ارتباط با من
@Salahkhadiw
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/salah.khadiw
Информация о канале обновлена 03.10.2025.
ارتباط با من
@Salahkhadiw
اینستاگرام:
https://www.instagram.com/salah.khadiw
! لطفا سری به سایت مرکز ملی آمار بزنید و روی بخش سالنامەهای آماری کلیک کنید. مستطیلی افقی باز می شود که در آنجا می توانید استان مد نظر خود را انتخاب نمایید.
با زدن نام هر استان جداول آماری مختلف در دسترس قرار می گیرد. به بخش جمعیت بروید، آخرین آماری که در دسترس است، مال سال 1401 است که به دقت تعداد وقایع تولد، وفات، ازدواج و طلاق را ثبت کرده است.
روندهای جمعبتی در غالب استان ها مشابه است. اما تعداد ولادت های سال 1401 ارومیه قدری تامل برانگیز است: 16383 تولد در شهرستان ارومیه در قیاس با مراکز استانی همسایه نظیر تبریز(21027)، سنندج(6643)، اردبیل(8859) و زنجان(6661) خیره کننده است.
تازه اگر نگویم رشک برانگیز در این وانفسای کاهش نرخ زاد و ولد و قسمی انقراض جمعیتی که کم و بیش دامن تمام ایران را گرفته است.
نیک مستحضرید که به درازای تاریخ معاصر همیشه جمعیت تبریز سه تا چهار برابر ارومیه بوده است. اما با روند فعلی دور نیست که نرخ راد و ولد ارومیه تا ده سال دیگر از تبریز پیشی بگیرد و ظرف چند ده سال آینده به بزرگ ترین شهر شمال غرب کشور تبدیل شود.
اگر نرخ های زاد و ولد را کنار نرخ مهاجرت های خارج استانی بگذاریم، دورنمای آینده روشنتر و تردید کمتری دربارەی تحقق این پیش بینی پدید می آید.
سه استان ترک نشین اردبیل، آذربایجان شرقی و زنجان به ترتیب با رتبه های 29، 23 و 22 در صدر مناطق مهاجرفرست کشور قرار دارند.
اما نمرەی استان مخلوط آذربایجان غربی 12 است.
پویایی جمعیتی ارومیه تا حدی مشابه انفجار جمعیتی مشهد است. مشهد که اکنون دومین شهر بزرگ کشور با حدود چهار میلیون نفر جمعیت است، درست صد سال قبل یعنی مقارن تولد مهدی اخوان ثالث، 45000 نفر جمعیت داشت.
در حالیکه در بدو تاسیس سلسلەی پهلوی، تنها تهران و تبریز بالغ بر صد هزار نفر جمعیت داشتند.
نفوس کنونی تبریز و تنزل آن به ششمین شهر پرجمعیت کشور مبین این هبوط است. احتمالا بزرگ ترین شهر ایران در قرن نوزده و دومین در نیمەی اول قرن بیست، باید ده سال دیگر صبر کند تا از مرز دو میلیون نفر عبور نماید.
پرسش اصلی این است که دلیل انفتاح جمعیتی ارومیه چیست؟
روشن است: نرخ نسبتا بالای زاد و ولد!
چرا این نرخ از استان های مشابه بالاتر است؟
احتمالا بخاطر گرایش های فرهنگی و هنجاری متفاوت بخش کردنشین آن و به قول علی عبدالعلی زاده " کردستان ارومیه"!
کردهای کرمانج بر خلاف کردهای سورانی جنوب استان و استان کردستان، بافت اجتماعی سنتی و محافظه کارتری دارند. باید زمانی به قدر بالندگی یک یا دو نسل بگذرد که عادات طبقەی متوسط میان آنها غالب شود، تا نرخ ازدواج و زاد و ولد کاهش و آهنگ طلاق بالا رود.
تحولی که با نگاه امروز چندان مثبت نیست و نرخ فعلی ارومیه، به عنوان یک نقطەی روشن جمعیتی سنودتی و امیدوار کننده است.
چه بیست سال آینده که ممکن است با ایرانی سالمند و هنوز فقیر مواجه شویم، می توانیم به نیروی کار جوان مشهد و ارومیه و زاهدان جهت گرداندن چرخ بخش های صنعتی و خدماتی اقتصاد ملی امیدوار باشیم.
