حقوقدان و انسانپژوه
📰http://ipakchi.ir
📧 hesam@ipakchi.ir
Информация о канале обновлена 15.08.2025.
حقوقدان و انسانپژوه
📰http://ipakchi.ir
📧 hesam@ipakchi.ir
تاریخ: ۱۴۰۴/۰۵/۱۵
#حسام_ایپکچی
@hesam_ipakchi
🐋 161
[1]
مهندسجان، آقای دکتر، خانم دکتر، استاد، پدر، مادر، همسر محترم فلانی، فرزند جناب آقای آن، فرزند سرکار خانم این، مدیریت محترم، کارشناس چنان، مسئول گرانمایه، مشاور فلان، کوچِ اینان، منتور آنان... هرکدام از ما یک یا چندتا از این القاب و نقشها داریم اما آیا منهای اینها نیز چیزی هستیم!؟
[2]
آنلحظه که رَختِ نقش را از تن درآوری، از تو چه میماند؟
[3]
این سؤال برای هرکس، سنوسالی دارد. من در سیوهشتسالگی گرفتارش شدم. نباید شتاب کرد. شاید در سنهای پایینتر باید سرگرم دوختن نقشهای تازه و مجلل بود. اما بالاخره جایی باید این رختها را از تن به در آوریم. چه بسا... تا وقتی، مرگ خودی نشان نداده باشد این سؤال ضرورت پیدا نمیکند.
به این پرسش رسیدهاید یا هنوز زود است؟
دو مرداد سال چهار
#حسام_ایپکچی
#hi1000day
@hesam_ipakchi
158
[1]
هر صبح که بیدار میشوی، جایی عقبتر از آنی هستی که دیشب خوابیدهای! این اقتضای زیستن در دولتسرایِ زوال است. ناترازیها ناترازتر شده، تورم، تورمتر شده، جوانی و عمر ما سپریتر شده و به اقتضای آن توان و جانِ جنگیدنمان هم تحلیلتر رفته، اثری از عبرت هم در کار نیست و حتی اگر امکانِ اصلاح وجود داشته باشد اراده بر آن در میان نیست. حالا چه کنیم!؟
[2]
به سراغ قهرمان هم نروید. آرزوی تسکینبخشِ بشر این بوده که سوپرمنی از راه برسد و همه بدها را خوب کند. از انیمیشن سوپرمن برای کودکان تا مفهوم «ابرانسان» نیچه برای خردورزان، همین نگاه را دارد که یکی «جز ما» هست که خیلی انسانتر است و گشایش گره به دست اوست. ما اگر قهرمانی هم داشتیم، چنان «قهر» است که گویی کاری جز تماشای زوال ندارد. پس این گزینه را هم مد نظر نگیرید و بفرمایید؛ حالا چه کنیم؟
[3]
اگر از من بپرسند که حکیمانهترین پرسش بشر چیست میگویم همین سؤال ساده و همگانی که باید هر لحظه از خودمان بپرسیم: «حالا چه کنم؟»
[4]
سفرهای پهن است که اسمش را میگذارم «زندگیِ بد». برای بدزیستن اسباب مهیاست و چه بسا صاحبسبک هم هستیم. اگر فراخوان هم میدادند که چه کسی میتواند بهصورت پروژهای این سرزمین آباد را تحویل بگیرد و در قحط و خسران تحویل بدهد، یحتمل به چنین ساختار قابلی نمیرسیدند. پس برای «بد زندگیکردن» دستمان پر است. حالا چه کنیم؟
[5]
اصطلاح زندگی بد (bad life) کلیدواژه تئودور آدورنو است. آدورنو میگوید در چنین وضعیتی «اخلاقی» زندگی کن. اما اخلاق را چه تعریف میکند؟ تبعیت از فهم عمومی و قواعد جمعی؟ نه! اخلاق در نگاه آدورنو «مقاومت» است در برابر «زندگیِ بد»:
Ethics is not a matter of applying general principles but of resisting the bad life
منبع: Minima Moralia - بند ۱۵۳
[6]
هر روز یک تمرین کوچک برای خودم مینویسم. کارهای سادهکه در چنل اینستاگرام با شما به اشتراک گذاشتهام. خودِ کار چندان اهمیت ندارد. مسئله قصد است. من به قصدِ مقاومت در برابر زوال این کار را میکنم. چه فایدهای دارد؟ این سؤال، زوالپسند است! عمری تلاش کردهاند که ما باور کنیم، کاری از دستمان ساخته نیست. این جمله کیهکگارد را دوست دارم که گفت: «ابراهیم به محال ایمان داشت» و من هم محاسبهگرِ فایده نیستم و فقط میخواهم لقمه نرمی برای زوال نباشم
[7]
حوصلهتان رسید تا اینجا را بخوانید؟ اگر بله «بوس مجازی» تقدیمتان و روز به خیر. ماچهای مجازی چون به هیچکجا نمیرسند، مباحاند!
