2016///۱۳۹۵
شروع مجدد: 9March2019/// اسفند ماه ۱۳۹۷
زندگی👨👩👧
مالکیت🚧
آزادی🗽
پُست آغازین کانال👇
https://t.me/whynationsfail2019/2
Информация о канале обновлена 16.08.2025.
2016///۱۳۹۵
شروع مجدد: 9March2019/// اسفند ماه ۱۳۹۷
زندگی👨👩👧
مالکیت🚧
آزادی🗽
پُست آغازین کانال👇
https://t.me/whynationsfail2019/2
مجلهی وزین «اندیشه پویا» جلد شمارهی ۹۷ خود را به تصویری از محمدعلی فروغی اختصاص داده و او را «نگهبان ایران» نامیده است. کروات قرمز این تصویرپردازی هم جالب توجه بوده و به لحاظ نمادشناسی بیشتر یادآور یک سرمایهدار متموّل آمریکایی است تا یک رجل سیاسی و ادیب ایرانی. توضیح چرایی انتخاب این رنگ بماند بر عهدهی سردبیر. حتی بعید است فروغی در طول حیات خود از این رنگ استفاده کرده باشد!
اما مسئلهی اصلی و مدنظر، تیتر «نگهبان ایران» است. به زعم تحریریه، ایران در اوضاع بیسروسامان کنونی-که ممکن است بدتر هم شود- نیازمند یک «منجی» و «فروغی دیگری» است که البته به طرز زیرکانهای از واژهی «نگهبان» جای «منجی» استفاده کرده است. نگهبان در اینجا همان منجی و قائدی است که بیش از صد سال است روشنفکر ایرانی هر چند وقت یکبار به دنبال آن میگردند. اما نگهبان واقعی ایران که بود و در کدام قربانگاه، ذبح شد؟
نگهبان واقعی نه ناسیونالیستهای افراطی و خرافهپرداز ایرانی و نه روشنفکران باری به هر جهتاند. آنها در کنشگری خود همیشه موجب خسارت و عسرت برای ایران شدند. نگهبان سنتی کشور همان «پادشاه» بود که در قربانگاه مشروطهی ایرانی، ذبح شد اما روشنفکر ایرانی به این مهم هم قناعت نکرد و در زنایی محصنه، با رضاخان خوابید و دیکتاتوری منوّر را به دنیا آورد! فروغی در این مهم جزو کار بوده است.
باری وقتی به شاه سنتی قاجار میرسیدند صحبت از دیسپوت و استبداد و ظلم میکردند و کبادهی آزادی میکشیدند اما وقتی پیامد تندرویهایشان کشور را به هرج و مرج کشاند و شاه نیز مشروطه را دودستی به آنها بخشید، ناگهان همان انقلابیون چپگرای مشروطه بدل به ناسیونالیستهای دو آتیشه گردیدند و روضهی ایران میخواندند. زمانیکه از قفقاز، تروریست به داخل کشور قاچاق، و در طهران شاه را ترور کردند و انجمنهای مخفی تشکیل میدادند و در روزنامهجات فحش به مادر شاه نثار میکردند، ایران برایشان مهم نبود اما چند صباحی بعد روضهی ایرانشان حالات شوونیستی و فاشیستی گرفت و اینبار به این هوس چسبیدند که ای آقا! ما «دیکتاتِر» میخواهیم! مشروطه دیگر چه گُهی است؟! باز هم فروغی یا ساکت بود و یا عامل بعضی کارها.
در عهد پهلوی اول نیز او بر مصدر کار قرار گرفت و عمدهی غلطکاریهای آن عصر را حمایت نمود تا نوبت اعدام به همان اشخاصی رسید که فریاد «دیکتاتور میخواهیم»شان گوش هفت فلک را کر میکرد. یکی یکی معدوم شدند یا خودکشی کردند یا تبعید گردیدند یا به کنج انزوا پناه بردند و فروغی خوشبختانه جزو دستهی آخر شد. کشور بسوی پرتگاه رفت و در نهایت ظرف چند ساعت اشغال شد. فروغی اینبار خود دیکتاتور را مجبور به استعفا کرد و پسرش را بر جای او نشاند.
تاریخ جلو آمد و روشنفکر ایرانی در عین ژست ضدمذهب و زیادی مدرن خود، این تصور منجیگرایانه را رها نکرد. چندی بعد گلهای به آشیانهی حزب توده هجوم برد و آنجا را معبد خود دانست. بعد به مصدق دخیل بست و با روضهی جدید ۲۸ مرداد ما را خفه کرد. بعد در نسل جدید هواخواه «جهانسومگرایی» و «بازگشت به خویشتن» و غیره شد و چنان تنور غربستیزی را همچون غربلیسی سابق خود داغ نمود که همه را سوزاند. در ۱۳۵۷ هم که در خط مقدم بود تا زمانیکه «آخوند مبارز» او را لخت، و تمام سلاحهای آنرا مال خود کرد و آنها را به حاشیه برد.
