ارتباط با من
@Salahkhadiw
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/salah.khadiw
Информация о канале обновлена 18.11.2025.
ارتباط با من
@Salahkhadiw
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/salah.khadiw
🔺تهران زاکانی و گرنیکای اسپانیا!
اگر روزی نقاشی خوش قریحه، تصویر تهران تشنه، دود گرفته و نفس بریدەی امروز را نقاشی کند، یحتمل حجم ویرانی و سیاه بختی آن، تابلوی گرنیکای پیکاسو را تداعی خواهد کرد.
امروز که خبر دیدار زاکانی با سفیر اسپانیا و اعلان آمادگیش برای انتفال تجربیاتش جهت ادارەی شهرهای جهانی مادرید و بارسلونا منتشر شد، یاد گرنیکا افتادم.
در سال 1937 در جریان جنگ داخلی اسپانیا، نیروی هوایی هیتلر به درخواست فرانکو دیکتاتور دست راستی اسپانیا، گرنیکا را بمباران و به تلی از خاک مبدل کرد.
گرنیکا یک شهر زیبای دارای معماری قرون وسطی بود که به دلیل جمهوری خواهی و نیز مرکزیت نمادین خودمختاری باسکی ها مورد کین دیکتاتور قرار داشت.
پیکاسو که تحت تاثیر رنج و ویرانی عظیم شهر قرار گرفته بود، با ترسیم اثر ضد جنگ گرنیکا، شاهکاری تاریخی آفرید.
نقل است سالها بعد در جریان یک نمایشگاه نقاشی افسری آلمانی که مسحور عطمت و زیبایی تابلوی گرنیکا واقع شده بود، با تواضع از نقاش پرسید: قربان این کار شماست؟
پیکاسو جواب می دهد: خیر ژترال، کار شماست!
نمی دانم در دیدار شهردار تهران و سفیر اسپانیا واقعا چه گذشته است؟
تهران بدون آب، سرشار از کربن و تشنەی اکسیژن چه دارد که به مادرید و رم دهد؟
احیانا بندیتو گاسپار به زاکانی نگفته: عالیجناب، در جا جای شهر، زیر زمین، روی زمین و آسمان آن، شاهکارهای شما می درخشد و چشم ها را می آزارد؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺نه میرآب خوبی بودیم نه "نعمت نفتی" قابلی!
در سال 1345 سه نفر عریضەای جهت حفر چهار حلقه چاه عمیق در دشت جیرفت به دستگاه مربوطه تقدیم می کنند. سازمان آب منطقه ضمن رد درخواست آنها به استناد قانون، این نکتەی مهم را گوشزد می کند:
منابع آب و خاک به یک نسل تعلق ندارد و دولت نمیتواند شاهد و ناظر از بین رفتن این منابع باشد!
دیدگاه جامع فوق صرفا ریشه در عقلانیت مدرن و آموزەهای علمی در این رابطه ندارد. بلکه مدیریت آب در کشوری نسبتا فقیر از لحاظ منابع آبی پیشینەای چند هزار سالە دارد
معلوم نیست که چگونه در دهەهای اخیر این نگاه بلنداندیش زائل شد و با آب و خاک مانند غنیمت جنگی رفتار شد.
ایران در حال حاضر دارای حدود یک میلیون حلقه چاه آب است که نیمی از آن غیر مجاز است.
این در حالیست که جمع چاه های آب کشورهای خاورمیانه 400 هزار حلقه است.
وضعیت نگهداری از خاک از این هم بدتر است. در دورەی وزارت کلانتری، با اجرای طرح موسوم به طوبی، میلیونها هکتار از اراضی دولتی با لطایف الحیل به تصرف مالکان خصوصی در آمد. جدا از تصرف اراضی ملی، کشاورزی هم به طرزی نامناسب گسترش یافت و منابع آبی بیشتری را بلعید.
ایران باستان به عنوان دولتی کهن از دیرباز به عنوان یکی از الگوهای شیوەی تولید آسیایی و برقراری استبداد شرقی مطرح بوده است. به این معنا که بر اثر کمبود آب، وجود یک دستگاه دولتی قاهر جهت مدیریت و توزیع منابع محدود به ضرورتی ناگزیر تبدیل می شد.
پژوهشگران غربی وجود شبکه های گستردەی قنات را دلیل این ارزیابی می دانستند. امری که صرفا از دولتی قوی و صاحب اختیار بر می آمد و میرآبی آن را در مقام مستید و قدرت فائقه قرار می داد.
