سلام عزیزانم، چطورید!

📌نوتیف کانال رو روشن کنید، چون یه خبر خیلی خوب دارم براتون! 🚀🔥
ری اکشن بزنید ببینم چند نفر منتظر خبر خوبن

روزها می‌گذرند و من هر روز
دنیا را بیشتر می‌شناسم...
عاقل‌تر می‌شوم،
محتاط‌تر،
دیگر کم‌تر رویا می‌بافم،
دیرتر آدم‌ها را باور می‌کنم،
بیشتر اِحساساتم را نادیده می‌گیرم،
روز‌ها می‌گذرند و من هر روز؛
بیشتر از دنیایِ سادگی‌ام فاصله می‌گیرم...

که گاهی شرح حال آدمی ممکن نیست..

توی کتاب "پیرمرد و دریا" یه دیالوگ بود که می‌گفت: بهتره به چیزایی که ندارم فکر نکنم، به جاش به چیزایی که دارم فکر می‌کنم؛ من یه عالمه امید دارم، بهتره به امید فکر کنم... ^^

چیزی هست به نامِ گریه‌یِ درون‌ریز؛
که ظاهراً راه می‌روی، می‌خندی،
می‌ایستی، کتاب می‌خوانی،
می‌بوسی و می‌رقصی و هزار کارِ دیگر
اما در تمامِ آن لحظات،
در درونِ خودت اَشک می‌ریزی.

اما عزیزِ من!
به یاد بیاور روزگاری را که به تنهایی،
تکه‌هایِ شکسته‌یِ قلبت را
به هم بند می‌زدی و از قطره‌هایِ اَشکت،
سمبلِ قدرت می‌ساختی!
آنگاه که رنج را به اُمید بدل می‌کردی و
با نورِ دلت میانِ تاریکی قدم برمی‌داشتی،
درحالی که هیچکس دستت را نگرفت!
به یاد بیاور...
که تا چه اَندازه می‌توانی شجاع باشی...

- نازنین صفرپور

قشنگ‌ترین نفرین فقط اونجا که
حضرت مولآنای دل آزرده میفرمآد که:
تا بداند که شبِ ما به چه سان میگذرد
غم عشقش دِه و عشقش دِه و بسیارش دِه

خاورمیانه را
به تقلید از چشمان شرقی تو
ساخته اند ...
پر التهاب
اندوهگین
زیبا ؛

به چه کسی می گویند امن؟
کسی که وقتی جای زخم هایت را به او نشان
میدهی ، از آن پس همه تلاشش را می کند که
از آن سمت به تو آسیبی نرسد.

@dannhich

کلمه فرنوِه (Fernweh) (آلمانی) :
دلتنگی برای مکانی که هرگز در آن نبوده‌ای؛ اشتیاقی عمیق برای سفر، برای دیدن جهان، برای تجربه‌ی ناشناخته‌ها. نوعی غمِ شیرین که آدم را به سمت دوردست‌ها می‌کشاند، انگار که جایی در آن‌سوی جهان، بخشی از روحت را صدا می‌زند.
چقدر قشنگ :)))

او که همدردم شده ،
گویا خودش هم درد بود ...
او خودش زخم همان مرهم که می آورد بود ...

نیاز.

به تو باز خواهم گشت،
بعد از مرگ
در لباسی دیگر و جهانی دیگر
و تو را دوست خواهم داشت...

نهايتا دل به جایی می‌رسد
كه دو راه بيشتر ندارد
يا بايد خون شود
يا سنگ...!

- عباس صفاری

‹ به زیر ضربه های غم، نیارم خم به ابرویم.

@dannhich

گیرم که می زنید، گیرم که می بُرید، گیرم که می کُشید؛ با رویش ناگزیر جوانه چه می کنید؟ :)

زن‌ها وقتی عاشق می‌شون،
همه کار می‌کنند عزیزِ من‌.
اما وای از وقتی که فکر کنند؛
بعد از آن همه تلاش،
کسی قدرشان را نمی‌داند!
آن وقت برایِ همیشه می‌روند...

شاید...


@dannhich

همش یاد اون دیالوگی میوفتم که می‌گفت:
«اگه دلت برای کسی تنگ می‌شه دلیل نمی‌شه اونو به زندگیت برگردونی
‏دلتنگی بخشی از رفتنه...»
با همه دردی که می‌کشم سرجام نشستم و نشستم و نشستم.

نیاز.

‌اين روزها
هستی و نيستی و
ميان بی‌حواسی‌های معلقم
قدم می‌زنی...

-فروغ فرخزاد

کاش میشد در نگاهت اشکی جا بگیر
میا نیوفتم از نگاهت یا اگر افتم بمیرم

-مولانا

نان را از من بگیر ، اگر می‌خواهی هوا را از من بگیر ، اما خنده‌ات را نه...

@dannhich

دلم میخواهد این جای راه بایستم
فریاد بزنم و کمی گریه کنم
و بعد برگردم به جنگی که تمام نمیشود ...

روباه به شازده کوچولو گفت
برگرد و دوباره نگاهی به گل‌های رز‌ بینداز
آنگاه درخواهی یافت که رز تو، در تمام این دنیا بی‌همتاست!
شازده کوچولو گفت
چون من به او آب داده‌ام
چون به گله‌ها یا شیرین‌زبانی‌های او،
و حتی گاهی به سکوتش گوش سپرده‌ام؛
چون او گل من است!
سپس روباه چنین ادامه داد
تو تا ابد در برابر آنچه اهلی کرده‌‌ای و میانتان،
رشته‌‌ای از مهر و دلبستگی تنیده‌ای، مسئول خواهی بود.

شازده کوچولو
-آنتوان‌دوسنت‌اگزوپری-

به من نگو دوسِت دارم
که باورم نمیشه
نگو فقط تورو دارم
که باورم نمیشه ..!

@dannhich

مثل یک موسیقی زیبا در تاکسی بودی!
نصفه گوش دادم
کمی از آن در خاطرم ماند
و تا ابد آن را پیدا نکردم...

@dannhich