📱 ﮼صفحهاینستاگرام :
www.instagram.com/BlueColdRoom
ارسال ویدیو و متن :
@bluee_girl
Информация о канале обновлена 18.11.2025.
📱 ﮼صفحهاینستاگرام :
www.instagram.com/BlueColdRoom
ارسال ویدیو و متن :
@bluee_girl
خوشبختی؛ مسافری که هیچوقت پیاده نمیشه.
باد سرد از لابهلای ریلها میگذشت و بوی زنگزدگی میزد به صورتمون.
نشستیم روی بلوک سیمانیِ کنار خط.
سیگارشو روشن کرد یه پک زد و دودش رو داد بیرون و گفت:«یادته اون روز پرسیدم خوشبختی چه شکلیه؟»
گفتم:«آره. جوابم هنوزم همونه؛ نمیدونم.»
دوباره پک زد و دودش رفت توی صورت باد.
گفت:«من یه چیز فهمیدم…خوشبختی مثل قطاریه که فقط از کنار آدم رد میشه.»
گفتم:«چی؟ یعنی چی؟»
گفت:«خوشبختی یعنی قطار. میاد، صداش میپیچه، دل آدمو تکون میده… ولی واسه هیچکس واینمیسته.»
خاک کنار کفشم رو تکون دادم.
گفتم:«یعنی ما ایستگاه اشتباهی وایسادیم؟»
خندید؛ همون خندهای که نصف بیشترِش گریه بود.
گفت:«نه… ما فقط آدماییم که همیشه دیر میرسن.»
صدای سوت قطار از دور اومد؛ خطها شروع کردن لرزیدن.
گفتم:«تو فکر میکنی خوشبختی واقعاً رد شده از کنارمون؟ یا ما خیال کردیم رد شده؟»
گفت:«فرقی میکنه؟ وقتی دستت نمیرسه، چه خیالی چه واقعی… نداریش.»
قطار نزدیکتر میشد. آسمون مثل شکم یه حیوون خسته غر میزد.
گفتم:«اگه یه روز وایسه چی؟ شاید یه بار… یه بار فقط درِ اون واگن لعنتی باز شه.»
گفت:«آدم تا وقتی بچهس اینو باور میکنه.»
مکث کرد.
«بعد بزرگ که میشی میفهمی یهسری قطارا فقط رد شدنیان؛ مثل یه سری آدمها… مثل یه سری روزها… مثل آرامش.»
قطار رد شد. باد تند خورد توی صورتمون. نورهای زردش از رو چهرهمون گذشتن و رفتن.
بعد از عبورش، سکوت سنگینی افتاد.
اون آروم گفت:«میدونی بدیش چیه؟»
گفتم:«چی؟»
گفت:«هر بار که رد میشه، یه لحظه فکر میکنی این دفعه واسه تو بود… ولی نبود.»
نشستم نزدیکتر به لبهی بلوک.
گفتم:«پس خوشبختی چیه؟ یه وهم؟ یه صدا؟ یه نور؟»
گفت:«نه… خوشبختی یعنی همون چند ثانیه که قطار رد میشه و تو ناخودآگاه امیدواری.»
سیگارشو فشار داد به زمین.
«انگار زندهای… همین.»
باد سردتر شد.
گفتم:«پس یعنی حق نداریم دنبالش بدویم؟»
گفت:«میتونی… ولی نمیگیریش.
خوشبختی مسافره، ما ایستگاهایم.»
سرمو پایین انداختم.
گفتم:«پس آخرش چی؟ ما همینجا میمونیم؟»
گفت:«آره… تا وقتی آخرین قطار هم رد شه و نفهمیم چی شد که یه عمر وایسادیم و هیچی به دستمون نرسید.»
یه نگاه به آسمون کرد گفت:«بیا رسید»
گفتم:«قطار خوشبختی؟»
خندید و گفت:«دلت خوشهها، اون حالا حالاها نمیرسه، بارون رو میگم.»
آروم پرسیدم:«به نظرت یه روز میرسه اون مسافر پیاده شه؟»
اون زل زد به خاک خیس و گفت: «نه…ولی شاید یه روز ما بفهمیم که قرار نبود پیاده شه.»
بلند شدم. دستمو گذاشتم تو جیبم.
گفت:«کجا؟»
گفتم:«هیچجا… میخوام ببینم قطار خوشبختیم کجا مونده.»
گفت:«خب بیا بشین. با چشم که نمیشه دید، اینجا خیلیامون همینجوریم… چشمبهراهِ قطاری که مال ما نیست.»
نشستم.
دوباره به دوردست نگاه کردم؛ جایی که چراغ قرمز انتهای خط کمکم محو میشد.
گفتم:«میدونی چی سخته؟»
گفت:«چی؟»
گفتم:«اینکه خوشبختی هر بار رد میشه؛ ولی ما هر بار فکر میکنیم این یکی شاید واسه ما باشه.»
آهی کشید و گفت:«اگه امید نداشته باشی میمیری… اگه امید داشته باشی دیرتر میمیری. از این بهتر چی میخوای؟»
بارون شدیدتر شد.