در دوران معاصر استبداد نفتی جای میرآبی را گرفت. اما به شکلی دراماتیک آب و نفت هر دو سرنوشتی تراژیک یافتند، نه بسان گذشته میرآب خوبی بودیم نه یک دولت رانتیر کلاسیک!
هر کس به قلەی قدرت نزدیک تر بود، سهم بیشتری از درآمدهای نفتی را به صورت مستقیم و غیرمستقیم برد.
آب و خاک اما به شکلی گستردەتر حیف و میل شدند.
ریشەی طرح طوبی به یک توهم انقلابی بر می گشت: خودکفایی و استقلال غذایی و استغنا از جهان. اما مانند هر طرح ایدئووژی زدەی دیگر سوار بر ارابەی چهار نعلەی فساد سر از ناکجاآباد در آورد.
غیر از دست درازی عمومی به منابع آبی که در غیاب حاکمیت قانون و پیروی از یک سیاست افراطی حامی پروری شکل تاراج به خود گرفت، دستکاری های بروکراتیک هم سهمی درخور داشت.
انتقال آب از پیرامون به مرکز و از مناطق حاشیه ای به مراکز شهری پرجمعیت.
فاجعەی امروز محصول زوال عقلانیتی است که در این نامەی شصت سال قبل مانند اروند و ارس ساری و جاری است!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺بسکتبالیست های تازه نفس و توپ خاورمیانه
این توپ نیست، پروژەی مردەی ایران در سوریه - پروژەی استعمار و شیعی سازی از دید کاربران عرب - است! نه! سر عبدی و هجری - رهبران اقلیت کرد و دروزی - است که به هوا می رود و در سبد می افتد! اهلا و سهلا! این گل های زیبا نوید پایان حیات جدایی طلبان کرد است!
!
اینها نمونەای از هزاران کامنتی است که ذیل فیلم بالا در پیج رسمی شیبانی وزیر خارجەی سوریە دیدە می شود. نظراتی عمدتا در تایید و همراه با تعریض به مخالفان دولت جدید سوریه.
پرزیدنت احمد شرع حاکم موقت سوریه این بار در خاک آمریکا به همراه وزیر خارجهاش، اسعد الشیبانی، دریاسالار برد کوپر فرمانده سنتکام و ژنرال کوین لمبرت، فرمانده نیروهای ائتلاف علیه داعش در سوریه و عراق در حال بازی بسکتبال است.
بازی پرشور شرع با دشمنان سابق نماد و نمود یک چرخش استراتژیک است، نه تنها در سیاست سوریه، یلکه در جهت گیری ضد آمریکایی بخش مهمی از اسلام سیاسی سنی.
مساله این نیست که سوریە پسااسد در مدار غرب قرار گرفته، بلکه زیر یک قیمومیت تازه قرار گرفته است. مشابه دوران پیش از استقلال در دهەهای بیست و سی که زیر نفوذ فرانسه قرار داشت.
سوریەی جدید نە مانند عراق پس از صدام مستقیما توسط یک حاکم آمریکایی اداره می شود و نه مانند هند انگلیس به صورت غیر مستقیم توسط نمایندەی مقیم لندن بە سبک ایالات امیرنشین هندوستان اداره می شد.
در حقیقت یک وضعیت خاص ترکیبی حاکم است. هیات حاکمەی دمشق تشخیص داده که بقای آن وابسته به دوستی بدون جایگزین با آمریکاست.
ترکیه و اسرائیل هم حضور دارند و عاملیت دمشق را محدود می کنند، اما باز آمریکاست که میان چکش و سندان آنها، فضایی برای تنفس می آفریند.
از طرف دیگر این مصالحه معنایی فراتر از سوریه دارد. رادیکال ترین جنبش اسلام گرای سنی جهان در شامات عملا سرسپردەی همان خط مشی شده که دهەها بخاطر آن با حکومت های عرب سرسپردەی آمریکا می جنگید.
معنای این تحول چیست؟ ظاهرا باز منطق سرد و عریان ژئوپلتیک خود را به ایدئولوژی تحمیل کرده است. اگر حماس را مستثنی کنیم که آنهم تن به آتش بس داد، در بقیەی جبهەها اسلام گرایان شیعی علیه دوقلوی سیاسی - نظامی آمریکا و اسرائیل صف آرایی کردەاند. از تهران و صنعا گرفته تا حزب الله و حشد شعبی در لبنان و عراق
این امر بیانگر تحولی شگرف در آرایش سیاسی و امنیتی منطقه است. بیست و اندی سال قبل آمریکا دو حکومت سنی طالبان و صدام را سرنگون کرد و ناخواسته به بسط نفوذ عمیق و درازدامن ایران در این کشورها یاری رساند،
از دید اسلام گرایان سنی این تحولات نه تصادفی بودند و نه بخشودنی، بلکه یادآور خاطرات تلخ تاریخی و از جمله همسویی خواجه نصیرالدین طوسی شیعه با مغولان در برانداختن خلافت و تسخیر بغداد بودند.