برگردیم به نرخ مهاجرفرستی! مقایسەی آمارها با استان های همجوار نشان می دهد که کردها کمتر از ترک ها راهی مرکز و نواحی برخوردارتر کشور می شوند.
نتیجەی طبیعی این پدیدەهای عادی در جایی مثل ارومیه و کلا شمال استان آذربایجان غربی به صورت افزایش چشمگیر جمعیت کردها پدیدار می شود.
در حقیقت این آدمها نه از مریخ آمدەاند نە از چین و ماچین و عراق عجم و عرب. فرزند همین آب و خاکند. نهایتا از حومەی روستایی ارومیه به شهر کوچیدەاند. صد البته در خیلی موارد هم شهر بزرگ شده و روستاهای سر راهش را بلعیده است.
تازه این داستان تاریخ اکنون است. ممکن است در سده های میانه، اجداد روستائیان ارومی کنونی، شهرنشینان اصیل ساکن ارومیه بوده باشند که بر اثر جذر و مدهای سیاسی و تاخت و تازهای ایران پسا مغولی، دشت ها را رها و به کوهپایه ها پناه بردە باشند.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺اسرائیل در سراشیبی آفریقای جنوبی آپارتاید
خروج بیش از 100 دیپلمات از حدود 50 نمایندگی خارجی هنگام آعاز سخنرانی نتانیاهو در مجمع عمومی، به نمایی از انزوای سیاسی روزافزون اسرائیل بدل شد.
نتانیاهو از بیم بازداشت، برای رسیدن به نیویورک و انجام این سخنرانی در سازمان ملل، ناچار شده بود قید آسمان اروپا را بزند و مسیر دورتری را برای پیمودن عرض اقیانوس اطلس بپیماید.
بی جهت نیست که ضرب المثلی کردی می گوید، راه دور همیشه چارەی کار نیست!
آیا اسرائیل تحت رهبری طولانی نتانیاهو و ائتلاف راست مذهبی افراطی اش، سرنوشتی چون حکومت سفیدپوستان در آفریقای جنوبی می یابد؟
این روزها پرسش مذکور به مسالەای عادی تبدیل شده است. عمدتا به دلیل انزوا و طرد روزافزون تل آویو از رویدادهای ورزشی و موسیقی و افزایش تحریم های سیاسی و اقتصادی و محکومیت رهبران آن در دادگاه کیفری بین المللی.
به این سونامی دیپلماتیک ضد اسرائیل باید روند رو به افزایش شناسایی کشور فلسطین از سوی کشورها را افزود. به ویژه میان متحدان سنتی اسرائیل در دولت های اروپایی.
برخی می گویند اسرائیل به لحظەی سرنوشت ساز آفریقای جنوبی رسیده، بعضی ها هم باور دارند که در آستانەی آن قرار گرفته ولی روند طرد آن در جامعەی بین المللی قابل بازگشت است.
لحظەی آفریقای جنوبی چیست؟
این اصطلاح به زوال شتابان نظام آپارتاید در ابتدای دهەی نود و سقوط نهایی آن، در اندک زمانی بعد اشاره می کند.
جنبش ضد تبعیض نژادی به عنوان تکاپویی مردم نهاد از سال 1959 آغاز شد و در دهەهای بعدی اقداماتی چون تحریم کالاهای ساخت آفریقای جنوبی، اخراج نمایندگان آن از میادین ورزشی و فرهنگی، تحریم های دانشگاهی و کمپین های رسانەای را در دستور کار قرار داد.
هدف غایی جنبش، تحریم اقتصادی کامل رژیم سفیدپوستان و فلج نهایی آن بود. امری که به علت عدم همراهی آمریکا و بریتانیا تا اواخر دهەی 80 محقق نشد.
بریتانیا منافع اقتصادی ملموس و عمدەای در آفریقای جنوبی داشت. آمریکا نیز از نظرگاه ژئوپولتیک، رژیم پروتوریا را متحدی ارزشمند در جنگ سرد می دید. خاصه آنکه چین و شوروی از مبارزات شاخەی نظامی کنگرەی ملی آفریقا اصلی ترین سازمان ضد آپارتاید حمایت می کردند.