حالا هم از آن سنت دست برنداشته و به این مهم نیاندیشیده که چرا هر چند ده سال یکبار محتاج «منجی» یا «نگهبان» میشود؟ تا بعد یک گند جدید بزند و باز روز از نو کند! اما ایران بیشتر نیاز دارد از چارچوب روشنفکری خارج شود و به توهمات ناسیونالیستی و اسلامیستی خود پایان دهد نه اینکه چند ده سال یک مرتبه از این به آن و از آن به این شیفت کند. شاید بعد از این خلاصی، گشایشی رخ دهد.
اقتصاد ایران در پایینترین و سختترین و بعضاً کثیفترین مشاغل خود نیازمند نیروی کار افغان است. آنها کارگرانی قابل، حرفهای، سختکوش و با دستمزد مناسب هستند که از کشور خود با هزار رنج و زحمت عازم ایران شدند تا کار و درآمدی بهتر بدست بیاورند. بهوضوح حضور آنان در صنایع و بخشهای اقتصادی مختلف از پارکبانی شهرداری تهران گرفته تا حضور در پروژههای بزرگ ساختمانی و بعضاً کارفرمایی به نفع بدنه و کلیّت اقتصاد ایران است. خوب و بد ، نیک و شرور در هر جمع و ولایتی پیدا میشود اما حضور اغلب مداوم آنها در مشاغل ثابت، نشان از تعهد کاری و اخلاقی افغانها دارد. حتی آنها در ناسیونالیسم بیمایهی ایرانی که به اعراب و اتراک و اکراد به دیدهی عداوت نگاه میکند، نزدیکترین اشخاص به جریان غالب فرهنگی در ایران هستند. آنها به خوبی فارسی صحبت میکنند، اغلب متدینتر از ایرانیان میباشند و در کار خود کم نمیگذارند.
اینکه چه شد و چه پیش آمد که در حرکتی انقلابی و پرهیجان که توأم با نفرتپراکنی بود، بدون اینکه فرصت یا حق استیناف و دادخواستی به افغانهای داری مجوز اقامت داده شود، آنها را از کشور اخراج کردند را نمیدانیم و جای بحث مجزا دارد. دولت ایران حتی در این فقره برای روادید و مجوزهای کاغذی خود نیز احترام و اعتبار قائل نشد و افغانهایی که تا دو نسل و بعضاً تا بیست سال در ایران اقامت داشتند را هم بصورت گلهای از مرز عبور داد و آنها را از وطن دومشان اخراج نمود. عواقب اخلاقی و اجتماعی و سیاسی اینکار بجای خود، اما قطع به یقین چنین حماقتی پیامدهای روشن اقتصادی برای اقتصاد نحیف و عاجز ایران خواهد داشت و کارگر ایرانی تا صد سال دیگر نه توان و نه میل جبران جای خالی کارگران افغان را دارد. بار دیگر اقتصاد کشور اسیر «تولیدات ملّی» خواهد شد و مانند تمام «ملّی»های دیگر از خودرو و رسانه گرفته تا نفت و اینترنت نتیجه از همین حالا روشن است.
چندی است «سپیدنامهای» منتشر شده که از اسم آن روشن است نویسندگانش تا چه اندازه «تهی» هستند. مثلاً در اقدامی مضحک، بجای لفظ درستتر «مجلس شورا» که از منتخبان عامه تشکیل میشود، از لفظ «مهستان» استفاده کردند که ظاهراً مجلس بزرگان قوم در عهد باستانی بوده است. اینکه چه ارتباطی بین مجلس مدرن و مهستان قدیم وجود دارد را باید آن «تهیمغزان» پر ادعا توضیح دهند. یا نوشتند در «دورهی گذار» خیالی خود، نقشهی راه پنج ساله در باب سیاست خارجی ارائه میدهند. اما چطور دولت گذار میتواند نقشهٔ پنج ساله ارائه دهد؟! از این جزوهی بی سر و ته که بگذریم باید به یکی از منتقدین نامآشنایِ اینروزها-که از شدت محبت زیاد مغضوب شده- یعنی امیر طاهری ژورنالیست مطرح و مدیر سابق کیهان اشاره کنیم. ایشان در مقابل این جزوه که نماد «گندکاری» تازهای از یک کلونی ایرانی است، خواستار بازگشت به قانون اساسی مشروطه شده و از آن دفاع کرده است که البته سویههای محافظهکارانهی آن تا اندازهای قابل ستایش است اما سوال اصلی اینجاست که آقای طاهری از کدام قانون اساسی و چه مشروطیتی دم میزند؟
بازگشت به مشروطه یعنی بازگشت به سلطنت مشروطهی ایران که متعلق به خاندان قاجاریه است نه پهلوی. پهلوی یک خانوادهی کوچک و بی اصل و نسب بود و بر اساس منطق خود آقای طاهری، رضاخان بر مبنای قانون اساسی مشروطه و متمم آن مصوب سالهای ۱۹۰۶ و ۱۹۰۷، غاصب سلطنت ایران است فلذا حکومت پهلوی به لحاظ حقوقی از همان ابتدا «غیرقانونی» بوده است. تغییر سلسلهی سلطنت نه امری قانونی بود و نه مطلوب و نه هیچ سازوکاری برای آن تعیین شده بود. چگونه میتوان پادشاهی را که از قدرت معمول خود به نفع مجلس صرفنظر نموده و به مشروطه، صحه نهاده را حتی از تاج و تخت هم محروم کرد وقتی نه انقلاب مردمی رخ داد و نه حملهی خارجی. جز کودتای قزاقی رضاخان علیه احمدشاه و ولیعهد وقت هیچ مأمن دیگری برای تغییر غیرقانونی وارث اصلی تاج و تخت ایران وجود ندارد. رضاخان در ابتدا سودای جمهوری داشت و سپس غاصب سلطنت شد.