این انگاره با نقش فعال آمریکا در سرکوب مقاومت سنی عراق و شورش داعش، بیش از پیش تقویت شد.
اما امروز صورت مساله عوض شده، حوثی ها، حزب الله و عنقریب حشد شعبی آماج غرب هستند.
احمد شرع عوض نشده، بدبینی و بیزاری واشنگتن از اسلام گرایان هم برطرف نشده، اما زمینه و زمانه دگرگون گشته است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺اگر ممدانی ایرانی بود!
زهران ممدانی مسلمان شیعه، مهاجر و سوسیال دمکرات شهردار نیویورک بزرگترین شهر آمریکا و پایتخت مالی جهان شد.
ممدانی که می گوید از ستم تیزی امام حسین الهام گرفته، خطاب به ترامپ گفت:
دونالد ترامپ، چون میدانم تماشا میکنی، چهار کلمه برایت دارم: صدا را بلند کن. نیویورک همچنان شهری خواهد بود ساخته و اداره شده توسط مهاجران، و از امشب، رهبری آن نیز بر عهده یک مهاجر است.
بنابراین، رئیسجمهور ترامپ، وقتی میگویم برای رسیدن به هیچکدام از ما، باید از همهٔ ما عبور کنید، این را جدی بگیرید. من جوانم، مسلمانم، یک سوسیالیست دموکراتم و مهمتر از همه، حاضر به عذرخواهی برای هیچکدام از اینها نیستم.
دونالد ترامپ بارها و آشکارا نفرت خود را از ممدانی ابراز کرد و حتی وی را به کاهش بودجەی فدرال تهدید نموده است.
از دید رئیس جمهور نژادپرست آمریکا، هر سه خصیصەی ممدانی یعنی مهاجر بودن، سوسیالیست بودن و مسلمانی تاوانند.
ترامپ بارها به نفرت پراکنی علیه صادق خان شهردار لندن هم پرداخته است. پسر یک راننده اتوبوس مهاجر پاکستانی که اینک کلیددار قدیمی ترین متروپل سرمایه داری جهان است.
با هر نگاهی ممدانی و صادق خان، شکوفه های دمکراسی در فصل خزان آنند. در زمانەی پسرفت دمکراسی و پاییز پدرسالاری راست مردم فریب، ارادەی مردم هنوز از دل توفان قد راست می کند.
در بدترین شرایط بدترین دمکراسی باز بهتر از بهترین اندک سالاری است.
اگر به حق از ناعادلانه بودن نظام جهانی شکوه می کنیم و از ناهمسنگی قوا در دنیا می نالیم، نباید سهم خود را از این شکست و ادبار از یاد ببریم.
قوت غرب ناشی از سیستم های سیاسی کارامد و شیوه های سامان دهی اجتماعی قدرتمند آن است. آنها در مسیر شایسته سالاری هیچ قید و بند و سهمیەای را نمی پذیرند.
چرخ پویاترین و سریع ترین شهرهای امروز جهان بدست مهاجران می گردد. کارآفرینان، مخترعان، متخصصان و مغزهایی که از اقصی نقاط جهان راهی جوامع غربی می شوند، در درجەی اول شیفتەی حاکمیت قانون و شایسته گزینی و نظام خالی از تبعیض و سرشار از تکریم، شهرهای اروپایی و آمریکای شمالی و قارەی اقیانوسیه می شوند.
حتی شهرهای جهان وطن همسایەی ما نظیر دوبی و ابوظبی فارغ از تقلید پیشگفته نیستند.
صد البته غرب گل و بلبل خالص نیست و نژادپرستان و اسلام هراسان و مهاجرستیزان هم وجود دارند که در ترامپیسم و راست سیاسی افراطی نمود می یابند.
نکته هم این جاست؛ نسبت ما با ترامپیسم! اگر قول و فعل ترامپ را بدترین نسخەی اندیشەی سیاسی غرب کنونی بدانیم، شوربختانه فارغ از نمونەهای وطنی آن نیستیم.