هنگامی که در آخرین فراز حکومت آپارتاید، لندن و واشنگتن به تحریم اقتصادی علیه آن پیوستند، رژیم سفیدپوست به زانو درآمد و کوته زمانی بعد مضمحل شد.
هر چند نمی توان گفت که اسرائیل دقیقا به این نقطه رسیده، اما حال و هوای امروز اسرائیل چندان بی شباهت با آن نیست.
جالب اینکه شکایت دولت دمکراتیک آفریقای جنوبی از اسرائیل در دادگاه لاهه بابت اتهام نسل کشی به طرزی نمادین این هم سرنوشتی را به ذهن متبادر می سازد.
اوضاع به قدری وخیم است که بعید است با تغییر نخست وزیر که احتمالا به پایان خودش نزدیک می شود، بهبودی معنادار پدید آید.
هر گونه اصلاح در این وضعیت محتاج یک تغییر ریل اساسی است. حکومت بیست سالەی نتانیاهو موفق شده بود که مسالەی فلسطین را از مسالەی حقوفی و سیاسی به معضلی امنیتی فروبکاهد.
اما نسل کشی غزه و کاربست بی حد و حصر قدرت نظامی، مجددا آن را به صحنه آورد. مضاف بر آن همدردی عمومی در جهان غرب با اسرائیل را که ریشه در " گناه نخستین هولوکاست " و افسانەی محاصرەی آن در محیطی متخاصم بود، به سراشیبی قهقرا فرستاد.
اکنون اسرائیل درست مانند آفریقای جنوبی زمان آپارتاید یک دولت مطرود بین المللی است.
ممکن است در کوتاه مدت به رسمیت شناختن کشور فلسطین توسط فرانسه و انگلیس و نروژ و اسپانیا و ... روی زمین چیزی را تغییر ندهد.
اما عملا به نوک نیزەای تبدیل می شود که روز به روز بیشتر در کالبد مشروعیت و هنجارمندی دولت اسرائیل و سیاست های امنیتی آن فرو می رود.
اسرائیل تاکنون به مدد حمایت پایدار آمریکا، این بحران را تاب آورده است. اما خطر اصلی روزی است که جناح چپ حزب دمکرات بیشتر از اسرائیل فاصله بگیرد. در سایەی پررنگ شدن نگاه منتقدانەی نسل های جوانتر به اسرائیل، یک جابجایی گفتمانی در میان پایگاه اجتماعی دو حزب اصلی نه تنها دور از ذهن نیست، بلکه قریب الوقوع است. این امر همان لحظەی سرنوشت ساز آفریقای جنوبی است.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺چاقوی بی دستەی چین و روسیە!
صد تا چاقو می سازد، یکیش هم دسته ندارد. این ضرب المثل مصداق رفتار چین و روسیه است. پیش نویس قطعنامەای را در شورای امتیت به رای گذاشتند که از قبل معلوم بود هیچ شانسی برای تصویب ندارد.
قطعنامەی تعویق شش ماهەی تحریم های ایران با 9 رای مخالف رد شد. مهم تر از آن 3 حق وتو هم دریافت کرد.
این باخت تنها دامن ایران را نمی گیرد، بلکه به لحاظ دیپلماتیک شکستی برای چین و روسیه هم هست.
با این وصف چرا این دو کشور اجازه دادند به اصطلاح حرفشان زمین بخورد؟
صرفا هدف نمایش همبستگی با ایران و قسمی رفع تکلیف بود؟
آیا این دو کشور و به ویژه چین حاضرند عملا در دور زدن تحریم ها کنار ایران بایستند؟
یا اینکه به تهاترهای سیاسی می اندیشند! نرخ ها را باز هم بالاتر برده و تخفیف های بیشتری از نفت تحریم شده می خواهند؟
واکنش برق آسای دلار به قطعنامەی امشب نشان از بی اعتمادی مطلق به همکاری موثر و عملی چین و روسیه دارد!
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺بازنشر: بحث رفراندوم در تاکسی*
دیروز موقعی که سوار تاکسی می شدم، اتفاق جالبی رخ داد. راننده که مردی پا به سن گذاشته و سرد و گرم چشیده بود، همان ابتدا گفت:
- شما آقای فلان هستید؟
- بله خودم هستم.
