حماسهٔ گیلگمش: آزمایشگاهِ زندهٔ ذهن و فرهنگ
اگر بخواهیم ببینیم «داستان» چگونه دین، قانون و هویت میسازد، باید به اوروکِ ۴ هزار سال پیش برگردیم. گیلگمش ابتدا مجموعهای از سرودهای سومری دربارهٔ «بیلگمش» بود (حدود ۲۱۰۰–۲۰۰۰ ق.م.)، در دورهٔ بابلی (۱۸–۱۷ ق.م.) روایتمحور شد و در سدههای بعد، به «نسخهٔ معیارِ بابلی» با ۱۲ لوح رسید. ویرایشی که معمولاً به دبیر راوی مشهوری به نام سینلِقیاُونّینی نسبت میدهند. قرن نوزدهم، با کشف کتابخانهٔ آشوربانیپال در نینوا و خوانش «لوح طوفان» توسط جرج اسمیت (۱۸۷۲)، این حماسه دوباره به متنِ جهان برگشت.
درونمایهها چه میگویند؟ اِنکیدو «انسانِ طبیعی» است که با پیوند جنسی/اجتماعی و شهرنشینی «متمدن» میشود؛ دوستی و فقدان، گیلگمش را به جستوجوی نامیرایی میکشاند؛ و «طوفان بزرگ» با الگوی هشدار الهی–کشتی–نجات–قربانی، دقیقاً همان استخوانبندیای است که بعدتر در روایتهای ابراهیمی میبینیم. این «تأثیر مستقیم» خطی نیست؛ بلکه محصول چرخشِ موتیفها در فضای مشترکِ فرهنگی خاور نزدیک باستان است. چیزی که ریچارد داوکینز برایش واژهٔ «میم» (ژنِ فرهنگی) را پیشنهاد کرد؛ ایدههایی که مثل ژنها انتخاب و تکثیر میشوند.
حتی اپیزودِ مشهورِ «گیاهِ زندگی» که مار آن را میرباید، تمِ نمادینِ زندگی/دانایی/مار را پیشمیکشد؛ شباهتی تماتیک با «درخت زندگی/دانش» و مارِ سفر پیدایش. در قرآن نامی از گیلگمش نیست، اما کهنالگوهای آزمون، پاداش/تنبیه و طوفانِ نوح، از همان سفرهٔ مشترکِ روایتها تغذیه میکنند.
این دوام چرا رخ میدهد؟ از نگاه روانشناسیِ شناختی و تکاملی، مغز ما یک ماشینِ تشخیص الگو و ساخت روایت است. برای مدیریت ترس از مرگ، توجیه رنج و ساختِ هنجار جمعی، «قصه» میسازد. حماسهها به ما میگویند؛ قهرمان کیست؟ قانون چیست؟ مرگ را چطور تحمل کنیم؟ و طبیعتِ بیرحم را چگونه معنا بدهیم. همین کارکرد، بقای فرهنگیِ آنها را تضمین میکند.
نتیجه: گیلگمش اثبات ماوراء نیست؛ بلکه سندی است از اینکه انسان پیش از علم مدرن با «روایت» به جهان نظم میداد. وقتی این سازوکار را بفهمیم، میتوانیم افسانه را در جای خودش بنشانیم و برای فهمِ واقعیت، به علم تکیه کنیم.
منابع:
Andrew George, The Epic of Gilgamesh (متن/ترجمهٔ معیار)
Stephanie Dalley, Myths from Mesopotamia (از جمله آتْرحاسی/طوفان)
Jeffrey Tigay, The Evolution of the Gilgamesh Epic
A. Heidel, The Gilgamesh Epic and Old Testament Parallels
Yuval N. Harari, Sapiens (نقش اسطوره در همبستگی کلان)
Richard Dawkins, The Selfish Gene (میمها و تکامل فرهنگی)
@islie