قطرهها ریل رو شسته بودن، ولی صدای ما رو نه.
پرسیدم:«پس ما چیکار کنیم؟»
گفت:«هیچی…فقط هر بار که رد میشه، یه لحظه چشمهات رو ببند و فکر کن شاید این دفعه مال تو بود.»
لبخند تلخی زد.
«همین زندهت نگه میداره.»
یه نگاه بهش کردم و گفتم:«یعنی زنده میمونم؟»
دوباره یه سیگار روشن کرد و گفت:«حداقل دیرتر میمیری.»
من اون شب فهمیدم خوشبختی شکل هیچ چیز نیست جز نورسوزِ قطاری که از کنارت رد میشه و تو هنوز براش دست تکون میدی.
#مآهي
📻 @blue_coldroom
#پاییزدیوونه
از اینجا متنفرم!
از این اتاق
از رنگ دیوارا
از این میزو صندلی
از اون خانوم دکتر مثلا مهربونِ همهچیدونِ نابلد...
به همه گفتم: من دیوونه نیستم هیچکس باور نکرد، زورکی آوردنم تو این خراب شده. حالا به همه میگم: من دیوونم! دست از سرم برنمیدارن...
هر هفته سر ساعت پیداش میشه
با اون مانتو شلوار اتو کشیدش
تنها فرقش هر موقع که میاد رنگ روسریهاش که عوض میشه
میاد صندلیرو میکشه جلو، حالواحوال میکنه، پرونده رو میزاره جلو دستشو شروع میکنه که: قرصاتو بخور، فکروخیال نکن خوب میشی ...
گیج نگاهش میکنمو میگم: خانوم دکتر من میخوام فکر نکنم اما نمیشه
یه لبخند ملیح میزنهو میگه: کار نشد نداره که، اگه بخوای میشه
با درموندگی بهش میگم: خانوم دکتر یکی تو سرم حرف میزنه، یکی تو دلم رخت می شوره...
نگام میکنه، با لبخند یه چیزایی تو پرونده زیر دستش مینویسهو میگه: خب ...
دوباره درمیام که: خب که همین دیگه،
خلاصه دکترجون دست من نیست که هی میگی فکر نکن فکر نکن ...
یه جوری میگی فکروخیال نکن انگار من با برنامه ریزی قبلی میرم سراغ فکرای مالیخولیایی که به سرم میزنه
اصلا مگه میشه فکر نکرد؟
مثل اینکه فصل عوض بشه به تقویم بگی ورق نخور، یا پاییز شه به انار بگی ترک نخور، یا باد بیاد به درخت بگی برگاتو نگه دار...
میشه؟
دِ نمیشه دیگه ...
دکتر خودکارشو میزاره رو میزو میگه: خب فکرای خوب بکن
میپرسم: دکتر اینم قرص داره؟
ژست دکترارو میگیرهو میگه: نه، راه داره.
چرت میگه، مثل همیشه چرت میگه
دوباره بهش میگم: دکتر جون اصلا جا این قرص آبیا نمیشه یه قرصی بدی که بشه خوردو صداهای تو سرمو خاموش کرد؟
این قرص آبیا خوبنا، اما درمون نمیکنن...
فکر کنم دکتر نمی دونه اینارو که اگه بدونه هی برنمیگرده بگه: قرصاتو بخور، فکروخیال نکن خوب میشی
جوابمو نمیده، هیچی نمیگه، نگامم نمیکنه، تو پرونده زیر دستشم هیچی نمینویسه،فکر کنم داره فکر میکنه! شایدم یکی تو سرش داره حرف میزنه ...
شایدم دکتر خودش دیوونست!
کی میدونه؟!!
شاید اینقدر از این قرص آبیا خورده که دیوونه شده، که نمیدونه وقت وقتش آدم نمیتونه روزگارو بیفکرو خیال بگذرونه چه برسه به حالا که پاییزِ ...
هنوز داره فکر میکنه که من پا میشمو میرم.
تا هفته بعد خوب میشه، باز میاد ادا دکترارو درمیاره، باز رنگ رژشو با روسریش ست میکنه که جذاب بنظر بیاد.
منم هربار به روش میارم که بخنده
خنده بهش میاد برعکس دکتر بودن...
#مهلا_بستگان
📻 @blue_coldroom
تمام شب به خیال تو رفت و میدیدم
که پشت پرده ی اشکم سپیده سر میزد
ریمیکس محسن چاوشی، علیرضا قربانی سایه( ابتهاج) ، به تو فکر کردم
.
.
.
.
:
:
:
INSTAGRAM | BLUECOLDROOM
🍃💙🎼🎶🎵
ز پا فتادم و در سر هوای روی تو دارم
مرا بکشتی و من دست بر دعای تو میرم
#استوری
#استوری
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.
Наш сайт использует cookie-файлы, чтобы сделать сервисы быстрее и удобнее.
Продолжая им пользоваться, вы принимаете условия
Пользовательского соглашения
и соглашаетесь со сбором cookie-файлов.
Подробности про обработку данных — в нашей
Политике обработки персональных данных.