هر گفتار و رفتار سیاسی حذفی و خالص ساز که دل در گرو حاکمیت اقلیت بر اکثریت دارد و از چرخش دمکراتیک قدرت می هراسد، دانسته و ندانسته رهرو ترامپیسم است!
آیا در همین تهران به اصطلاح ام القرای جهان اسلام، امکان شهردار شدن نه یک مسلمان سنی، بلکه فن سالاری دگراندیش ولو شیعه وجود دارد؟
آیا اگر تهران، روادار و گشاده به روی همەی ایرانیان شایسته و دلبند وطن باشد، در مرزها راست کیشی دینی به سکەی قلب قوم گرایی بیگانه پرست مبدل می شود؟
حتم دارم ممدانی و صادق خان اگر به ایران می آمدند، دشوار بود غیر از سرایداری منازل شمال شهر، فرصت پیشرفت چشمگیری بیابند!
به همین ارومیەی خودمان بنگرید تا بدانید زبان سیاسی کدام جریان بیشتر آغشته به واژگان منحوس ترامپ است!
چه کسی مدام مهاجر مهاجر می کند. چه کسی فکر می کند تاریخ ایران، چای دبش یا زمین ازگل است که آن را به سرقت و یغما برد و تحریف و تقطیعش کرد؟
شباهت واژگان و مصطلحات جریان های سیاسی با زبان و ادبیات ترامپ نه اتفاقی، بلکه علامت خوردن از یک آبشخور مشترک است.
هراس افکنی های جمعیتی، تقسیم شهروندان و پاسداشت تبعیض و تفرقه، الگوی مشترک راست نژادپرست امروز است. راست مذهبی، راست قومی، راست زبانی همه و همه کاریکاتوری حقیر از ترامپ اصلی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺مثلث برمودای صدام و مصدق و شاه!
میدان انقلاب باز به سخن آمد! دیوارنگارەی جدید آن، منقوش به تصویر مجسمەی آزادی است که تاج آن را تصاویر چند رهبر سرنگون شده تشکیل می دهد. مدعای آن این است که همەی این رهبران به علت اعتماد به آمریکا از اسب قدرت به حضیض ذلت افتادند.
احتمالا تنها وجه مشترک این چهره ها - به جز زلنسکی - در قید قدرت و حیات نبودن آنهاست. و الا واقعا چه سنخیتی میان محمد مصدق و صدام حسین تکریتی و محمد رضاشاه پهلوی وجود دارد که در کنار هم قرار گرفتەاند؟
وجە شبه مبارک و قذافی چیست که اصلا مربوط به عوالمی جداگانه بودند!
در سیاست خارجی دارای معیارهای دوگانە و ریاکارانەی آمریکا(https://t.me/sharname1/3525) تردیدی نیست، همچنین در این نکتەی مهم کە هر حکومت استبدادی به صورت غریزی، تخم مرگ خود را درون خود می پرورد و محکوم به فناست.
اما چنین نیست که حیات و ممات حکومت های مستبد درست مانند یکدیگر باشد.
رژیم های استبدادی بالگرد نیستند که مکانیسم سقوط یکسانی داشته باشند. فرضا به محض آنکه چرخانەی آنها از کار افتاد، با شتاب به سمت پایین بیفتند.
حکومت پهلوی دوم البته شبیه بالگرد و خودش هم نقش روتور آن را داشت. به محض اینکه شاه به اصطلاح پیام انقلاب را شنید و از صحنه خارج شد، روتور از کار افتاد.
اما این مثال در مورد اسد و صدام و قذافی صادق نیست که حاضر بودند تا آخرین فشنگ بجنگند و حتی الامکان هیج جنبنده و آبادی سالمی را پس از خود باقی نگذارند.
این سه تن که در مدار آمریکا نبودند، تنها پس از مداخلەی خارجی و چه بسا جنگ مستقیم با آمریکا از تخت قدرت به زیر کشیده شدند.
در حالیکه در مورد شاه و مبارک داستان درست برعکس بود.
هر دو پس از خواست آمریکا جهت کاهش سرکوب سیاسی و مداخلەی آن در زنجیرەی تصمیمات فرماندهی ارتش هایشان از قدرت خلع گردیدند. جالب این جاست که سقوط هر دو در دو 22 بهمن ( 1357 و 1389) اتفاق افتاد.
دیوارنویسان میدان انقلاب البته این نکته را خوب فهمیدەاند. پایداری دولت های انقلابی از دولت های غیرانقلابی - هر دو غیردمکراتیک - بیشتر است. اما این چندان به اخم و تخم آمریکا مربوط نیست، اما به شبح تهدید مستمر آمریکا ربط دارد.
