@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی
Информация о канале обновлена 22.08.2025.
@ads_cafe :(آگهی)راه ارتباطی
تربیت بر همدلی و همدردی تاثیر میگذارد. در صورتی که والدین صمیمی باشند، بیانگری هیجانی را ترغیب کنند، و به فرزندان پیشدبستانی خود علاقه دلسوزانه و همدردی نشان دهند، فرزندان آنها به ناراحتی دیگران با دلسوزی واکنش نشان میدهند - روابطی که تا نوجوانی و جوانی ادامه دارد.
والدین علاوه بر الگو قرار دادن همدردی، میتوانند اهمیت مهربانی را آموزش دهند و وقتی کودک هیجان نامناسبی را نشان میدهد مداخله کنند. این رفتارها سطح بالایی از پاسخ دهی توام با همدردی را در کودکان پیش بینی میکنند.
در مقابل، تربیت توام با عصبانیت و تنبیهی، همدردی و همدلی را در سنین اولیه مختل میکند. در یک تحقیق، کودکان پیشدبستانی در یک مهدکودک که مورد بدرفتاری جسمانی قرار گرفته بودند، بهندرت به ناخشنودی همسالان علایم نگرانی نشان دادند، بلکه به جای آن با ترس، خشم و حملههای بدنی واکنش نشان دادند. رفتار این کودکان به پاسخهای بیعاطفه والدین آنها به رنج بردن دیگران شباهت داشت.
لورا برک از کتاب روانشناسی رشد ترجمه یحیی سیدمحمدی
موثرترین روش تربیت و پرورش کودک «آزادی محدود» است. یعنی تلفیق درست تسلط داشتن و آزادی دادن. به اعتقاد مازلو، اینکه کودک احساس کند دوستش دارند، بعدها در تحقق خود او نقش حیاتی دارد. مازلو بر اهمیت دو سال نخستین زندگی تاکید میورزد. چنانچه کودک دوساله محبت و ایمنی و احترام کافی دریافت نکرده باشد، حرکت او به سوی تحقق خود بینهایت دشوار خواهد شد.
هر چند تحقق خود نیازی شبه غریزی است، بستگی زیادی به تجربههای دوران کودکی دارد که رشد و پرورش بعدی را آسان کند یا باز دارد. به اعتقاد مازلو، تحکم به کودک و تسلط شدید بر او، همانند آزاد گذاشتن و تساهل مفرط زیانآور است.
دوآن شولتز از کتاب روانشناسی کمال ترجمه گیتی خوشدل
والدینی که رابطه زناشویی صمیمانه و باملاحظه دارند، فرزندان خود را بیشتر تحسین و تحریک میکنند. در مقابل، والدینی که روابط زناشویی آنها خصمانه است کمتر به نیازهای فرزندان خود پاسخ میدهند و به احتمال بیشتری عیبجویی میکنند، عصبانی میشوند و تنبیه میکنند. کودکانی که بهطور مزمن در معرض تعارض خصمانه و حلنشده والدین قرار دارند دچار مشکلات هیجانی جدی هستند. اینها درونی کردن مشکلات (مخصوصا در بین دخترها)، مانند احساس نگرانی و ترس و سعی در اصلاح کردن رابطه والدین، و برونی کردن مشکلات (مخصوصا در بین پسرها)، مانند خشونت کلامی و جسمانی را شامل میشوند. این مشکلات کودک میتوانند رابطه زناشویی والدین را بیشتر خراب کنند.
لورا برک از کتاب روانشناسی رشد ترجمه یحیی سیدمحمدی
نوزادان و کودکان برای ایجاد دلبستگی ایمن نیاز به توجه مستمر ندارد. به نیازهای خود نیز توجه کنید.
هرچه نگرش مادران نسبت به فرزندپروری افراطیتر باشد، احتمال بروز استرس و افسردگی نیز در آنها افزایش مییابد. مادران میبایست تعادلی میان نیازهای خود و نیازهای کودک بیابند. مادری که معتقد است نیازهای کودک همواره بر نیازهای او برتری دارد، باید توجه کند که سلامت روانی او در بلندمدت بر سلامت روانی فرزندش تاثیرگذار است.
فِی کارلیسِل از کتاب روانشناسی برای والدین ترجمه فریده فتوحی
کودکان باید بدانند که والدینشان از آنها چه انتظاراتی دارند. اما این انتظارات نباید فراتر از توانمندیهای کودکان باشند چون در غیر این صورت، کودکان از آنها پیروی نخواهند کرد.
