جذابیت جنسی قائل بودند و در مقابل زنان تأکید بیشتری بر جذابیت اجتماعی، سرزندگی و نحوه‌ی ارائه خود داشتند. همچنین افراد جوان‌تر به جذابیت جنسی اهمیت بیشتری می‌دادند، در حالی که افراد مسن‌تر سرزندگی و نحوه‌ی ارائه را مهم‌تر می‌دانستند.
 
تحلیل تکاملی
از منظر تکاملی، این دوگانگی در رفتار انسان کاملاً قابل درک است. مغز ما محصول میلیون‌ها سال تکامل است که برای ارزیابی سریع دیگران بر اساس دو معیار اصلی طراحی شده: بقا و تولیدمثل. ویژگی‌هایی مانند «زیبایی» و «جذابیت جنسی» در واقع سیگنال‌های ناخودآگاهی از سلامت، باروری و کیفیت ژنتیکی‌اند که مستقیماً با موفقیت تولیدمثل در ارتباطند. به همین دلیل مغز ما به طور غریزی به این نشانه‌ها واکنش مثبت نشان می‌دهد، حتی اگر آگاهانه سعی در نادیده گرفتن آن‌ها داشته باشیم. از سوی دیگر، «جذابیت اجتماعی» و «سرزندگی» نیز سیگنال‌های حیاتی برای بقا هستند که نشان‌دهنده‌ی توانایی فرد برای همکاری، ایجاد اتحاد و قابل اعتماد بودن در یک گروه اجتماعی هستند که برای بقای انسان به عنوان یک موجود اجتماعی ضروری بوده است. بنابراین، تضاد مشاهده‌شده در تحقیق، بازتابی از کشمکش بین دو سیستم در مغز ماست: سیستم باستانی و شهودی که به سرعت سیگنال‌های بقا و تولیدمثل را پردازش می‌کند، و سیستم مدرنی که ارزش‌های اجتماعی آموخته‌شده مانند انصاف و شایسته‌سالاری را ارج می‌نهد.
تأکید بیشتر مردان بر جذابیت جنسی با نظریه «سرمایه‌گذاری والدینی» همخوانی دارد. از آنجا که مردان به لحاظ زیستی سرمایه‌گذاری کمتری در تولیدمثل دارند، استراتژی بهینه برای آن‌ها تمرکز بر نشانه‌های باروری و جوانی در شریک جنسی است.
این شکاف میان ادعای اخلاقی و رفتار واقعی، نمونه‌ای برجسته از مفهومی است که روان‌شناس اجتماعی، دنیل بتسون، آن را «دورویی اخلاقی» می‌نامد. نظریه بتسون بیان می‌کند که افراد اغلب انگیزه‌ای قوی برای «اخلاقی به نظر رسیدن» دارند، بدون آنکه لزوماً بخواهند هزینه‌های «اخلاقی بودن» را بپردازند. در این تحقیق، شرکت‌کنندگان با تأکید بر اهمیت مهارت‌های اجتماعی به جای ظاهر، چهره‌ای منصف و غیرسطحی از خود به نمایش می‌گذارند؛ این کار به آن‌ها اجازه می‌دهد تا تصویر اخلاقی خود را حفظ کنند.
اگر می‌دانیم که انسان‌ها در برابر دورویی اخلاقی آسیب‌پذیرند، شاید مؤثرترین راه برای مبارزه با این نوع سوگیری، نه تلاش برای موعظه‌ی اخلاقی افراد، بلکه بازطراحی موقعیت‌هایی است که در آن تصمیم می‌گیرند. در واقع، به جای اینکه از افراد بخواهیم در برابر سوگیری‌های عمیق و تکاملی خود مقاومت کنند، نبردی که اغلب در آن شکست می‌خورند، باید سیستم‌هایی طراحی کنیم که اساساً انسان را در چنین موقعیت انتخابی قرار ندهد. در زمینه‌ی استخدام این به معنای ایجاد فرآیندهایی است که اطلاعات غیرمرتبط مانند ظاهر فیزیکی را از مراحل اولیه حذف می‌کنند، مانند بررسی رزومه‌های بی‌نام.

راهکار دیگر آنکه زنان مسن‌تر مصاحبه‌های شغلی را انجام دهند و نه مردان، و به ویژه مردان جوان. این رویکرد سیستمی، راهی واقع‌بینانه‌تر و مؤثرتر برای دستیابی به انصاف است تا امید صرف به اینکه افراد به آرمان‌های اخلاقی‌ای که بر زبان می‌آورند، عمل کنند.

هادی صمدی
@evophilosophy
 
Подробнее
]]>
https://linkbaza.com/catalog/-1001350687473 Sat, 19 Jul 2025 13:48:05 +0300
Подробнее
]]>