همچنین به عوامل دیگری چون نخبگان منسجم، دستگاه سرکوب توسعه یافته تر و فقدان مراکز قدرت جایگزین هم مربوط است.
تفصیل این بحث را در جایی دیگر آورده ام و برای مطالعه بیشتر روی این لینک https://t.me/sharname1/3560 کلیک نمایید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺آمریکا و اسرائیل اینبار به کجا حمله می کنند؟
اظهارات روزها و ساعات اخیر مقامات آمریکایی و اسرائیلی، حاکی از یک تشدید جدید در شرایط منطقه است. امری که باعث طرح فرضیەهای مختلف دربارەی کشور احتمالی مورد حمله شود.
اگر سخنان ترامپ به تنهایی مد نظر قرار گیرد، علاوه بر کشورهای واقع در خاورمیانه، دو کشور نیجریه و ونزوئلا که به ترتیب در قارەهای آفریقا و آمریکا واقعند، کاندیدای بمبارانند!
طبعا این گزینەها چندان ربطی به اسرائیل ندارند. پس باید گزینه ها را محدود به خاورمیانه کرد و به اهدافی نظیر ایران، یمن، عراق و لبنان اندیشید.
در شرایط فعلی احتمال حمله به ایران و حوثی های یمن اندک است و دستکم جزو اولویت های استراتژیک مهاجمان نیستند.
دو گزینەی باقیمانده حزب الله لبنان و حشد الشعبی عراق است. به احتمال قوی اسرائیل در پی حملەای بزرگ در مقیاس سپتامبر و اکتبر پارسال به حزب الله است.
مواضع تند آمریکا و اسرائیل علیه دولت لبنان و سازمان حزب الله و نارضایتی آنان از عدم خلع سلاح این گروه، موید این نظر است.
تل آویو و واشنگتن به این نتیجه رسیدەاند کە جنگ سال گذشته و حملات تقریبا روزمرەی پس از آتش بس، برای تضعیف کامل این سازمان کافی نبوده و جنگی دیگر لازم است. همزمان دولت لبنان را هم برای لبنانی کردن این جنگ در میان مدت تحت فشار گذاشتەاند.
با این اوصاف شاید حساب حشد شعبی را هم با حساب حزب الله مخلوط کردەاند. تنها گروه متحد نیابتی ایران که تقریبا از ضربات دو سال اخیر جان سالم بدر برده و احتمالا در دوران پس از اسد نقشی جایگزین در اتصال ایران و ضاحیه و تلاش برای بازسازی حزب الله را بر عهده داشته است.
از این رو حمله به حشد و تضعیف آن نه تنها ضربه به ایران و حزب الله محسوب می شود، بلکه به تضعیف وزن و جایگاه شیعیان در انتخابات روزهای آینده هم منجر می شود.
برای نخستین بار طی دو دهەی اخیر شیعیان عراق در حالی وارد فرایند انتخابات می شوند که فرادستی ایران در این کشور و ژئوپولتیک شیعه در خاورمیانه با افول روبرو شده است.
هرگونه تضعیف بیشتر محور موسوم به مقاومت در منطقه، پویایی ها و رقابت های درونی چارچوب هماهنگی شیعیان - اصلی ترین بلوک سیاسی شیعیان عراق - را تشدید می کند.
امری که احتمالا منجر به قدرت یابی بیشتر سودانی و کاهش اثرگذاری نوری مالکی می شود.
عراق پس از انتخابات بازتابی از تغییرات شگرف منطقه در دو سال گذشته را با خود خواهد داشت.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺استعمار شرقی⁏ بازی خونین امارات در سودان
تصویر سمت چپ مادری سودانی را درست در لحظەی اعدام بدست نیروهای شورشی مورد حمایت امارات نشان می دهد. در حالیکه فرزندش را در آغوش گرفته است.
تصویر راست هم نمایی از شهر دوبی است که چند جهانگرد خارجی با شادمانی در حال راه رفتنند و از آفتاب و ساحل این متروپل جدید جهانی لذت می برند.
مقایسەی این تصاویر تامل برانگیز است. ممکن است در نگاه اول اذهان را به صد سال قبل و عهد استعمار ببرد. زمانی که اروپا مرکز جهان بود و قلب جهان اول. مردمان آن از پیشرفت و مدنیت لذت می بردند. در حالیکه همزمان دولت های متبوعشان در متصرفات استعماری شان در آفریقا، به قیمت رنج بومیان آنجا، ثروت های طبیعی و ارزش افزودەی ناشی از کار رایگان آنها را به متروپل های فرانسه، انگلیس، بلژیک، هلند و ... می فرستادند.
