کانال نشر یادداشت ها و نقدهایی در باب جامعه و فرهنگ
✅ علی زمانیان
مسیر ارتباط
@alizamanian61
zamaniali100@yahoo.com ایمیل
Информация о канале обновлена 06.10.2025.
کانال نشر یادداشت ها و نقدهایی در باب جامعه و فرهنگ
✅ علی زمانیان
مسیر ارتباط
@alizamanian61
zamaniali100@yahoo.com ایمیل
🔵 کار از کجا خراب شد؟
(بخش چهارم)
در سه بخش پیشین اختصارا به سه پاسخ پرداخته شد.
پاسخ اول: حکومت دینی
پاسخ دوم: حکومت ایدئولوژیک
پاسخ سوم: ساختار سیاسی معیوب
و اکنون پاسخ چهارم به این پرسش که "کار از کجا خراب شد؟":
❗️۴. استکبار جهانی و سلطهی ابرقدرتها
گروهی در علتیابی شرایط موجود ایران، استکبار و سلطهی جهانی غرب را علتالعلل میدانند. از نظر آنان وضع نابسامان موجود، ناشی از دشمنی دشمنان و خوی استکبار کشورهایی است که جز به منافع خودشان، به هیچ نمیاندیشند. سلطهجویانی که با اساس انقلاب اسلامی و با دین اسلام مخالفاند و از همان آغاز خیزش انقلاب ۵۷، دشمنی خود را به نحو آشکار و نهان شروع کردند و بتدریج انواع مزاحمتها، محدودیتها و مشکلات بر سر راه حکومت نوپای ایران قرار دادند.
در حقیقت این گروه، علتالعلل را نه در داخل که در عملکرد نظاماتی میبینند که با ایران دشمنی کردند و در دشمنی خود از هیچ اقدامی هم فروگذار نکردند. بنابراین، گردابی که اکنون در آن دست و پا میزنیم، محصول زورگوییها و فشارهای نظام استکبار جهانی است.
✅ این گروه برای توجیه باورشان، به ویژه به تاریخ صد سالهی اخیر ایران مراجعه میکنند و با اشاره به شواهد مکرر تاریخی مانند کودتای ۲۸ مرداد و سقوط دولت مردمی مصدق، و نیز نفوذ و دخالت کشورهایی مانند امریکا، بریتانیا و.... در ایران، نشان میدهند که غرب، اساسا با پیشرفت، استقلال و عزت ایرانیان مخالف است. زیرا ایران مستقل و قوی، مانع چپاول سرمایههای کشور و سلطهی آنان بر اقتصاد و سیاست است.
در نظر این گروه، خصومت بنیادین امریکا با ایران ناشی از مقاومت ایران در برابر زیادهخواهیها و چپاول غارتگران و یا چیزی است که امپرالیسم مینامندش. به سخن دیگر، در این ایده، از آنجایی که ایران بر استقلال و عزت خویش پای میفشرد و میخواهد از کمند سلطهی غرب بگریزد، بنابراین کشورهای غربی با او سر سازش نداشته و از هر روشی که بتوانند دشمنی میکنند و با فشار آوردن به ایران، از طریق تحریمها و تهدیدها، باعث شدهاند که به شرایط سخت و حادی کشیده شویم.
✅ گروه اخیر، علاوه بر این که نظام سلطهجویانهی جهانی را عامل اصلی معرفی میکنند، به یک ایدهی دیگری نیز معتقدند. این که باید با نظام سلطه مبارزه کرد. با استکبار جنگید و مرگ او را فریاد زد.
به دیگر سخن، گویی در خود، وظیفهای احساس میکنند که واجد رسالت الهی و تاریخی هستند تا در مقابل ستم نظام سلطه به جهان اسلام بایستند و به جای همهی امت اسلامی هزینه بدهد. در حقیقت، حاکمیت ایران خود را در قامت و لباس نجاتبخش مستضعفان تصور میکند.