- می توانم سوالی بپرسم، نظرتان را درباره رفراندوم دو سال قبل اقلیم کردستان رک و پوست کنده بگویید!
- نظر من اولا اهمیتی ندارد و دوما فارغ از مرده باد و زنده بادهای مرسوم است و توضیح آن هم ملال آور و حوصله بر است.
- هر چه هست مایلم بشنوم!
- ایده اصلی رفراندوم از اصل حق تعیین سرنوشت ملتها آمد که در منشور ملل متحد مندرج است. در این منشور البته اصل خدشه ناپذیری حاکمیت دولتهای عضو سازمان ملل و برابری حقوقی حاکمیت های ملی نیز وجود دارد که منطقا می تواند نافی اصل تعیین سرنوشت باشد.
همین امر مانع شده که اصل حق تعیین سرنوشت به لحاظ حقوقی توسعه پیدا کند و از رهگذر تکامل تاریخی آن، ابهامات کاربست آن روشن شود.
برخیها معتقدند که اصل حق تعیین سرنوشت مبنای حقوقی اصل استعمار زدایی است و با پایان وضعیت استعماری، شان خود را از دست داده است. برخی دیگر هم آن را به وضعیت های تبعیض نژادی نظیر حکومت سابق آفریقای جنوبی و خطر امحای جمعی اقلیت ها مانند مورد کوزوو هم تسری می دهند.
- لطفا واضح تر تر توضیح دهید!
- اصل حاکمیت دولتها که اصطلاحا مبنای مشروعیتشان " ملت " است، رکن رکین منشور ملل متحد و مبنای نظم بین المللی پس از جنگ جهانی دوم است. نکته تاریک اینجاست که آیا تفسیری موسع از اصل حق تعیین سرنوشت می تواند اصل حاکمیت را به چالش بکشد؟ به عبارت بهتر به پشتوانه این اصل امکان تجزیه دولتهای مستقل موجود وجود دارد؟
شوربختانه نمی توان جواب مشخص و سرراستی به این پرسش داد. در ساحت نظری می توان درباره میزان مشروعیت و اندازه جهت گیری اخلاقی هر یک به مجادله پرداخت، اما در سیاست عملی در نهایت این قدرت است که درجه هنجارمندی آنها را تعیین می کند.
به عبارت بهتر در جهان امروز این سیاست قدرت و الزامات ژئوپولتیک است که تعیین می کند اصل حاکمیت محترم تر است یا اصل حق تعیین سرنوشت!
در موارد نادری البته تصادفا ملاحظات اخلاقی و منافع ژئوپولتیک دولتهای بزرگ مماس می شوند، مانند داستان استقلال یونان در دویست سال قبل کە بە نوعی نیای ایده " حق دخالت بشردوستانه " فعلی است و اعلام منطقه پرواز ممنوع در شمال و جنوب عراق در سال 1991 که اقلیم کردستان از دل آن بیرون آمد و داستان کوزوو که چون علیه ژئوپولتیک روسیه و موافق منافع غرب و ناتو بود، مورد حمایت قرار گرفت.
در داستان رفراندوم اما اساسا این متغیر حضور نداشت و به نظر می رسید، آن اندازه که کردها به مباحث نظری و بیان گزاره های اخلاقی درباره ارجحیت و مشروعیت اصل حق تعیین سرنوشت پرداختند، به ساحت عقل عملی که عرصه گزاره های عینی و انضمامی از جنس امکان و امتناع است، ورود نکردند.
به این معنی، مساله اصلی که "شکاف" مابین دو اصل حاکمیت و حق تعیین سرنوشت بود و صرفا از راه قهر و غلبه پر می شد، تا حد زیادی نادیده گرفته شد و یا تلاش شد که با حرف و اندرز و توصیه پر شود.
اگر واضح تر بگویم این سخن بدین معناست که رفراندوم بدون موافقت همسایگان قدرتمند عراق و دستکم یک قدرت فرامنطقه ای تاثیرگذار مانند آمریکا و اتحادیه اروپا بختی برای موفقیت نداشت و همینطور هم شد.