نمی دانم امروز این تقسیم بندی چقدر به درد توصیف جهان امروز می خورد. شکی نیست که سودان هنوز جهان سومی است. اما جایگاه امارات کجاست؟ آیا در دستەی جهان اولی ها قرار گرفته؟
اگر اینطور است باید با تلخکامی به وجود جهان های متفاوت در خاورمیانه اذعان نمود.
کشتار مردم بی دفاع شهر الفاشر در دارفور سودان به دست شبه نظامیان تحت حمایت امارات متحدەی عربی بار دیگر چهرەی نابرابر و سرشار از بی عدالتی در جهان امروز را برملا کرد.
گویا شدت کشتار به حدی است که برای نخستین بار ماهواره ها رد خون را از بالا دیدند.
شکی نیست که امارات یک شبه ره صد ساله پیموده و دستکم در اقتصاد و مدیریت جامعه، دستاوردهایی شگرف در هر دو بعد قدرت نرم و سخت کسب کرده است.
اما نمی توان از گفتن این حقیقت هم چشم پوشید که در سیاست خارجی به ویژه در حوزەی خارج نزدیک بسیار نامسئولانه و بلکه بی رحمانه رفتار می کند.
حمایت آشکار از نیروهای واکنش سریع سودان، جنگجویان خلیفه حفتر در لیبی، کودتای خونین 2013 مصر، باندهای تبهکار در غزه و جدایی طلبان یمن، گوشه ای از کارنامەی تاریک ابوظبی است.
درست مانند قدرت های تازه نفس اروپایی در قرن نوزده و نیمەی نخست قرن بیست، که جهان پیرامون را جز به چشم نیروی کار ارزان و نفت و روغن روان کنندەی چرخ کارخانه هایشان نمی دیدند، امارات هم به قیمت ویرانی دیگران، در پی آباد کردن خود است.
آیا می توان این را نوع جدیدی از سیاست استعماری دانست؟ در این صورت ایدەی تعلق استعمارگری به انسان سفیدپوست اروپای غربی به کل بی اعتبار می شود.
در قرن بیست و یکم استعمار پوست می اندازد و نسخه های رنگین پوست و خاورمیانه ای و زرد و چشم بادامی - چین - هم به میدان می آید.
شکی نیست که جهان جایی بی رحم و سرشار از تبعیض است. برندگان کسانی هستند که اقتصاد پروار و پرزور داشته باشند.
قدرت امروز به اندازەی اقتصاد بستگی دارد. امارات نان اقتصادش را می خورد و بدتر اینکه تمایل ندارد دیگران راهی را بروند که خودش با درایت و آینده نگری رفت.
بازندگان جهان امروز هم کسانی اند که متوجه اولویت اقتصاد بر تاریخ و سیاست و ایدئولوژی نشدەاند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺طالبان و پاکستان: خویش ایدئولوژیک و خصم ژئوپولتیک!
چهار سال پس از بازگشت طالبان به قدرت و خوش آمدگویی گزم پاکستان به آنها، دو کشور در آستانەی جنگی فراگیر قرار دارند.
سپتامبر 2021 اسلام آباد پس از بیست سال حمایت آشکار و پنهان از شورش طالبان، سقوط کابل بدست متحد خود و فروپاشی دولت مورد حمایت غرب را جشن گرفت.
در دهەی نود هم پاکستان نقشی مهم در تاسیس و تجهیز طالبان و فتح اول کابل بدست آنها داشت.
از نگاه پاکستانی ها که در مناقشه ای دور و دراز با رقیب هندی خود هستند، وجود یک دولت دوست در کابل به معنای حفظ منافع آنان در افغانستان و بسط عمق استراتژیک در رقابت های منطقەای بود.
حسابی که درست از آب در نیامد. اشتراک در ایدئولوژی همیشه باعث کتمان و کنار نهادن تنش های ژئوپولتیک و،اختلافات تاریخی و سوء ظن های سیاسی برخاسته از آنها نمی شود.
می توان حدس زد که نگاه طالب ها به پاکستان آمیزەای از عشق و بیزاری باشد: ارتشیان مسلمانان و معتقد و مصمم و مجهز به سلاح اتمی و نیروی هوایی قوی که نمی تواند مورد تحسین جنگجویان قبیلەای اسلام گرای افغان نباشد.اما مسالەی خط دیورند و نگاه آقابالاسر و تحقیر آمیز پاکستان به افغانستان هم مطرح است که طالبان را می آزازد و از جذابیت های اشتراک در ایدئولوژی می کاهد.