✔️ غربستیزی بنیادگرایانه
در مقابل این ایده که علت اصلی، تهاجم، توطئه و جنگ سلطهجویان علیه ایران است، کسانی دیگر بر این نکته انگشت تاکید میگذارند که غربستیزی بنیادگرایانه و سیاست مقابله و تهاجمی که از همان ابتدای پیروزی انقلاب ۵۷ شکل گرفت، سبب شد که غرب، ایران را به منزلهی یک تهدید بزرگ و حتی "محور شرارت"، معرفی کند. در نتیجه تخاصمی آشتیناپذیر میان ایران و کشورهای غربی به ویژه امریکا و سپس، اروپا آغاز گردید.
این گروه، نیز کلام رهبران و مسئولین در سخنرانیها، اشغال سفارت امریکا و تحلیلها و سیاستهای اعلامی در قبال غرب را به عنوان شواهد مدعایشان به میان میآورند و بر این باور هستند که سیاست بینالمللی ایران در کجراههای از ستیز و جدال پایانناپذیر قرار گرفته است که مسبب شرایط کنونی است.
سخن این گروه، نه برای تبرئهی غرب و نه برای پوشاندن ردای معصومیت براندام ناساز و بدقوارهی سلطهی جهانی است، که برای نشان دادن اشتباهاتی است که در رویکردها و سیاستهای کلی حاکمیت جاری میشود. رویکردی که بتدریج زمینهساز رویارویی گردیده است.
باورمندان به این گونه از علتیابی، تبار رویکرد غربستیزانه را در حرکات و سخنان افراطی جریان بزرگی مانند اخوانالمسلمین و جریانهای چپ مارکسیستی میبرند و به خصوص تاثیرات اندیشههای سید قطب را بر حاکمان ایران پررنگ میدانند. جریانی که غرب را "جاهلیت مدرن" و کفر و ظلمت مینامد.
بر اساس چنین تفکری، ستیز و مقابله در برابر "غرب مهاجم" و "جامعهی جاهلی"، امری بدیهی، اجتنابناپذیر و جبری است. زیرا کفر غرب، اساسا با دیانت و به ویژه با اسلام دشمنی دارد. لاجرم این رویارویی، رخدادنی بوده است..
➖ هر دو گروه، تقابل غرب و ایران را علتالعلل نابسامانی ایران تلقی میکنند، با این تفاوت که گروه اول، دشمنی غرب با ایران را ذاتی آن تمدن میبینند، اما گروه دوم، بر این باور است که غربستیزی و چند دهه، غرب را به عنوان دشمن دانستن و بر او مرگ فرستادن و .... سبب شلعهور شدن دشمنیها شد. به سخن دیگر رویکردها و سیاستهای اشتباه، کار را به تقابل کشاند.
✍️ علی زمانیان ... ۰۷ / ۰۷ / ۱۴۰۴
@kherade_montaghed
، عقلانیت استراتژیک قوی دارند.
"دنیل لیتل" در کتاب "تبیین در علوم اجتماعی" دو نوع "عقلانیت پارامتریک" و "عقلانیت استراتژیک" را از هم تفکیک میکند.
در نظر "لیتل"، "عقلانیت پارامتریک"، وقتی مطرح میشود که شخص، برای رسیدن به هدفش، مثلا ساختن یک پل و یا ساختن یک خانه، با رقیبی که کنش او را تحت تاثیر قرار دهد و توفیق و یا عدم توفیق او را مشروط کند، روبرو نیست. در این صورت، شخص، کافی است تلاشش را بر محاسبات ساخت پل و یا ساخت خانه، متمرکز کند. اما "عقلانیت استراتژیک" زمانی مطرح میشود که شخص، علاوه برمحاسبات کنش خود برای رسیدن به هدفی که دارد، لازم باشد کنش رقیب را نیز پیشبینی و محاسبه نماید و با توجه به بازی حریف، بازی خود را پیش ببرد. شبیه شطرنج، که بازیکن، هم حرکت خود را محاسبه میکند و هم لازم است حرکت رقیب را پیشبینی نماید. پس از محاسبهی امکانها و مسیرهای مهرهی خود، امکانها و مسیرهای احتمالی حرکت مهره.ی رقیب را نیز به حساب میآورد، آنگاه دست به مهره میشود.
