نوشتهها، عکسها، شوخیها و تجربههای محمود فرجامی. برای ارتباط مستقیم با من از این شناسه استفاده کنید لطفا @MahmudFarjami
Информация о канале обновлена 15.07.2025.
نوشتهها، عکسها، شوخیها و تجربههای محمود فرجامی. برای ارتباط مستقیم با من از این شناسه استفاده کنید لطفا @MahmudFarjami
مداخلهی خارجی سودای بسیاری از مخالفان رژیم برای براندازی حکومتهای استبدادی است. اما این مداخلهها اغلب نهتنها شکست میخورند، بلکه پیامدهایی ویرانگر برای کشور میزبان بهدنبال دارند.
الکساندر داونز، استاد علوم سیاسی و مدیر مؤسسهی مطالعات امنیت و منازعه در دانشگاه جورج واشنگتن، پس از سالها پژوهش کیفی و آماری راجع به ۱۲۰ مورد تغییر رژیم از طریق مداخلهی خارجی در خلال سالهای ۱۸۱۶ تا ۲۰۰۸ نشان میدهد که نتیجه معمول مداخله سیاسی آشوب است: از جنگ داخلی و شورش گرفته تا بیثباتی سیاسی و اقتصادی بلندمدت.
🔸سه نوع تغییر رژیم
داونز سه نوع مداخله برای تغییر رژیم را شناسایی میکند:
۱. تغییر رهبران بدون تغییر ساختار حکومت
۲. تغییر ساختارهای نهادی (مثل قانون اساسی، ارتش یا دستگاه قضایی)
۳. بازگرداندن رژیمهای پیشین
جالب آنکه بیش از نیمی از موارد مداخله نظامی از نوع اولاند، یعنی فقط چهرهها عوض میشوند و نه ساختار قدرت.
🔸افزایش خطر جنگ داخلی
حدود یکسوم از تغییر رژیمهای خارجی در کمتر از ده سال منجر به جنگ داخلی شدهاند. این خطر بهویژه زمانی بالا میرود که فقط رهبران عوض شوند، بدون بازسازی نهادی. در ۸۳٪ از موارد جنگ داخلی، نوع اول مداخله (تغییر رهبر بدون تغییر ساختار) عامل اصلی بوده است.
همچنین اگر تغییر رژیم در بستر شکست نظامی در برابر کشور مداخلهگر رخ دهد، خطر بیثباتی بیشتر میشود. بهعبارت دیگر، کنار رفتن یک رهبر بهتنهایی، آن هم بهزور اسلحهی خارجی، بیشتر به خلأ قدرت و درگیریهای خونین میانجامد تا دموکراسی یا ثبات.
🔸فروپاشی ارتش و رقابت اولویتها
دو عامل کلیدی در بیثباتی پس از مداخله، از نظر داونز، عبارتند از:
۱. فروپاشی ارتش ملی: پس از مداخله، ارتش کشور هدف ممکن است تجزیه شود، برخی نیروها از نظام کنارهگیری کنند یا به شورش مسلحانه بپیوندند.
۲. تعارض اولویتها: رهبران جدید، دستنشاندهی قدرت خارجی هستند و بین پاسخگویی به مردم خود و تأمین منافع کشور مداخلهگر گرفتار میشوند. این دو اولویت معمولاً با هم در تعارضاند.
اگر به نفع مردم عمل کنند، قدرت خارجی ناراضی میشود و ممکن است دوباره مداخله کند. اگر به نفع مداخلهگر عمل کنند، حمایت مردمی از دست میرود و شورش یا کودتا شکل میگیرد.