ـ یعنی شما می فرمایید هیچ تمهید عملی از قبل وجود نداشت؟
- من معتقدم که مریوان وریا قانع بهتر از هر کسی در اقلیم وضعیت را تبیین کرد: خمیر مایه دولت، قدرت است، نه حرف! دولت با قدرت درست می شود نه اندرز!
اصل حاکمیت دولتها و اصل حق تعیین سرنوشت مانند دو پادشاهی هستند که در اقلیمی نمی گنجند. قدرت تعیین می کند که کدام یک بماند و کدام برود.
ممکن است غرب در بالکان و اروپای شرقی و جمهوریهای بر جامانده از شوروی سابق به هدف مهار استراتژیک روسیه از تجزیه طلبی حمایت کند ولی در خاورمیانه دستکم در کوتاه مدت چنین برنامه ای ندارد.
در آفریقا هم قاعده ای نانوشته برای صیانت از مرزهای استعماری وجود دارد و تاکنون هیچ جنبش جدایی طلبی در قاره سیاه کامیاب نشده است.
مورد سودان جنوبی با اکثریت مسیحی و در تقابل با رژیمی اسلامگرا و مخالف غرب، موردی استثنایی بود و نمونه ای از اصل مماس شدن ملاحظات اخلاقی و منافع استراتژیک غرب و تامین امنیت اسرائیل به شمار می رود.
- با وجود همه این حرفها به نظر من رفراندوم بزرگترین رخداد تاریخ کردها و مهمترین عامل انسجام و همبستگی آنها بود!
- اگر منظورت از کردها، کردهای ایران است موافقم. رفراندوم شور ناسیونالیستی بی سابقه ای میان کردهای ایران ایجاد و میزان انسجام و استحکام " مای جمعی " آنها را به طرز کم نظیری افزایش داد. اما تاثیرات و پیامدهای آن در افلبم لزوما به این گستردگی و شدت نبود.
*این یادداشت، شش سال پیش منتشر و امروز در هشت سالگی رفراندوم بازنشر می شود.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
!
فرش قرمزی که در نیویورک جلوی پای احمد الشرع رئیس جمهور موقت سوریه پهن شد، یکی از رخدادهای محیرالعقول سالیان اخیر است.
عضو سابق داعش، فرماندەی القاعده و کسی که سالها با آمریکایی ها جنگیده و سالها هم زندانی شان بوده، اکنون مهمان عالیقدر آنهاست!
به راستی کدام عوض شدەاند؟ آمریکا؟ احمد الشرع و یا زمینه و زمانەی هر دو؟!
عکس آقای الشرع و اسعد الشیبانی وزیر خارجەاش با پس زمینەی جزیرەی مانهاتان، تمامی خصائص یک عکس سوررئال را دارد.
شیبانی، شادمان و متبسم به کجا اشاره می کند؟
نکند می خواهد بگوید این " آمریکایی است که من می بینم"!
"آمریکایی که من دیدم" کتابی است از سیدقطب متفکر مسلمان و نظریەپرداز جهادی کە درست 75 سال قبل نوشته شد.
سید قطب که معلم ایدئولوژی و پیشوای سیاسی شرع و دوستانش محسوب می شود در این کتاب یکسره به طرد و تکفیر تمدن جدید و گل سرسبد آن؛ آمریکای ثروتمند و مرفه پرداخت.
این کیفرخواست افراطی که تا سرحد "جاهلیت جدید" نامیدن مدرنیتەی غربی پیش رفت، بخشی از ایده پردازی قطب برای تبدیل اسلام به ایدئولوژی انقلابی و معرفی آن به عنوان بدیل وضع موجود بود.
آقای شرع و اسلافش دهەها بر مبنای این رهیافت قطب و بازپروری های بعدی شاگردانش به مصاف اهداف غربی و رژیم های متحد آن در خاورمیانه رفتند.
اما اکنون چه شده که صرف دریافت ویزای آمریکا و ملاقات با دیپلمات های آن نه تنها دستاورد بلکه نوعی فضیلت سیاسی هم محسوب می شود؟
آمریکا همان است که قبلا بود. چه با حمایت بی قید و شرط از اسرائیل و ایستادن در برابر تمام دنیا بخاطر اسرائیل و داشتن رئیس جمهوری چون ترامپ، وجاهت و قدرت نرم آن به سختی آسیب دیده است.
