‌
«بعضی آدم‌ها هم داستان رو
از جایی تعریف می‌کنن که تو دیگه
نتونستی تحمل کنی و واکنش نشون
دادی؛ اما هیچ‌وقت نمی‌گن خودشون
چطوری تورو از نظر روحی و احساسی
نابود کردن. اونا قصه رو طوری می‌گن که
انگار همه چیز تقصیر تو بوده، اما پشت
این سقوط احساسی تو مدت ها بی انصافی
و زخم هایی هست که فقط تو می‌دونی
چقدر عمیق بوده.»

تو خونه‌ات از من دوره، تو دستات از من دوره، تنت از من دوره، صدات از من دوره، بغلت از من دوره، ولی؛ ولی فکرت تو سرمه، دوست داشتنت تو رگامه، زیر پوستم جریان داری، تو قلبم نفس میکشی، با خیالت زندگی میکنم، حتی از کسایی که هرروز میبینمشون هم بهم نزدیکتری و بیشتر منو بلدی.

از قلبم تقاضا دارم که فقط به کار خودش یعنی پمپاژ خون ادامه بده و وارد حاشیه نشه

مطمئنم دلیلم برای انتخاب این زندگی توی این زمان و این مکان، "تو" بودی‌ که توی عالم ذر روی پرده سینمایی اَلَست دیدمت و گفتم آری.

حیفِ اون جیشایی که نگه داشتم تا با تو بیشتر چت کنم.

خدایا!
اگر در او برای من خیری هست
او را نصیب من کن؛
‏و اگر در او خیری برای من نیست،
در او برای من خیری قرار بده
و سپس او را نصیب من کن.