والدین باید اهدافی را برای فرزندانشان تعیین کنند که دستیابی به آنها دشوار باشد و در عین حال آنها را در راه رسیدن به این اهداف یاری کنند و از ایشان حمایت به عمل بیاورند و در صورتی که به اهداف مذکور دست یافتند با دادن پاداش تشویقشان کنند. به نظر میرسد تجارب موفقیتآمیز مکرر، زمینهساز افزایش نیاز به پیشرفت هستند.
برای نمونه، یادگرفتن حروف الفبا برای کودکان چهارساله کار دشوار و پرزحمتی است؛ والدین میتوانند فرزند خردسال خود را به انجام این کار تشویق کنند، با شور و شوق شعر الفبا را به همراه او بخوانند و وقتی کودک برای اولین بار توانست به تنهایی این شعر را بخواند با تشویق او و در آغوش گرفتنش به وی پاداش دهند.
رندی لارسن و دیوید باس از کتاب روانشناسی شخصیت ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
سبک دلبستگی کودک من ایمن است یا ناایمن؟ چهار سبک دلبستگی داریم: یک سبک دلبستگی ایمن و سه دلبستگی ناایمن.
کودکانی که از دلبستگی ایمن برخودارند والدینی دارند که اغلب در دسترساند و با نیازهای کودکشان همآهنگاند. این والدین قادرند توجهشان را از کاری که مشغول آن هستند به کودکشان معطوف کنند و وقتی نیاز کودکشان برطرف شد، دوباره به فعالیتشان مشغول شوند. وقتی کودکشان ناراحت و پریشان است و میخواهد نزدیک آنها باشد، سریع او را آرام میکنند. پس از آن، کودک مجددا به بازی و فعالیت اکتشافیاش بازمیگردد. این انتظار در این کودکان شکل گرفته که والدینشان به آنها توجه و کمک میکنند و آنها را به خودمختاری ترغیب میکنند. باور بر این است که این کودکان یاد گرفتهاند که وقتی ناراحت و پریشاناند، تعامل با مادرشان به آنها کمک میکند که احساس امنیت کنند.
کودکان با دلبستگی اجتنابی والدینی دارند که به آنها و نیازهایشان توجهی نمیکنند. وقتی این کودکان تحت استرس قرار میگیرند، اغلب یا والدینشان را نادیده میگیرند و یا فقط نگاهی به آنها میکنند و انتظار دخالت ندارند. آنها، بهرغم اضطرابشان، این انتظار را از والدینشان ندارند که منبع آرامش آنها باشند و به نظر میرسد که به این نتیجه رسیدند که بهتر است به خودشان متکی باشند و هیجاناتشان را خودشان تنظیم کنند.
کودکان مضطرب-دوسویه والدینی دارند که یا بسیار گرفتارند و یا لزوما همیشه در کنارشان نیستند. این کودکان، در مواقع پریشانی و ناراحتی، نیاز دارند که در کنار والدینشان باشند، اما والدینشان بهخوبی آنها را آرام نمیکنند و درنتیجه نمیتوانند بهسرعت به بازیشان بازگردند. در بسیاری موارد، اضطراب مادر، غیرقابلاتکا بودن و بیثباتی او پریشانی کودک را بدتر میکند. این کودکان وابستگی بیشتری پیدا میکنند و تمایل کمتری به فعالیت اکتشافی و بازی دارند، گویی از اضطراب مادرشان آموختهاند که دنیا جای خطرناکی است و بهتر است از آن اجتناب کرد.
کودکان با دلبستگی آشفته کودکانی هستند که، درصورتیکه تحت استرس قرار گیرند، رابطهشان با مادرشان پرتعارض میشود. آنها از طرفی میخواهند به مادرشان نزدیک شوند تا آرام بگیرند و، از طرف دیگر، از نزدیکی میترسند. آنها دچار تعارض درونی نزدیکی-اجتناب میشوند که خود را در رفتارهای آشفته و آسیب به خود نشان میدهد: یعنی میچرخند، زمین میخورند، خود را میزنند، و نمیدانند برای آرامکردن خود چه باید بکنند. به نظر میرسد که آنها دچار تجزیۀ ذهن، تجارب خلسهوار، میخکوبشدگی و بیحرکتماندن در وضعیتهای بدنی نامناسب میشوند. تحقیقات نشان دادهاند که دلبستگی آشفته در کودکان با اندوه و یا ضربه روانی حلنشده در مادران همبستگی دارد. این مسئله باعث میشود که این مادران در چشم فرزندشان هم وحشتآفرین باشند و هم وحشتزده.
کاترین استاوفر از کتاب درمان کودک دیدهنشده در بزرگسالی ترجمه حامد حکیمی
اگر یک کودک مرتب بهخاطر ابراز خشم تنبیه شود، زمانی که خشمگین میشود شروع میکند به مضطرب شدن و شیوههای جلوگیری از ابراز خشم را میآموزد. بگذارید اینطور بگوییم که انفعال و انزوا تبدیل میشوند به رهیافتهای کودک تا میان اجتناب از تجربه و ابراز خشم (ترس از عواقب آن) انتخاب کند.