🔸عمر کوتاه و فرجام خشونتبار رهبران دستنشانده
مطالعات نشان میدهد عمر سیاسی رهبرانی که با مداخلهی خارجی به قدرت میرسند بسیار کوتاه است و اغلب با خشونت از قدرت کنار زده میشوند. در بیش از ۹۰٪ موارد، آنها با چالشهای جدی سیاسی داخلی روبهرو میشوند. سه مسیر اصلی برای پایان کارشان عبارتند از:
۱. برکناری مستقیم توسط کشور مداخلهگر
۲. برکناری با چراغ سبز قدرت خارجی توسط بازیگران داخلی
۳. سرنگونی توسط نیروهای ملیگرا که مداخله را تهدیدی علیه حاکمیت میدانند
برخلاف تصور عمومی، تغییر رژیم نهتنها به روابط بهتر میان کشور مداخلهگر و کشور هدف منجر نمیشود، بلکه در بسیاری موارد آن را بدتر هم میکند. حتی مبادلات تجاری بین دو کشور بهطور میانگین ۴۵٪ کاهش مییابد.
تحریم اقتصادی و دیپلماسی اجباری، که بهعنوان گزینههای جایگزین مداخله مطرح میشوند، اغلب در عمل ناکارآمدند. موفقترین تحریمها تنها در ۳۸٪ موارد اثرگذار بودهاند، و «تحریمهای هوشمند» حتی کمتر (حدود ۱۰٪). دیپلماسی اجباری نیز معمولاً شکست میخورد.
آمریکا سردمدار تغییر رژیم در جهان است. این کشور در صد سال گذشته رهبران ۳۳ کشور جهان – از آلمان و ژاپن گرفته تا ایران و مکزیک – را برانداخته است. اما داونز در پژوهش خود مداخلات دیگر ابرقدرتها همچون اتحاد جماهیر شوروی سابق در اروپای شرقی برای حفظ رهبرانِ همپیمانش بعد از جنگ جهانی دوم را نیز از نظر گذرانده است، مداخلههایی که به باور او برای ملتهای کشورهای هدف جز تباهی ارمغانی نداشت.
مداخله نظامی به ابرقدرتها ختم نمیشود و قدرتهای کوچک که در تغییر رژیم دخالت داشتهاند شامل برزیل و آرژانتین در پاراگوئه (۱۸۶۹)، شیلی در پرو (۱۸۸۱–۸۲)، تانزانیا در اوگاندا (۱۹۷۹)، ویتنام در کامبوج (۱۹۷۹) و رواندا و اوگاندا در کنگو (۱۹۹۷) میشوند.
داونز نتیجه میگیرد که هرچه اجرای تغییر رژیم سادهتر بهنظر برسد، احتمال موفقیت آن کمتر است. او به طراحان تغییر رژیم با مداخلهی خارجی هشدار میدهد که تمرکز بر سرنگونی حکومتِ هدف، بدون برنامهای برای حکومتداری، اشتباهی مکرر و پرهزینه است. بهزعم او، حتی وقتی تغییر رژیم موفقیتآمیز بهنظر میرسد، معمولاً فاجعهای در کمین است. چکیدهای از پژوهش داونز را در زیر بخوانید:
https://daneshkadeh.org/global/14241/
@Daneshkadeh_org
جنگ دوازده روزه تا آخر عمرمان همراه ما خواهد بود. مگر با آلزایمر پاک بشود حادثه مهیبی را که دیدیم، چه آنها که با بمب و موشک و پهپاد روز را شب و شب را روز کردند و چه آن ظاهرا دورهای بهدلنزدیک که هر بمب و موشک و پهپادی بر روان آنها اصابت کرد. تصاویر کودک-زامبیهای رقصان در برلین و لندن و تونتو هم فراموش نخواهند شد، همچنان که عریانی قساوت و رذالت آنهایی که «اسراییل کار کثیف را برای همه» آنها انجام داد نباید فراموش شود.