در نظر باورمندان به این که ساختار سیاسی ایران معیوب است، حاکمیت سیاسی، نه تنها قدرت جذب نخبگان را ندارد، بلکه نخبگان را از خود میراند. فاقد انعطاف لازم در برابر تغییر و تحولات جامعه است، زیرا دچار "انجماد ساختاری" است. از نقد میهراسد، سامانهی موثر خودکاوی و خودانتقادی ندارد و خود را در یک "یقین ایدئولوژیک" غرق کرده است. به دیگر عبارت، دچار "انسداد ساختاری" است. هم چنین، گویی در میدان بدون رقیب، بازی میکند، زیرا فاقد عقلانیت استراتژیک موثر است. از این رو بدون محاسبهی تواناییها و امکانهای حریف، تصمیم میگیرد و دست به کنش میزند. به همین خاطر است که اکثر تصمیمات و سیاستهایش در صحنهی بین الملل ناکام میماند.
✅ نتیجهی آن چه از منظر "معیوب بودن ساختار سیاسی"، مطرح شد، این است که حاکمیت سیاسی ایران، دچار نقص و عیب درونی است. بنابراین بحرانها از دل خود این ساختار معیوب میجوشد و بالا میآید. و به علت همین عیوب است که نمیتواند تنشها و بحرانهای پیش روی خود را نه بفهمد و نه آن را حل و فصل نماید.
✍️ علی زمانیان ... ۰۶ / ۰۷ / ۱۴۰۴
@kherade_montaghed
🔵 کار از کجا خراب شد؟
(بخش سوم)
کسانی در پاسخ به این پرسش که کار از کجا خراب شد، چنین پاسخ میدهند: ساختار سیاسی از همان آغاز تاسیس و سپس استقرار، معیوب بوده و فاقد سازگاری درونی و کارآمدی لازم است. ساختاری که علاوه بر نقص، دچار ناهماهنگی درونی است و از این رو همواره تنشهای درون سیستمی او را به ضعف و ناکارآمدی کشانده است
❗️۳. ساختار سیاسی معیوب
قائلان به این پاسخ به موارد زیر اشاره میکنند و آنها را علل اصلی وضعیت موجود برمیشمرند:
✔️ الف) تضاد و دوپارهگی ساختاری، یا همان "حاکمیت دوگانه".
به این معنا که نظام سیاسی حاکم، نه یکپارچه و منسجم که برگرفته از دو شیوهی حکمرانی متضاد است. از یک سو حکمرانی مبتنی بر رای و نظر و رضایت مردم است و از سوی دیگر، حکمرانی مبتنی بر مشروعیت الهی و آسمانی که وظیفهی خود را برقراری حاکمیت الله میداند. حاکمیت دوگانهای که از منظر مشروعیت، "دوپایه" است. مشروعیت زمینی مبتنی برقرارداد اجتماعی و مشروعیت دینی مبتنی بر فقه و شریعت.
این دیدگاه، مصائب و مسایل چند دههی اخیر را نتیجهی نزاع و کشمکش میان دو الگوی حکمرانی مستقر در یک نظام سیاسی میداند.
✔️ ب) فقدان سازوکار پاسخگویی
قائلان به این رویکرد، بر این باورند که سیاستورزی در فضای تیره و تاریک، پنهانی و پشت صحنه، به حاکمان فرصت میدهد که بر تصمیمات غلط و راههای رفتهی اشتباه، پوششی از توجیهات بکشند و آنها را از چشم مردم دور نگه دارند.
شفافیت، یکی از شروط اصلی دموکراسی است. زیرا لازمه و مقدمهی پاسخگویی تصمیمگیران است. در هوای غبارآلود، هر کسی میتواند هر تصمیمی بگیرد و از تبعات آن تصمیم در امان باشد.
هنگامی که در فرهنگ سیاسی، کنش پاسخگویی درج نشده باشد، واضحا مشخص است که ساختار سیاسی معیوب است و همین عیب و نقص، سبب خواهد شد که دههها بگذرد و کشور به سمت هرچه ضعیفتر شدن حرکت کند.