در نهایت، ممکن است چنان خودکار به این وضعیت بازگردد که حتی از خشم درون خود نیز بیاطلاع باشد. نیروهای دفاعی به میدان میآیند تا خودِ احساس را جایگزین کنند و این کار میتواند منجر به آسیبهای شخصیتی شود (مثلا پرخاشگری منفعل یا اختلال شخصیت دوریگزین) که تمام روابط آتی را تحتتاثیر قرار میدهد.
در پرخاشگری منفعل افراد همیشه احساس ناکافی بودن دارند و بهشدت نسبت به قضاوت منفی دیگران حساساند؛ برای همین حتی اگر دوست داشته باشند که با دیگران رابطه برقرار کنند، از روابط اجتماعی گریزانند، چراکه از طرد و یا رد شدن از سمت دیگران به شدت هراس دارند.
آدام فیلیپس از کتاب حسرت در ستایش زندگی نازیسته ترجمه میثم سامانپور
هنگامیکه کودک بودهایم، به ما گفته شده که نگران نباشیم، گریه نکنیم، غمگین، عصبانی نباشیم، حتی اگر این حسها واکنشهای بسیار معمولی به شرایط آن لحظه بودهاند.
این پیشنهادها با حسن نیت از طرف بزرگترها به کودکان داده میشوند و کودکان فکر میکنند که یک فرد بالغ باید افکار و احساساتش را تحت کنترل کامل خود داشته باشد.
این طرز فکر تا هنگامی که کودکان در ظاهر آرام و خوشحال به نظر میرسند در درون خود دارای مشکل هستند. حتی خوشحالترین و متعادلترین افراد نمیتوانند افکار و احساسات را کاملا کنترل کنند.
روث بایر از کتاب تمرینهای برای شادکامی بر اساس ذهنآگاهی ترجمه لؤلؤ شقاقی
نظارت بیش از حد مادران بر خوراک کودکان میتواند تاثیراتی منفی بر خوردن و وزن آنها داشته باشد. طبق تحقیقات انجام گرفته مادرانی که محدودیتهای بسیاری در دریافت مواد غذایی کودک اعمال میکنند، ممکن است کودکانشان نیز بهعنوان عکسالعمل، پرخوری کنند. در مقابل اگر مادران برای خوردن به کودک خود فشار بیاورند، کودکان در غذاخوردن کندتر و ایرادگیرتر میشوند. اگر در مورد غذاخوردن به کودکان فشار نیاوریم آنها بیشتر لذت میبرند.
والدین کودکان ایرادگیر در غذا خوردن در مقایسه با کودکان غیر ایرادگیر مشکل فشار بیشتری برای خوردن به آنها وارد میکردند. میتوان استدلال نمود که والدین کودکان ایرادگیر در غذاخوردن بهناچار برای خوردن غذای بیشتر به کودکان فشار میآورند تا بلکه بتوانند آنها را در وزن ایدئال حفظ کنند. اما پژوهشها نشان میدهند فشار آوردن به کودکان برای غذاخوردن نتیجه عکس میدهد. این کار وعدههای غذایی را به میدان مبارزههای میان والدین و کودکان مبدل میسازد.
شاید تنها راهی که والدین میتوانند بر غذا خوردن فرزندشان تاثیری مثبت بگذارند. این است که وعدههای غذایی را با قراردادن غذاهای سالم در مقابل کودکان به تجربهای خوشایند بدل سازند.
فِی کارلیسِل از کتاب روانشناسی برای والدین ترجمه فریده فتوحی
والدین با رفتارهای خود میتوانند انگیزه پیشرفت را در فرزندانشان پرورش دهند. یکی از این رفتارها استقلالآموزی است. والدین میتوانند به گونهای رفتار کنند که خودپیروی و استقلال را در فرزندانشان پرورش دهند. برای مثال، کودک خردسالی که غذا خوردن را یاد میگیرد، به هنگام صرف غذا به والدینش وابسته نخواهد بود یا کودکی که زود آداب توالت رفتن را فرا میگیرد دیگر برای این کار به کمک والدینش نیازی نخواهد داشت.
آموزش استقلال در امور مختلف زندگی به کودکان سبب شکلگیری احساس تسلط و اعتمادبهنفس در آنها میشود، و این یکی از راههایی است که والدین از طریق آن میتوانند نیاز به پیشرفت را در فرزندانشان پرورش دهند.
رندی لارسن و دیوید باس از کتاب روانشناسی شخصیت ترجمه فرهاد جُمهری و همکاران
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.