اما میخواهیم با این یادها و یادگارها و تروماها و زخمهایخونابهروان چه کنیم؟ این خشم و اندوه قرار است به نفرت بدل شود یا به افسردگی؟ به نظرم بزرگترین کار این است که نگذاریم به هیچکدام تبدیل شود. پند مادر توران میرهادی را باید هر روز با خودمان تکرار کنیم که «اندوه بزرگ را به کار بزرگ بدل کن». به تجربه و مشاهده میگویم که اگر فرد نتواند از مسیر «عادیسازی» خشم و زخم روان را در درون خودش مهار کند نه فقط خودش که دیگران را هم آسیب میرساند. دوستان؛ به هر قیمتی شده به زندگی عادی برگردید. مهم و ضروری است که همه ما به گذشته نگاه کنیم و درس بگیریم و اشتباهات را کمتر کنیم، اما پیش از آن حیاتی است که نگذاریم روان و جوهره انسانیتمان آسیب ببیند و گرنه در مخلوطی از افسردگی و بیعملی و نفرت و درندهخویی، هر از گاهی به یکی میپریم، و البته بیش از او به خودمان زخم میزنیم. هرچیزی که حالتان را بد میکند موقتا از زندگیتان حذف کنید؛ اگر لازم است خبر نخوانید بحث نکنید در فلان گروه تلگرامی نباشید... هیچکدام از اینها برای شما ضروری نیستند. حتی شده فعلا با عزیزترین کسانتان حرف نزنید اگر به مسیر ناخوشایندی میرود. در عوض هر کاری که حالتان را واقعا خوب میکند بکنید، کتاب بخوانید، بازی کنید، فیلم ببینید، پازل بچینید، بروید سفر... نگذارید آن اژدرهایی که درون هر کدام از ما خفته بیشتر آفتاب تموز ببیند.
بگذار مثل طبیب و پرستاری مهربان و کاربلد به خودمان بگوییم: نه اونقدارم بد نیست... حالا چیزی نشده، بذار چند تا بخیه بزنم، رویش را ببندم...
این زخم تا پایان عمر بر سینه و صورت ما خواهد بود، لازم نیست الان انگشت تویش فرو کنیم.
گزارش یورونیوز از حمله ایران به ابرموسسه وایزمن در اسراییل. موسسهای که جزو زیرساختهای فناوری نظامی اسراییل به شمار میرفت و هرچند بخاطر حفاظت اطلاعات و سانسور شدید، اطلاعات و تصاویر کمی از خسارات منتشر شده ولی تا همینجا و با استناد به همین گزارش میتوان نتیجه گرفت که نابودیاش برای رژیم اسراییل خسارتی بزرگ بوده است.
[ادامه☝️]
نیازی نمیبینم بگویم بعضی از بهترین و شریفترین دوستان من افغانستانی هستند و یا حتی بگویم به عنوان یک خراسانی که همیشه در تعامل و ارتباط مستقیم با افغانها بوده چیزی جز رنج و زحمت و شرافت از این عموزادگان ندیدهام. حتما آدمهای بد و شرور هم بین آنها هست که اگر شرارت و قانونشکنی کردند باید با آنها برخورد شود. دغدغههای نازکبینانه را هم درک میکنم، مثلا این حرف را که شاید صدها نفر از همکاران و جاسوسان افغانستانی آمریکا پس از برآمدن مجددا طالبان، رو به مرزهای ایران نهاده باشند و با بعضی سیاستهای احمقانه دولت رییسی بدون چک و کنترل لازم وارد ایران شده باشند... . اما یک مساله بزرگ انسانی در قبال میلیونها همسایه همزبان که از نظر هویت تاریخی ایرانیاند، بخش بزرگی که دهها سال است در ایران کار و زندگی میکنند و گروه پرشماری متولد ایرانند، اینها نباید ربطی به تجربههای شخصی مثبت من یا منفی یکی دیگر، و دغدغههای امنیتی خاص داشته باشد.
هیچ آمار موثقی نشان نمیدهد که جمعیت افغانستانیها در ایران به ۴ میلیون رسیده باشد؛ و این یعنی کلا کمتر از پنج درصد جمعیت هشتاد و چند میلیونی ایران. محض اطلاع آن که درصد خارجیهای مقیم کشور کمجمعیت نروژ ۱۷ درصد است، و این تازه در حالیست که بعد از هفت سال اقامت در نروژ یک غیرنروژی میتواند درخواست شهروندی بدهد. یعنی مثلا حمید حسنی از ایران یا کفور اوبالا از سومالی یا شومایلا ایکبال از پاکستان که ده سال پیش با ویزای کار یا پناهندگی یا پیوستن به خانواده به نروژ آمدند و بعد پاسپورت نروژی گرفتند جزو این ۱۷ درصد نیستند.