✔️ ج) فقدان مکانیسم کارآمد در حل و فصل منازعات.
در ساختار سیاسی کارآمد، همواره مکانیسمهایی برای حل تنشها و منازعات تعبیه میشود. اما در ساختار نظام سیاسی مستقر در ایران، این مکانیسم یا به صورت کاملا معیوب و یا ناتوان عمل میکند. به نحوی که گویی اساسا تفاوت، اختلاف و منازعه را به رسمیت نمیشناسند و آن را غیرطبیعی تصور میکنند.
از میان چالشها و ناسازگاریها، جدال میان حاکمیت سیاسی و مردم در بارهی آنچه حکم شرعی و فقهی نامیده میشود، از اهمیت بالایی برخوردار است. "حجاب"، صرفا یک نمونه از این نزاع و چالش است.
✔️ د) فقدان مکانیسم "خودانتقادی"
نظامهای سیاسی پویا همچون یک ارگانیسم زنده، دست کم، واجد چهار مولفهی بنیادین هستند که این چهار مولفه، آنها را در برابر تنشها گارانتی میکند.
چهار ویژگی عبارت است از:
اول، نه تنها از نقد منتقدان نمیهراسد، بلکه به استقبال آن میرود، سازوکار قوی درون سیستی "خودانتقادی" دارد. و سامانهی هشداردهندهای دارد که به موقع، بحران را خبر میدهد. نظام هایی که نقد را برنمیتاببند و منتقد را یا نادیده می گیرند و یا او را سرکوب میکنند، در واقع، حسگرهای خود را در مقابل آسیبها از دست میدهد. مانند شخصی که حس لامسهی انگشتان خود را از دست داده باشد. هنگامی که انگشتانش در معرض خطر سوختگی قرار میگیرد، به علت فقدان حسگرهای لازم، دستش خواهد سوخت.
دوم، از انعطاف لازم برای تغییر برخوردارند.
نظامهای منعطف که از تغییر نمیهراسند و با تحولات زمانه سازگار و هماهنگ میشوند. به سخن دیگر، "تغییرپذیرند". زیرا میدانند که جامعه همواره حرکتی رو به جلو دارد و نمیتوان جلو اصلاح، تغییر و تحول آن را سد کرد. از این رو با فهم تحول اجتماعی با ان همسو میشوند.
سوم، دارای قدرت بالای جذب نخبگان هستند.
نظامهای سیاسی پویا، تلاش میکنند با جذب نخبگان به درون ساختار قدرت، دولت قوی داشته باشد. زیرا میدانند اولا، به توانایی های نوظهور جامعه، محتاج هستند و ثانیا، میدانند هرگاه تعداد و حجم نخبگان بیرون حکومت نسبت به نخبگان درون حکومت، افزایش یابد و توازن به هم بخورد، بتدریج حکومت لاغرتر و نحیفتر میشود و قدرتش را از دست میدهد. لازمهی جذب نخبگان، باز بودن مسیر گردش نخبگان در قدرت است.
✍️ علی زمانیان ... ۰۶ / ۰۷ / ۱۴۰۴
@kherade_montaghed
ادامه ⬇️⬇️⬇️
🔵 "وحدت" یا "همبستگی"، مسئله این است.
🔻 ۱. "وحدت"، واکنش طبیعی افراد یک گروه به خطری است که بقا گروه را تهدید میکند. به نحوی که رفع آن خطر، محتاج نوعی انحلال فردیت در جمع و ایثار و از خودگذشتگی باشد. این انحلال، ضرورت شکلگیری وحدت است. افراد و اعضا گروه، در هنگامهی مواجه شدن با تهدید وجودی، اختلافات، شکایات و تضادهای درونی را موقتا مسکوت میگذارند و با همهی تفاوتها و اختلافات، در برابر خطر بیرونی، در یک امر مشترک که همان دفاع از موجودیت گروه است، متحد میشوند.
