درود بر شب‌زنده‌داران نازنین و مهرآیین
شباهنگامتان نرمینه‌تر از پر قوهای دریاچه‌ی ماهتاب و آفتاب‌دمان فردا سرآغاز رسیدن به آرزوهای نابتان...
سپاسگزارم از همراهی ارزشمند و همیشگی‌تان
http://telegram.me/shahradmeidary
🧡🍁🍁🍂🏵️🌹🌙💫✨

دلم شکسته و
دارم از این سرزمین می‌روم
چون درناهای تالاب مه‌گرفته
با سکوتی تلخ و
اشکهایی در هاله‌ی مهتاب

شاید خدا نمی‌خواست
که در تمام این سال‌ها
در گوشه‌ای از این شهر شلوغ
در سایه روشن کافه‌ای
چشم در چشم هم
با اولین سلام
چیزی در دلمان فرو بریزد؛
آن‌قدر که خیام برگردد و
شراب در سبو بریزد.

من دلبسته‌ی زنی مغرور شدم
زنی که هیچ شبی
با صدای خش‌دار این مرد رویاپرداز
مژه‌های مخملینش را برهم نگذاشت
و شاه‌ماهی تور سپید دریاچه‌ی الماس نشد.

مسافری غریبم
که سایه‌اش هم به بدرقه‌اش نیامده
با چمدانی کیپ تا کیپ تنهایی
با عکس‌هایی دونفره که هرگز نگرفتیم
با آهنگ‌هایی که هرگز باهم پلی نکردیم
و با فنجان قهوه‌ی "دوستت دارم‌"هایی
که هرگز روبروی هم لب نزدیم.

کاش روزی
همان‌قدر ساده که مرا از یاد بردی
آن زخم‌های لعنتی‌ را هم
از یاد ببری؛
زخمهایی که هزار سال است بر دلت مانده
و نوش‌دارویشان
در نسخه‌ی هیچ شاهنامه‌ای پیدا نمی‌شود.

کاش
دلبسته‌ی مردی شوی
که هرشب به‌جای من
برایت عاشقانه شعر بگوید،
برایت عاشقانه ساز بنوازد و
باز بنوازد و باز بنوازد
آنقدر که زیر تور سپید شاه‌ماهی دریاچه‌ی الماس
به خواب بروی
مردی که هر صبح
با بوسه‌ بیدارت کند
و موهای بورت را
آنقدر ببافد و ببافد و ببافد
که آفتاب طلایی
به چشم‌روشنی‌‌ات طلوع کند.
 
دلم شکسته و
دارم از این سرزمین می‌روم
چون شاعری که
آخرین شعرش را
با اشک در گوش باد زمزمه می‌کند
آه خدا...
آه خدا...
آه خدا/نگهدار
می‌خواهم
از گوشه‌ی چشمی
که هرگز بر تنهایی من نیافتاد
پیاده شوم.


#شهراد_میدری
🔗telegram.me/shahradmeidary