عاشق تر شو یارا!
عاشق تر کن ما را…

اگه ارومیه بشی روت ارَس می کشم!

#اَرس 🫡

🛣️🌃

ما سپر انداختیم گر تو کمان میکشی!

متن های شاعرانه‌ی کوتاه را دوست دارم،
به عنوان‌مثال؛

نامِ شما.

و #صبح_بخیر😌☀️

تصمیم گرفته‌ام شما را فراموش کنم…

«تو هر رابطه‌ای قدرت دست کسیه که کمتر اهمیت میده…»

این شاید درست باشه اما همیشه قدرت داشتن مساوی با خوشبختی و خوشحالی نیست!
به نظر من خوشبختی از بیشتر اهمیت دادن به آدم‌ها میاد و نه از بی توجهی و بی اهمیتی.

#نامه‌ها

دلم دفتر نقاشی شطرنج
پر از طرح تموم، نیمه تموم، از غم و رنج!

دل شما چی؟

«غمگینت خواهند کرد،
بسیار هم غمگین!
آنوقت حتما مرا به خاطر خواهی آورد…»

جمال ثریا

سادَس؛
آدم‌ها وقتی واقعا به موضوعی اهمیت بدن،واقعا هم براش تلاش می‌کنن…

همه شب سَجده برآرم‌که بیایی تو به خوابمْ
و در آن خواب بمیرم؛که تو آیی و بمانی

کاری نکنید آدم از اینکه زمانی انقدر عمیق دوستتون داشته،خجالت زده بشه!

وقتی همه‌چیز رو تبدیل می‌کنید به یک بازیِ یک طرفه؛باعث میشید کسی که چشمش جز شما کسی رو نمی‌دیده،احساس کنه ضعیف و آسیب پذیر شده و هرروز با فکر کردن بهش قلبش هزار تکه بشه!

برای روز میلاد تن من
نمی خوام پیرهن شادی بپوشی
به رسم عادت دیرینه حتی
برایم جام سرمستی بنوشی
برای روز میلادم اگر تو
به فکر هدیه ای ارزنده هستی
منو با خود ببر تا اوج خواستن
بگو با من که با من زنده هستی

#۲۳مردادماه

طریق دلربایی یک جهان نیرنگ می‌خواهد!
به حسنِ محض نتوان پیش بردن نازنینی‌ها

#بیدل

تو هم رفیق منی ، هم راه نجات! هم عشقم…

گَهگاه
چنان بیمِ ناپدید شدنت
بر دلم می‌افتد
که فراموش می‌کنم
هنوز
در این لحظه‌ای.
و دل
سوگوارِ نداشتنی‌ست
که هنوز نیامده...

#نامه‌ها

یک لیوان چای با دارچین و گل‌محمدی و صدای
خانمِ دلکشِ نازنین 🎶

در این پریشانی روزگار،
مبادا فراموش کنی "دوستت دارم".

#هوشنگ_ابتهاج

۱۹مردادماه،سالروز درگذشت جناب ابتهاج

دلم از کارِ جهان گرفته است؛ آمده‌ام تا مرا بخواهی. تا در صحبت تو، روی در طاعت آرم؛ که دلم بر هیچکس قرار نمی‌گیرد، الا به تو.

"تذکرةالاولیاء"

«جنابِ عطار عزیز»

چونک هر دم راه خود را می‌زنم،
با دگر کس سازگاری چون کنم؟

موجِ لشکرهای احوالم ببین
هر یکی با دیگری در جنگ و کین!

#مولانا

پ.ن:
من؛اگر شعر بودم.

هزار عاشق دیوانه در من است که هرگز
به هیچ بند و فسونی نمی‌کنند رهایت!

حسین منزوی

🌄🌅🌇

تابستونه!
با این برقصید و همدیگرو ببوسید…
«عمیق و طولانی»

هر که شعر خوبی گفت
برایم بفرست
حتی
شعرهایی که عاشقان دیگرت
برای تو می‌گویند
می‌خواهم بدانم
دیگران که دچار تو می‌شوند
تا کجای شعر پیش می‌روند
تا کجای عشق
تا کجای جاده‌ای که
من در انتهای آن ایستاده‌ام!

افشین یداللهی

و در پایان نامه نوشت:
«حتی اگر فراموشم کنی دیگر چه اهمیتی دارد؟
آیا همینکه روزی در میان قلبت جایی داشته ام،برای سرتاسر زندگی من کافی نیست؟»

#نامه‌ها

«به من سفارش کن گاهی از خانه بیرون بروم. و بگو که این‌قدر خودم را اذیت نکنم. من فقط حرف تو را گوش می‌کنم. می‌دانی که؟»

از نامه‌های غلامحسن ساعدی به بدری لنکرانی.

چیزی برای گفتن هست،بی‌شک!
اما زمان بسیاری سپری شده و حالا قلب یارای گفتن آن را ندارد...
پس لب فرو می‌بندم،بی‌‌شِکوه!
در انتظار لحظه‌ای که فرا می‌رسد،بی‌‌گمان!
و چیزی در ذهنم، آرام آرام، از تپش می‌افتد...

