«وقتی که چایی قندمو آب نمیکرد»

قسمت دوم:


از داشتن حیوون خونگی لذت میبره چون اونا بی توقع هستن و هیچ وقت ازش گلایه نمیکنن، هیچ وقت دعواش نمیکنن، هیچ وقت نمیگن تو مقصر این ارتباطی و هیچ وقت ازش انتقاد نمیکنن اما بسیار آسیب پذیرن…! اینجوری میتونه احساس کنه یه ناجی قدرتمنده…! برای یه موجود ساده و آسیب پذیر و محبت پذیر.
آقای جیم رو میگم؛ همون که با هدفون خاکستری و لباس ورزشی کلاه داره میره تو پارک شلوغ ورزش میکنه البته با چهره ی زیادی جدی…!
وقتی برمیگرده خونه ادایی ترین صبحانه رژیمی رو میخوره البته قبلش با معده ی خالی قهوه میخوره چون شنیده اونور دنیا رونالدو نامی همچین کاری میکنه و کاری با راست و دروغش نداره.
آقای جیم حتی اگه در طول روز تماسی نداشته باشه گوشی خودشو میذاره توی حالت پرواز و شروع میکنه به گوش دادن پادکست های توسعه فردی خودش چون معتقده که باید روی خودش و خودش و خوش تمرکز کنه و آدما خستش میکنن و لیاقت ندارن که کسی مطالعشون کنه.
بعد از اینکه گوشی موبایلشو از حالت پرواز درمیاره متوجه میشه که خانم نون باهاش تماس گرفته
خانم نون دوست قدیمی آقای جیم محسوب میشه قدیمی مثلا در حد ۱۲ سال.
از نظر آقای جیم؛ خانم نون یه دختر ضعیف و کلافه کننده ست ولی خب میتونه دوست خوبی باشه اگه دختر حرف گوش کنی باشه اگه به کارای بد و اشتباهش فکر کنه اگه…
آقای جیم در پیامی به خانم نون مینویسه: جانم‌زنگ زده بودی؟
و شروع میکنه به خوردن چایی بدون قند

#ادامه_دارد