"جنگ"، فجایع ناگوار طبیعی مانند سیل و زلزله، بیماری همهگیر و نظایر این، نمونههایی است که افراد را علیرغم رویکردها و جهانهای متفاوت، در کنار هم مینشاند و موافقان و مخالفان نظام سیاسی را عجالتا با هم آشتی موقت و شکننده میدهد. در چنین شرایط، همگی ذیل سایهای از وحدت نمادین، یعنی وحدتی بر فراز تفاوتها و اختلافات دست به کنش واحد میزنند.
"وحدت"، عموما مبتنی بر پیوندهای هویتی، اعتقادی و دلبستگیهای قومی و قبیلهای و خونی است. از این رو اعضا، با هر صدای متفاوت درون گروه به منزلهی امر غیرطبیعی برخورد میکنند. به نحوی که هرگونه "دگراندیشی" و "دگرزیستی" سرکوب میشود.
✅ وحدت، در دو وضعیت مضمحل میگردد و از میان میرود:
اولا، با فروکش کردن بحران (مثلا وقوع بلایای طبیعی مانند سیل و زلزلههای ویرانگر) و جنگ، پایان مییابد.
با اتمام جنگ و برطرف شدن خطر، شهروندان، "خویشتن واگذارشده"ی خود را بازپس میگیرند و مجددا به فردیت، منفعت، مصلحت و یا باورها و رویکردهای و گرایشهای متفاوت اعتقادی و سیاسی خویش بازمیگردند.
ثانیا در هنگامهی شرایط مخاطرهآمیز طولانی و بسیار مهیب، "وحدت"، دود میشود و به هوا میرود. در این حالت، افراد، دست از دفاع از گروه برمیدارند و صرفا به بقا خویش میاندیشند. دلنگرانی برای جمع به دلنگرانی برای خود تبدیل میگردد. پیوندهای موثر، سست و بعضا گسسته میشوند. "دیگری"، از اهمیت میافتد و رشتههایی که پیش از این، آدمیان را به "دیگری" پیوند میزد، بریده شده و افراد را به گردونهای از سرگشتگی و تنهایی پرتاب میکند.
فشار و تنش طولانی مدت که بیش از تاب و توان جامعه باشد، "سازهی اجتماعی" را دفرمه میکند و از ریخت میاندازد. پس از آن است که انواع ناهنجاریها و آسیبها سربرمیآورند. یکی از آنها، "خودمحوری" و بیتفاوتی نسبت به رنج دیگران، رواج مییابد.
🔻 ۲. "همبستگی" اما برخلاف "وحدت"، پدیدهای است که در زمانهی صلح و آرامش سربرمیآورد. ضرورتی اجتماعی که امکان زیست جمعی را مهیا میکند. در همبستگی، فردیتها در جمع، مستحیل نمیشود و تفاوتها و اختلافات از میان نمیرود. بلکه تمهیدی انديشيده میشود که با وجود همهی اختلافات و تکثر آرا واعتقادات و تضاد منافع، جامعه همچنان بماند و شکوفا شود. "همبستگی"، راه حل عقلانی و کارآمد برای در کنار هم زیستن است، "الگوی همبستگی"، تکثر اجتماعی، تنوع سبک زندگی و تفاوت در باورها و اعتقادات را میپذیرد و در پی ساختن "سازهی اجتماعی" است که با وجود رنگارنگی و تنوع مردمان، راهی برای زیست مشترک و مسالمتآمیز بیابد.
🔻 ۳. اهمیت توجه به تفکیک دو مقولهی "وحدت" و "همبستگی" در این است که مسندنشینان نظام سیاسی حاکم، چند دهه است میخواهند "الگوی وحدت" را که مختص شرایط بحرانی و استثنایی است، به شرایط عادی و صلح تسری دهند. معنای چنین کنش و خواستهای، به رسمیت نشناختن تفاوتهاست.
✅ چند دهه است با سیستمی مواجه هستیم که در پی بسط و گسترش "الگوی وحدت" است، از این رو هرگونه تفاوت و تکثر را آسیب و مانع تفسیر میکند. تمایل سیستم به تمدید "شرایط استثنایی"(که از آن به "پیچ تاریخی" یا "برههی تاریخی" یاد میکنند)، اساسا به منظور "یکسانسازی اجتماعی" است. یکسانسازی، فرایندی است که طی آن، تفاوتها زدوده شده و کثرت و تنوع جهان انسانی نادیده گرفته میشود.