از اینرو تاکید آقای طاهری بر مشروطه، پاردوکسیکال است. چون پهلوی خود غاصب تاج و تخت ایران است و به لحاظ مشی حکومتی نیز بیشتر دیکتاتور بوده و نه شاه. بهمین خاطر هم مشروطه را تخطئه کردند و قدر و منزلتی برای «مجلس شورای ملی» یا «آزادی مطبوعات» قائل نبودند. بنا بر این استدلال، آقای طاهری و همفکرانشان «پهلویست» هستند نه «رویالیست» و «مشروطهخواه». تاج و تخت ایران قانوناً متعلق به سلاطین مشروطهی قاجار است و اعقاب آنها میتوانند مدعی پادشاهی ایران باشند. آقای طاهری در جوانی مدیر کیهان بودند و مقالاتشان در تایید و تمجید از حزب منحلهی رستاخیز(بعث) ایران کم از امثال شریعتمداری ندارد و این مهم نشان میدهد که برخلاف ادبیات فعلی ایشان که خود را مشروطهخواه معرفی میکنند، اعتقاد عملی به مشروطیت ندارند و بیشتر ثناگوی دیکتاتوری بودهاند و هستند.
یک لـیـبـرتـاریـن باید به لحاظ فـرهـنـگـی محافظهکار باشد.
⚜️هانس هرمان هوپه⚜️
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🟡➣ @IIFOM_CO
⚫️➣ instagram.com/iifom.co
🌐➣ iifom.com
در طول صد سال اخیر ایرانی جماعت با این توهم باد شده که انگار مرکز ثقل جهان است و موضوع غیبت و بحث روز و شب سران کشورهاست. با وجود این توهم، همه چیز را هم از روی دست فرنگ تقلید میکرد و یکی از آنها «ناسیونالیسم» بود. مثلاً برای خودش بافت که ما «ملت قدیم» هستیم! چگونه میشود مفهوم متاخر ملّت را به صدها سال قبل تسری داد را آدمی نمیفهمد. وقتی در جنگ هرات، دولت ایران از سایر ایالتها کمک مالی طلبید کسی حاضر نشد برای حفظ هرات سنار سی شاهی پول بدهد، آنوقت ملّت مدرن کجا بود!؟ اصلاً جدید را چگونه میتوان در قدیم چپاند؟!
بگذریم! اخیراً بعد از حجم مهملات دموده شده، چیز جدیدی کشف کردهاند و آن این است که ما از زمان ساسانیان، تنهایی استراتژیک داریم! این مهمل جدید را هم باید در چارچوب توهم «خودبزرگپنداری» مرسوم درک کرد. آدمی از این مزخرف جدید دیگر نمیداند چه بنویسد! شاید هیچ کشوری را در جهان نتوان پیدا کرد که با دست خود، خودش را نابود و منزوی کرده باشد، اما چون سوزن زدن به خود ممکن است موجب فروریختن خرافات ناسیونالیستی شود، یک ترکیب جدید تولید شده که باز حس «استثنا بودن» به ایرانی بدهد که «تو اگر کشور اینچنینی و این همه مشکلات داری، تقصیر خودت نیست، بلکه چون تنهایی! خاص هستی!» حالا جالب اینجاست که ایران و دولتش در طول لااقل دو قرن اخیر همیشه به نحوی از کمک و مساعدت دولتهای خارجی(که البته متناسب با منافع خود عمل میکردند) برخوردار بود. از سیاست موازنه در دوران قاجار بگیرید که با کمک انگلیس خطر بالقوه روسیه را دفع میکردند، تا اتحاد شاه با بلوک غرب در عین حفظ روابط خوب با شوروی.
در نهایت جود و سخا، سلطنت خود را در عِداد دولت کُنستیتوسیون اعلان فرمودیم.
⚜️محمدعلی شاه قاجار⚜️
به مناسبت چهاردهم مردادماه، سالروز صدور فرمان مشروطیت.
▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬▬
🟡➣ @IIFOM_CO
⚫️➣ instagram.com/iifom.co
🌐➣ iifom.com
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.