نه به مهاجرستیزی، نه به بیگانههراسی، نه به مظلومکشی.
در جریان جنگ دوازده روزه «خبر» آمد که در یکی از شهرهای ایران در باغ پزشکی که چند دهه به نیکوکاری معروف بوده تونلی کشف شده که چهارصد «افغانی» آنجا مشغول به کار ساختن تجهیزات نظامی برای حمله به ایران بودهاند. خود پزشک هم یکی از اعضای مجاهدین خلق بوده که الان متواری است. من چیزی درباره آن ندیده بودم چون مجاری فیکنیوزها را بستهام؛ با یک تکنیک ساده که اسمش بلاک کردن کانالهای زرد و شبکههای جنگروانی است (و حتما باید بلاک کنید وگرنه با پولی که برای آگهی میدهند بدون اینکه فالو کنید باز هم برای شما ظاهر و آلودهتان میکنند). با اینحال باز هم در یک دیدار کوتاه با دوستی ایرانی آن را شنیدم، کسی که میگفت خودش گزارش را از لحظه دستگیری آنها در تونل دیده. دلودماغ آن را نداشتم که بپرسم آیا اصلا درکی از حضور ۴۰۰ نفر در یک تونل دارد؟ فقط هشدار دادم که ممکن است این هم بخشی از پروژه جریان جنگ روانی ویرانیطلبان برای اغتشاش و جنگ شهری باشد. چند روز بعد همان دوست ویدیویی از پزشک نیکوکار فرستاد که از توی باغش ویدیویی فرستاده بود و همه چیز را تکذیب کرده بود. معلوم شد خود دوست ما هم آن ویدیو را ندیده بوده و یکی که دیده بوده برایش تعریف کرده! این بار اما یک ویدیوی «خودت ببین» فرستاد که در آن دو شهروند افغانستانی به همکاری با اسراییل اعتراف میکردند. ویدیویی که البته منبعش و مکانش معلوم نبود و به ویدیوهای رسمی معمول نمیخورد و در بخشی از آن یک نفر اعتراف میکرد که مشخصات جغرافیایی صداوسیما را با واتساپ برای اسراییل فرستاده تا بمباران کنند. یعنی (تصور کنید) طرف رفته کنار نردههای مجموعه عظیم جام جم واتساپ را باز کرده سند لوکیشن فرستاده و توی تلاویو یک نوتیفیکیشن برای واحد ترور شهری ارتش اسراییل آمده آنها هم گفتهاند آخ جون فهمیدیم صداوسیما کجاست بفرست موشک را بره جایی که میرویس نشانی داد!