آیندهی آرمانی چنین رویکردی، ساختاری است مبتنی بر پیوند اعتقادی که مهمترین و بنیادیترین ارزش و فضیلت در آن، "وفاداری"، "اطاعت" و "ایثار" است.
متقابلا با سه ارزش مدرن، در تضاد و تنش است: "فردیت"، "خودبنیادی" و "محاسبهگری عقلانی".
✅ خلاصهی کلام آنکه، وضعیت مطلوب در این تفکر, بازگشتِ"جامعه" (society) به "اجتماع"(community) است. همان که "فردیناد تونیس"، جامعهشناس آلمانی از آن به ترتیب، به گمنشافت و گزلشافت، یاد میکرد.
✔️ محل اصلی نزاع جامعه و حکومت، تقابل سه ارزش فردیت، خودبنیادی و محاسبهگری در برابر وفاداری، اطاعت و ایثارگری است. یعنی تقابل و تنش میان رویکرد "جامعهگرایی" در مقابل "اجتماعگرایی".
"جامعه" یا "اجتماع"، دوگانهای که گفتوگو در بارهی آن ضرورت دارد، زیرا خاستگاه اصلی بسیاری از تنشهاست.
✍️ علی زمانیان ... ۲۶ / ۰۶ / ۱۴۰۴
@kherade_montaghed
🔵 "وحدت" به وقت جنگ، "همبستگی" به وقت صلح
حملهی اسراییل به ایران و جنگ ۱۲ روزه، تجربهای تلخ بود که در حافظهی جمعی ایرانیان ثبت شد. رخدادی که از ابعاد متفاوت، قابل تامل و اندیشهورزی است.
✅ از میان ابعاد مختلف این جنگ، چیزی که بسیار مورد توجه قرار گرفت و در گفتارها و نوشتارها بازتاب فراوانی یافت، برجسته کردن "همبستگی"، میان مردم بود. "همبستگی"، (به منزلهی فضیلتی اجتماعی)، واژهای بود که بر سر زبانها افتاد و گویی برای برخی، شگفتانگیز شد.
❓اما آیا واقعا آنچه رخداد،
اولا، آیا واقعا"همبستگی" بود؟
ثانیا، چیزی غریب و پیشبینیناپذیر بود؟
🖌 ماتن این متن کوتاه، مدعی است که:
اولا،آنچه رخ داد، "وحدت" بود، نه "همبستگی".
ثانیا، آنچه رخ داد، نه امری استثنا که پدیدهای آشنا و قابل پیشبینی در همهی بحرانها است.
الف) "وحدت" چیست؟
به صورت کاملا مختصر، "وحدت اجتماعی"، به شرایطی اطلاق میشود که در آن افراد جامعه آنقدر در هم ادغام میگردند که "مای" فردی کمرنگ شده و یک "ما"ی واحد، منسجم و یکپارچه تشکیل میشود.
جامعه به عنوان یک کل یکپارچه و منسجم، با تاکید و تکیه بر اشتراکات اساسی، ارزشهای مشترک و احساس تعلق قوی به یک کل بزرگتر، متحد شده و در برابر خطر مقاومت میکند. .
✅ برخی از ویژگیهای "وحدت":
۱. یکپارچگی و یگانگی: تأکید بر مشترکات و آنچه مردم را به هم پیوند میدهد. زمانیکه"، هدف، مصلحت و منافع جمعی به جای هدف، مصلحت و منفعت فردی مینشیند. "فردیت" و "تفاوت"، به عنوان دو مانع در برابر شکلگیری وحدت، سرکوب میشود. بنابراین، هر دو قربانی "وحدت" میشوند.
۲. پر رنگ شدن هویتی که ریشه در احساس عمیق تعلق، عشق به میهن، اشتراک در تاریخ، فرهنگ یا مذهب دارد.