اما آقای الشرع، از روی مصلحت و بنا به موقعیت، حسابی عوض شده است. این دگرگونی سرنوشت تمام انقلابیونی است که به انگیزەی تغییری بنیادین در نظام جهانی می آیند، اما با گرفتن سهمی کوچک یا بزرگ سر بر بالین محافظه کاری می گذارند و گاه و بیگاه سلام و صلواتی هم نثار کدخدا می کنند.
از چین و شوروی گرفته تا ویتنام و کوبا و حتی افغانستان طالبان سرانجام می فهمند که درافتادن با نظام جهانی بی فایده و ادغام در آن مفید و مقرون به صرفه تر است.
فضل تقدم کشف و تکفیر آمریکا از رهگذر مشاهده و مدافەی شخصی، نه به سید قطب بلکه به شاعری انقلابی و کمونیست می رسد.
ولادیمیر مایاکوفسکی نویسندەی فوتوریست روسی درست صد سال قبل و ربع قرن قبل از آقای قطب به آمریکا رفت و سپس کتاب "آمریکایی که کشف کردم" را نوشت.
کتابی سرشار از نقد و طرد و طعنه به آمریکا از سوی کسی که از "مسکوی لنین" آمده بود.
مایاکوفسکی تنها پنج سال پس از این مسافرت در موطنش روسیه به زندگی خود پایان داد.
گویا بر اثر سرخوردگی از ناکامی و تناقض های دولت انقلابی روسیه و خشونت های زایدالوصف آن علیه تفریبا تمامی طبقات و گروه های اجتماعی.
شگفت انگیز آنکه سید قطب هم پانزده سال پس از بازگشت از سفر آمریکا، توسط رژیم ضد آمریکایی ناصر به دارآویخته شد.
برادر و میراث دار فکریش، محمد قطب به عربستان سعودی گریخت و کوشید اندیشەی برادر را با اسلام وهابی پیوند بزند و سنتزی متناسب با رهیافت دینی حاکم بر نزدیک ترین متحد مسلمان آمریکا خلق نماید.
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
🔺به عمویت می گویم!
فامیل خدابیامرزی داشتیم که هر وقت می خواست پسرش را بترساند، می گفت: به عمویت می گویم! پسرک البته از عموبش بیشتر حساب می برد و ترفند پدر یک جورهایی موثر بود.
اما بدیش این بود که اقتدار و عاملیت خودش زیر سوال رفته و مایەی نفریح و خندەی اطرافیان شده بود.
ظاهرا این داستان مفرح ولی مضحک دربارەی احمدالشرع رئیس جمهور موقت سوریه تکرار شده است.
آقای الشرع در گفتگویی رسمی کردها را بوسیلەی ترکیه تهدید کرده و گفته اگر تا پایان سال واحدهای مسلح سوریەی دمکراتیک منحل نشوند، ترکیه حمله خواهد کرد.
وی در ادامه کلی منت هم گذاشته و افزوده که تا حالا هم ریش پیش ترکیه گرو گذاشته و مانع عملیات نظامی آن علیه کردها شده است.
احنمالا این اولین بار در تاریخ معاصر است که دولتی به کل از حاکمیت ملی به منزلەی ناموس دولت مدرن صرف نظر می کند و مخالفانش را با ارتش های بیگانه تهدید می نماید.
آن هم ارتشی که بخش های مهمی از خاک سوریه را در اشغال دارد و به صراحت از ادامەی آن سخن می گوید.
شرع پا را از این فراتر گذاشته و از هراس خودمختاری کردها، با اسرائیل هم از در دوستی درآمده است. به چه بهایی؟ به قیمت از دست دادن حاکمیت ملی بر جنوب دمشق و واگذاری کامل آسمان آن به دشمن دیرینه.
معلوم نیست چه منطقی پشت این معامله ها هست! شمال کشور برای ترکیه و جنوب هم مال اسرائیل، فقط برای این که کردها در باریکەای در شمال شرق قسمی خودگردانی محدود و وابسته به دولت مرکزی نداشته باشند!
بهتر نیست بجای تنازل و به زانو درآمدن در برابر بیگانه، دست دوستی به ملت خود بدهد؟
#صلاح_الدین_خدیو
@sharname1
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.