من پروژه افغانستیزی در ایران را معلول شرایط اجتماعی متفاوتی میدانم که بعضی از آنها با جریان راست افراطی در جهان مشابهتهایی دارد: بیگانههراسی، پوپولیسم، نژادپرستی، مقصریابی سادهانگارانه برای ناکامیهای اقتصادی، بیکاری، امنیتیسازی، تحریف افکار عمومی... و البته نیافتن دیواری کوتاهتر از بیپناهترینها. چیزهای خاصتری هم البته هستند که ویژه وضعیت فعلی ایران هستند؛ مثلا تلاشهای سازمانیافته برای هرگونه آشوب و درگیری داخلی و خارجی: از دعوای کرد و ترک بگیر تا شیعه و سنی. و از شرارتهای خارجی و اسراییلی بگیر تا رذالتهای داخلی که بعضا به خود نهادهای امنیتی جمهوری اسلامی برمیگردد. یک نمونه: «ماجرای کاریکاتور سوسک مانا نیستانی» که در بخش کودک ضمیمه جمعه روزنامه ایران چاپ شد، ضمیمهای کل تیراژش سه هزارتا بود اما روزنامه کیهان آن را شبانه در تیراژ سیصدهزارتایی چاپ و در چند روز در مناطق ترکیزبان ایران پخش کردند تا نصف ممکلت به خاطر یک کلمه به آشوب کشیده شود تا مثلا حال اصلاحطلبان را بگیرند (به اسنادش در دو مقاله چاپ شده در ایرانین استادیز و ایراننامه پرداختهام)
هر ایرانی حق دارد نگران امنیت ورود و خروج مرزها باشد و هر دولتی که مرزهای ناامن و شرایط جنگی و شبه جنگی دارد وظیفه دارد نظارت دقیقی بر آنها داشته باشد. هیچ فردی یا محمولهای که روال قانونی را طی نکرده نباید وارد و خارج شود (چه در وانت چه روی کول). اما اینها ربطی به افغانستیزی و ظلم و زور و بیحرمتی به انبوه مهاجران و اتباع افغانستان ندارد. اسفبارتر این است که نخستین قربانیان موج چندصدهزار نفری دستگیری و اخراج افغانستانیها در ایران، همانهایی هستند که کارهایشان را قانونی انجام دادهاند. تاسفبارتر این که بسیاری از ایرانیان تحت تاثیر آلودگیهای رسانهای و جنگ روانی پشتیبان ستم بر مظلومان شدهاند. اگر میتوان سیاههای از مجرمان افغانستانی در ایران بدست داد، سیاهههایی از جرم و جنایت اتباع هر کشوری در کشوری دیگر موجود است. بماند که شواهد بسیاری هم از مقصر و متهم و محکوم کردن بیگناهانی که هیچ پشتوپناهی نداند هست؛ خود حضرتعالی را در اداره محترم آگاهی چهار ساعت «قاپونی» کنند به هر جرم و جنایتی اعتراف میکنید.
[ادامه👇🏻]
در حالت عجیبی به سر میبرم که شاید بشود اینطور توصیفش کرد: انباشت نوشته در مغز تا حد انفجار. هیچوقت برایم نوشتن اینقدر سخت نبوده. کلی چیز در ذهن دارم و تا میآیم بنویسم چنان همگی با همدیگر هجوم میآورند که لالمانی میگیرم.
یک دلیلش شاید شرم باشد؛ شرم از نوشتن و گفتن حرفهایی که آدم با خودش میگوید یعنی واقعا بعد از این همه سال باید در این سطح حرف زد؟! حالت آدمی را دارم در سطح درک و فهم معمول یک آدم معمولی، وقتی میبیند یک عده به دخترک هفت هشت سالهای وعده تجاوز و سر بریدن میدهند چون مادرش میخواهد رای بدهد (صحنه آشنایی موقع انتخابات نزدیک صندوقهای رای خارج از ایران). چنین آدمی، نه از سر حکمت که بخاطر حداقلهای وجدان انسانی، به اندوهی بزرگ دچار میشود. و شاید سکوت، لالمانی.
همه ما آدمهای معمولی در این جنگ شکست خوردیم. این درست که اکثریت مردم ایران در آن حمام خون با وقار و همدلی رفتار کردند ولی مگر ملاک فاجعه اخلاقی درصد و آمار است؟
اگر از صد نفر در قبال یک کار غیراخلاقی، فقط بیست نفرشان آن را تایید کنند یعنی خیالمان هشتاد درصد راحت باشد؟ اگر بدانیم این صد نفر مستقیما و از نزدیک شاهد تجاوز به یک نفر بودهاند نباید پشتمان از آن بیست درصدی بلرزد که به افتخار متجاوز هورا کشیدند؟ از آن هشتاد نفر دیگر اگر نیمی تنها هنرشان فقط آن باشد که متجاوز را تشویق نکردهاند چه؟ کارشان اخلاقی بوده؟ دلمان خوش است!
فکر کردن به اینطور چیزهاست که تلخ و نگرانم میکند.
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.