۳. برآمدن امواج احساسات و عواطف: عواطف و احساسات نقش پر رنگی را در خلق وحدت بازی میکند
۴. ناپایداری: در جهان کنونی که جهان متکثر است، وحدت امر ناپایدار است.
۵. پدیدار شدن در هنگامهی خطر: "وحدت" تکرارپذیر است، اما در زمانه جنگ و تهاجم و زمانی که خطری بزرگ، همگان را تهدید میکند.
سطح پایینی از وحدت را میتوان در میان سایر حیوانات ملاحظه کرد اما شکل پیچیده و تکاملیافتهاش، مختص انسان است. پدیدهای که سبب میشود "بقا گروه"، تضمین شود.
ب) همبستگی چیست؟
همبستگی اجتماعی: مانند چسبی است که افراد جامعه را به هم میچسباند. این چسب میتواند منافع مشترک، همکاری یا وابستگی متقابل باشد. مفهوم "همبستگی"، بر روابط متقابل، همکاری و وابستگی تأکید میکند. در یک جامعه با همبستگی بالا، افراد برای دستیابی به اهداف مشترک با هم کار میکنند، اما همچنان هویتهای فردی و گروهی مستقل خود را حفظ میکنند.
✅ ویژگیهای همبستگی اجتماعی:
۱. تکثر در عین ارتباط: افراد و گروههای مختلف با وجود تفاوتها، به دلیل منافع مشترک یا سرنوشت مشترک با هم همکاری میکنند.
۲. نتیجه تعامل: محصول تعاملات اجتماعی، مذاکره و قراردادهای اجتماعی است.
۳. پایداری و ثبات: همبستگی، پدیدهای پایدار و ماندگار در جامعه است.
۴. پدیدار شدن در زمانهی صلح: همبستگی، امری است که محصول تعاملات پیچیدهی اجتماعی در زمان صلح و استمرار جامعه است.
همبستگی برخلاف "وحدت"، نه تنها مخل "فردگرایی" و "تفاوت" نیست که زمینه را برای برآمدن تفاوتها و فردیت فراهم میکند. همبستگی اجتماعی دربارهٔ "با هم کار کردن" است، در حالی که وحدت اجتماعی دربارهٔ "باهم بودن" است. وحدت در بارهی بقا است اما همبستگی در بارهی شکوفایی جامعه است.
✅ یک جامعه میتواند همبستگی بالا داشته باشد (مثلاً همه در یک سیستم اقتصادی موفق مشارکت کنند) اما وحدت پایینی داشته باشد (مثلاً تنشهای قومی یا مذهبی شدیدی وجود داشته باشد). برعکس، یک جامعه ممکن است در یک لحظهی تاریخی خاص وحدت عمیقی را تجربه کند (مثلاً در زمان جنگ یا یک فاجعه ملی)، اما اگر این احساس به همبستگی عملی و نهادینه شده تبدیل نشود، و پس از رفع خطر، دوام نیاورد.
کسانی که در زمانهی صلح، در آرزوی وحدت دورهی جنگ را آرزو میکنند، نسبت به ماهیت جامعه و سازوکارها و مناسبات اجتماعی آگاهی ندارند و یا مبنائا با تکثر و تفاوت و تعاملات اجتماعی مبتنی بر پیگیری سود فردی مخالفاند.
"وحدت" که تماما از "یکی شدن" و انحلال فردیت در جمع سرچشمه میگیرد، تداوم نخواهد داشت. جامعه، در زمانهی صلح و ثبات به "همبستگی" محتاج است.
پروژهی همبستگی اما الزامات و منطق خود را دارد. یکی از الزامات آن، پذیرش تفاوتو تکثر در جامعه و تسهیل در ظهور و مراودهی این تفاوتها است.
❓پرسش قابل تامل:
جامعهی ایران در زمانهی بحران، بسرعت به وحدت، همدلی و یکپارچگی موثر میرسد. اما پای جامعه در "همبستگی" میلنگد. چرا؟
آیا جامعهی ایران، بحرانزی است؟
✍️ علی زمانیان ... ۲۱ / ۰۶ / ۱۴۰۴
@kherade_montaghed
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.