چالش های ناشی از چنین وضعیت های متناقضی به مورد بالا خلاصه نمی شود. بسیاری از حکومت های ایدئولوژیک وقتی در برابر الزامات دولت - ملت و منطق سرد و عریان ژئوپولتیک قرار می گیرند، مجبورند با ناخرسندی های آن دست و پنجه نرم کنند.
رژیم منزوی انور خوجه در آلبانی نمونەای نزدیک به این دشواره بود. یک حکومت راست کیش کمونیست که جز تفسیر خود از مارکسیسم، تمام نحله های فکری دیگر را به تازیانەی تکفیر و ارتداد می نواخت را می توان سلف دولت ایدئولوژیک طالبان در جهان جنگ سرد دانست.
نگاه خوجه به یوگسلاوی مارشال تیتو آمیزه ای از شیدایی و بیزاری بود. خوجه به کمک پارتیزان های یوگسلاو به قدرت رسیده و مانند تیتو کمونیستی سرسخت و ثابت قدم بود.
اما مسالەی حق تعیین سرنوشت کوزوو و آلبانیایی تبارهای داخل فدراسیون یوگسلاوی و سوء ظن های انباشته در انبان حافظەی جمعی، چیزی نبود که با فرچەی ایدئولوژی و برادری سوسیالیستی، ماله کشی شود. همچنین رفتار سرشار از نخوت و نابرابری تیتو که خوجە را به عنوان کشور کوچک تر تحقیر و عاصی می نمود.
سرانجام کار به جایی رسید که برادر بزرگ تر به دشمن اصلی آلبانی تبدیل و تمام عمر خوجه در پارانویای حملەی یوگسلاوی گذشت. واپسین و بزرگ ترین پروژەی دیکتاتور سرخ آلبانی، سنگرسازی در تمام کشور برای دفع حملەی احتمالی یوگسلاوی بود.
کامبوج و ویتنام هم نمونەی دیگری هستند. دو جنبش کمونیست همکار و همسنگر علیه حضور نظامی آمریکا که به دلایلی مشابه دو مورد بالا به خصم آشتی ناپذیر هم تبدیل شدند و وارد جنگی خونین و پرتلفات گشتند.
ظاهرا روابط افغانستان و پاکستان نیز وارد چنین مداری شده است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺دو استقامت ایلان ماسک و پزشکیان
به گزارش روزنامەی شرق شورای عالی فضای مجازی با رفع انسداد سه پیام رسان محبوب تلگرام، اینستاگرام و یوتیوب موافقت نکرده است.
با این حساب پس از شانزده ماه وعدەی انتخاباتی پزشکیان مبنی بر رفع فیلترینگ همچنان روی زمین می ماند.
هرچند دولت به اصطلاح وفاق هنوز دو سال و نیم برای بدست آوردن اقلیت کوچک موافق محدود سازی اینترنت زمان دارد، اما مساله این است که احتمالا ایلان ماسک زودتر زحمت آن را کم می کند.
ماسک دو روز پیش گفت که حداکثر تا دو سال دیگر پوشش ماهوارەهای استارلینک بر تمام کره زمین گستزده می شود و اینترنت آزاد را در اختیار همگان قرار خواهد گرفت.
کار ماسک البته از کار پزشکیان که صرفا زدن یک دکمه است بسیار سخت تر است و فراتر از اتخاذ یک تصمیم و نمایش ارادەی سیاسی است.
اما شواهد و قرائن بیانگر آنست که ماسک موفق می شود و بجای پزشکیان فیلتر را بر می دارد.
صد البته به تعبیر جرج اورول، برادر بزرگتر - حزب کمونیست چین - هم بیکار نمی نشیند و حتما تدبیری برای پنهان کردن نور در پستوی خانه اندیشه خواهد کرد.
اما پادزهر چینی اگر پیدا هم شود آنقدر دیر به ایران می رسد که عملا اینترنت نسل ششم و هفتم هم از راه می رسند و عملا بیفایده خواهد شد و سودای اینترنت ملی عملا به خاک سپرده می شود.
پایداری جبهەی پایداری بر سودای خام اینترنت ملی، از جنس همان خزینه پرستی اوایل دهەی چهل و مقاومت در برابر دوش حمام است که علیرغم تقلایی چند ساله سرانجام مغلوب جبر زمانه و پاکیزگی و آسایش حمام های نسل جدید گردید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺 مگامارکس های چینی و مساجد مگامال های ایرانی!