پنج مرداد سال چهار
#حسام_ایپکچی
#hi1000day
@hesam_ipakchi
160
[1]
عجب مناسکی بود! چسب و سیریش و بافههایی از زنجیرههای کاغذی. یک هفته میساختیم که چند دقیقه در آسمان چرخ بخورد. وقتی هم که به سیم برق میپیچید یا به زمین کوفته میشد و در هم میشکست، ما نمیشکستیم. عمر هدر نرفته بود. بچهتر که بودیم از نو ساختن اینهمه درد نداشت. یادتان هست؟
[2]
بچهتر که بودیم، از آینده بهقدر نیاز برمیداشتیم!
بادبادک که میساختیم، دلهره نداشتیم مبادا باد نیاید.
کِی اینقدر بزرگ شدیم که تضمینخواستن از باد را یاد گرفتیم؟
بادبادکهایمان را آویختیم به میخ ناامیدی که باد نیست!
[3]
زمان، مثل آتش است. آدم باید اندازه شعله را بلد باشد. باید بداند که چقدر از سردی گذشته و چقدر از حرارت ِ هراسِ آینده را لازم دارد که امروز را خوشمزه طبخ کند. شعله بالا بگیرد، امروز میسوزد. شعله پایین باشد امروز خام میماند. «حال» را باید سنجیده پخت. موافقی؟
سه مرداد سال چهار
#حسام_ایپکچی
#hi1000day
@hesam_ipakchi
تاریخ: ۱۴۰۴/۰۴/۲۹
#حسام_ایپکچی
@hesam_ipakchi
164
[1]
وقت و ساعت با هم مترادف نیستند. ساعت را بشر ابداع کرده و حاصل صنعت و قراردادِ انسانی است اما وقت، معنای گستردهتری دارد. میشود «وقت» را خصلتِ هستی دانست یا نحوه آگاهیِ انسان بر هستی را «وقتمندانه» روایت کرد و در این معناست که مثلاً هایدگر هستی و زمان را شانهبهشانه هم مینشاند.
[2]
همهچیز به «وقتش» میشود! حتی اگر وقتش به میل تو نباشد. وقت، با میل ما کوک نمیشود بلکه ما باید میلمان را با وقت کوک کنیم.
[3]
ما در میانه دو بلاهت، باید گوهر سعی را کشف کنیم. بلاهتِ اول، تقلا برای غلبه بر اراده کل و بلاهتِ دوم عملباختگی و بیثمر دانستنِ خواستن است و در میانۀ این دو، «سعی» معنا پیدا میکند. سعی ثمر میدهد، اما به وقتش...
[4]
از امروز صبح بدندردم بهتر است. با فاصله بیشتری سرفه میکنم. با دمنوش و مکملهای مجاز به کلاس شب خواهم رسید. مشغول آمادهکردن درسنامهام و این سطرها در سرم جوشید. خیلی «وقت»ها بهخلاف میلم از کاری و جمعی دور میافتم. بعدتر میبینم که خیرش در همین بوده. خیلی وقتها، کارهایی را آغاز کردهام که بیثمر به نظر میآمده و سالها بعد که سبز شده فهمیدهام که عجب... وقتش حالا بوده! شما هم چنین تجربهای دارید؟
بیستونهم تیرماه سال چهار
#حسام_ایپکچی
#hi1000day
@hesam_ipakchi
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.