#احوالات
#نامه‌ها

با خودت مرور کن؛

تو قرار نیست هر بار با یه لبخند یا چنتا حرف قشنگ
دوباره از نو خودتو بسازی…
یاد بگیر دلتو به حرف‌ها نسپاری،دل بده به ثبات به رفتاری که ادامه دار باشه نه هیجانی و موقت!

#توصیه‌ها
#یادآوری

بگریز سوی عشق و بپرهیز از آن بتی
کو دلبری نماید و خون جگر دهد!

#حضرت_مولانا

خسته بود اما نمی‌خواست خسته بماند_
مثل آخرین نامه‌اش که مچاله از گوشه‌ی اتاق پیدایش کرده بود،سعی کرد چروک‌های قلبش را باز کند؛
می‌دانست باید رها کند!حالا داشت می‌پذیرفت که مشت‌هایش را باز کند…

به این فکر می‌کرد که آیا «پنجشنبه» زمان مناسبی برای رهاییست!

#یادداشت‌ها
#نامه‌ها
#پنجشنبه‌ی_تابستانی

☀️ 💃

برای پنجشنبتون همچین ذوقی آرزو می‌کنم🤩😌

با خود می‌گفتم تنها واقعیتی که وجود دارد این است:
هرچه شود صبح حتما از راه می‌رسد!

🌄🌆

کاشکی همیشه یه جوری باشه که از ذوق خوابمون نبره!

😌
۲:۵۷🕝

و گفت: وقت عزیز خود را جز به عزیزترین چیزها مشغول مکن و عزیزترین چیزها شغلی بود بین الماضی و المستقبل.
یعنی وقت نگه دار.


«تذکرة‌الاولیا؛ ذکر ابوسعید خَرّاز.»

قلب غمگینم پرندست…

عزیزِ من؛

می‌خواستم کاری کنم تا تو احساس کنی پروانه‌ای مدام در جستجوی توست اما تو را نمی‌یابد!

«به من بگو که آیا توانسته‌ام؟»

بگو که شب است و پروانه باید به سمت شعله‌ی رقصان شمع بازگردد…

#احوالات
#نامه‌ها

روزهای چهارده سالگی‌ام تماماً با این آهنگ گذشت…
غمگین بودم،بلاتکلیف،خسته و دلزده از همه اما امیدوار به فرداها!

فکر نمی‌کردم سال‌ها بعد در دهه‌ی چهل زندگی‌ام باز احساسات چهارده‌سالگی‌ام را تجربه کنم…

«گوش دادن به این آهنگ حال و هوایِ غمگین اما لذت‌بخشی را در وجودم می‌سازد.»

#خاطرات_قدیمی
#احوالات
#یادداشت‌ها

حتی اگر تکه‌ای که پیش تو جامانده از تکه‌ای که حالا هستم عظیم‌تر باشد باز هم به سویت برنخواهم گشت!
آری، مرا بیشتر برنجان؛
تا هرگز به این تنهایی شک نکنم…

#احوالات
#نامه‌ها

ببینید جناب #صائب_تبریزی چه سروده‌اند؛

تغافُلی که به حالِ کسی بود مخصوص
هزار بار به از التفاتِ مشترک است!

لغت‌نامه دهخدا:
تغافل . [ ت َ ف ُ ] (ع مص ) غفلت نمودن بی غفلت . (زوزنی ). بقصد غافل شدن از چیزی .

❤️‍🩹

آلزایمر نه صرفاً زوال عقل، بلکه زوال روایت است.
روایتی که ما از خود داریم…

اگر هویت حاصل پیوستگی حافظه باشد
پس وقتی حافظه پاره‌پاره می‌شود
هویت هم از هم فرو می‌پاشد!

در این معنا آلزایمر، یک نوع مرگ بدون مردن است.
زیستن بی‌آ‌نکه بدانی که هستی
و دردناک‌تر از آن: زیستن در چشم کسی که تو را می‌شناسد؛ ولی
تو، دیگر او را نمی‌شناسی…

در نگاه فیلسوفانه، شاید آلزایمر شکلی از آزادی‌ست،
رهایی از بار گذشته
اما چه آزادی تلخی‌ست
وقتی دیگر نمی‌دانی آزاد از که؟ آزاد از چه؟!

آلزایمر یعنی انسان، آرام‌آرام از خود عقب می‌ماند
و دیگران، با تمام خاطراتی که هنوز دارند
تنها می‌مانند…

#استاد_ایرج_جنتی‌عطایی
@ghamatesher

نذار فکرم بره به جاهایی که نباید…

یکی آدم صبحِ یکی آدم شب!
من آدم 4/30 تا 11ام.
مدام نپرس چرا انقدر صبحِ زود بیدار میشی…
هرکسی به شیوه‌ی خودش داره تلاش می‌کنه تا هر روز توانایی ادامه دادن رو داشته باشه،

به شیوه‌ی همدیگه کار نداشته باشیم.

وقتی که من عاشق میشم
دنیا برام رنگ دیگه است

صبح خروس خونش برام
انگار یه آهنگ دیگه است