ظاهرا دولت مجبور است برای جمع کردن رسوایی مالی بانک آینده، 550 هزار میلیارد تومان از بودجەی عمومی هزینه کند. این امر به معنای ریختن هیزم بیشتر در تنور تورمی است که دارد تر و خشک را می سوزاند.
بانک آینده قربانی پروژەی عظیم ایرانمال شد. طرفه آنکه شش سال پیش برای "متبرک کردن" این پروژەی سراسر مفسدە، مسجد بزرگ آن با سخنرانی کاظم صدیقی و مداحی محمود کریمی افتتاح شد!
در سالهای اخیر رسم بر این است که تحت نام پیوست فرهنگی، مساجد و عیادتگاه ها به پروژه های اقتصادی الصاق می شوند. این سفیدشویی عریان از جهات متعدد شایان تامل است.
جایگاه و کارکرد دین در اقتصاد سیاسی حاکم چگونه است؟
دین روز به روز از گوهر اعتقادی نخستین فاصله می گیرد و از ایمان درونی به قسمی مناسک تشریفاتی تبدیل می شود.
دامنەی این تشریفاتی شدن تا جایی است که به سختی می توان آن را از ساحت های فرهنگی و آئینی صرف جدا و به قلمرو دین بازگرداند.
مقایسەی این تحول بنیادین با نمونەهای مشابه معاصر هم چندان رهگشا نیست.
مثلا در چین امروز دیری است که مارکسیسم به عنوان ایدئولوژی رسمی و مکتب راهنمای عمل، جایگاه پیشین خود را از دست داده و به مجموعەای مناسک و شعائر فرمالیته فروکاسته شده است.
تفاوت با نمونەی ایران در اینجاست که بخش دوم ایدئولوژی یعنی لنینیسم به قوت خود باقیست و به نظام تک حزبی و تسلط بدون رقیب حزب کمونیست حاکم در مقام ابرسرمایه دار و کارفرمای اصلی، مشروعیت و جهت می دهد.
اما احتمالا نزدیک ترین نمونەی چینی به افتتاحیەی پروپیمان مسجد ایرانمال، ارسال تندیس شش متری پر زرق و برق کارل مارکس در دویستمین سالگرد تولدش به زادگاهش تریر در سال 2018 است.
مارکس چینی، مصنوع کارخانجاتی بود که چرخشان با عرق جبین طبقەی کارگر می گردد. همانی که مارکس عمرش را مصروف رهایی آنان کرده بود!
از قضا مردم آلمان از این کادوی چینی چندان مسرور نشده و به طعنه آن را مگامارکس نامیدند.
درست مانند "مگامال" های امروزین ایران که بدون مساجد اعظم ساخته نمی شوند.
تشریفاتی شدن مناسک دینی در ایران با خداباوری تشریفاتی مندرج در اسناد بالادستی ایالات متحده نیز از بیخ و بنیان متفاوت است. ارجاعات مکرر به پرستش خداوند یکتا در سرود رسمی و پول ملی آمریکا به گونه ای است که با ماهیت سکولار دولت و واقعیت بیطرفی دینی آن منافات نداشته باشد. اصل اختراع اصطلاح "دادارباوری تشریفاتی" در واقع اذعان به این چارچوب نهادی مقید است.
همانطور که گفته شد چین کنونی دارای اقتصاد سرمایه داری است و ربطی به مارکسیسم ندارد. آمریکا هم علیرغم داشتن جامعه ای مذهبی تر و محافظه کارتر از دیگر جوامع غربی دارای دولتی ماهیتا سکولار است و فاقد مقولەی دین رسمی می باشد.
با این تفاصیل شاید نزدیک ترین نمونه به تطور فرهنگی موصوف در ایران، احتضار ایدئولوژی در دهەی هشتاد شوروی سابق باشد..
پوسته رسمی، هنوز گفتمان فراملی مارکسیسم لنینیسم بود، اما زیر آن در داخل پوسته ملی گرایی های افراطی در حال جوشش بود و برای سرریز شدن بی تابی می کردند.
پادزهر این وضعیت بیمارگون، نوعی ناسیونالیسم مدنی و فرادست کردن تعاریف شهروندی از مفهوم ملت بود که مرکز به موقع به فکر آن نیفتاد.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.
Наш сайт использует cookie-файлы, чтобы сделать сервисы быстрее и удобнее.
Продолжая им пользоваться, вы принимаете условия
Пользовательского соглашения
и соглашаетесь со сбором cookie-файлов.
Подробности про обработку данных — в нашей
Политике обработки персональных данных.