https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه اینستاگرام
https://instagram.com/hamid._asefi
فیسبوک
https://www.facebook.com/hamid.asefi.16
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Информация о канале обновлена 13.08.2025.
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه اینستاگرام
https://instagram.com/hamid._asefi
فیسبوک
https://www.facebook.com/hamid.asefi.16
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
دونالد ترامپ یک جملهی کلیدی گفته است: «ایران در آینده نزدیک، مکان متفاوتی خواهد بود.» این جمله، مانند بسیاری از جملات او، در ظاهر مبهم است، اما در بطن خود دو سیگنال راهبردی واضح دارد:
یا جمهوری اسلامی تغییر میکند، یا تغییر داده میشود.
ترامپ، برخلاف تصورات رایج، بیبرنامه نیست؛ او برگهای در جیب دارد که بهوقت لازم بیرون میکشد. و حالا، دوباره آن برگ را تکان میدهد. برگِ تهدید. برگِ آمادگی برای مداخله. برگِ تغییر.
این تهدید مبهم، دو خوانش مشخص دارد. یا جمهوری اسلامی تصمیم میگیرد بهطور داوطلبانه عقبنشینی کند:
غنیسازی را محدود کند
ماجراجویی منطقهای را متوقف کند
از تقابل با اسرائیل فاصله بگیرد
و زیرساخت توافق با آمریکا را دوباره بازسازی کند
یا نه. در این صورت، اوضاع وارد فاز برخورد میشود. و این برخورد، برخلاف گذشته، نه بر سر نیت بلکه بر سر عمل خواهد بود. حالا دیگر واشنگتن به نیت ایران برای ساخت بمب کاری ندارد. حتی اگر جمهوری اسلامی نیت سیاسی نداشته باشد، فقط تمهیدات فنی برای آن فراهم کند، از نظر ترامپ و تیمش، این یعنی عبور از خط قرمز.
هیچ قطعنامهای، هیچ نهاد بینالمللیای، و هیچ اصل حقوقیای مانع اقدام نظامی نخواهد بود. آنچه مهم است، تصور تهدید است. همین کافیست. در دکترین ترامپ، دیگر صبر معنا ندارد. حالا فقط اجرای تصمیم مطرح است.
و تصمیم روشن است:
جمهوری اسلامی نباید حتی یک قدم دیگر به بمب هستهای نزدیک شود – حتی در پنهانترین لایههای فنی.
در اینجا، فقط آمریکا نیست که روی این خط ایستاده؛ اسرائیل هم همین موضع را دارد. سالهاست تلآویو به صراحت گفته که ساخت بمب هستهای در ایران، خط قرمز نهایی است. اما حالا واشنگتن هم این خط را بهطور عملیاتی پذیرفته. این یعنی پنجره «چانهزنی» بسته شده. اکنون یا ایران عقبنشینی میکند، یا وارد زمین مینگذاریشدهی جنگ میشود.
نظام جمهوری اسلامی حالا در نقطهی انتخاب است. نه یک انتخاب ایدئولوژیک، بلکه انتخابی برای بقا.
بقا در تمامیت سرزمینی
بقا در جلوگیری از تکرار سناریوهای عراق و لیبی
و بقا در حفظ حداقلی از ثبات درونی
سیستم حکومتی ایران اگر بخواهد همان راهِ مقاومت بیپایان را برود، باید بپذیرد که تبعاتش دیگر صرفاً تحریم و انزوا نخواهد بود، بلکه میتواند حمله نظامی، فروپاشی زیرساختی و ورود به یک درگیری تمامعیار باشد.
ترامپ در این تصمیم جدی است. و تفاوت دولت فعلی آمریکا با دولتهای قبلی، همینجاست: در عزم به اقدام پیشدستانه، حتی بدون اجماع بینالمللی.
در داخل حکومت ایران، نشانههایی از درک این واقعیت دیده میشود. بخشهایی از بدنه نظامی و بوروکراتیک به این نتیجه رسیدهاند که ظرفیت کشور برای ورود به تقابل مستقیم با غرب به پایان رسیده. نه به دلیل ضعف ایدئولوژیک، بلکه بهخاطر ناتوانی ساختاری و فشار فزاینده جامعه.
جمهوری اسلامی دیگر توان مدیریت یک تقابل همزمان با آمریکا، اروپا، و اسرائیل را ندارد. نه اقتصادی برای تأمین مایحتاج جبهه دارد، نه مشروعیتی برای کشاندن مردم به پشتیبانی، و نه متحدانی که ریسک جنگی گسترده را بپذیرند. حتی روسیه، بهشدت درگیر اولویتهای امنیتی خود است و چین هم بازیگر اقتصادی است، نه شریک نظامی.
مسیر باقیمانده، روشن است. یا عقبنشینی رسمی از سیاست غنیسازی، یا ورود به جادهای که انتهایش، معلوم نیست. راه میانهای باقی نمانده.
در دورهی قبلی، اگر جمهوری اسلامی به جای نمایش قدرت، راه تعامل را با تغییراتی نرم در ساختار برمیگزید، کشور دو تریلیون دلار خسارت نمیدید، زیرساختها منهدم نمیشد، و جایگاه بینالمللی ایران فرو نمیپاشید.
اما اینبار، تکرار آن اشتباه هزینهاش ممکن است فروپاشی تمام ساختار حاکمیت باشد.
پیام ترامپ روشنتر از آن است که نادیده گرفته شود. او هشدار نمیدهد. او اعلام میکند. اعلامِ تغییر. این تغییر یا از درون خواهد بود یا با فشار بیرون تحمیل خواهد شد.
و حکومت ایران باید تصمیم بگیرد:
غنیسازی مهمتر است یا موجودیت؟
درگیری ایدئولوژیک مهمتر است یا تمامیت ارضی؟
پایداری ساختار سیاسی مهمتر است یا ایستادن روی سیاستی که جز بنبست، راهی ندارد؟
در بازی جدید، بازنده نه کسیست که عقب مینشیند، بلکه کسیست که دیر تصمیم میگیرد.
#حمیدآصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
کمیسیون اقتصادی مجلس، با تصویب طرح حذف چهار صفر از پول ملی، «ریال» را بار دیگر بهعنوان واحد پول ملی تأیید کرد و بنا بر توصیهٔ فرهنگستان زبان، «قِران» را بهعنوان جزء پول ملی برگزید. این در حالی است که پیشتر نیز پیشنهادهایی برای استفاده از «تومان» و «ریال» بهعنوان واحد و جزء پول ملی مورد بررسی قرار گرفته بود.
در ادبیات اقتصاد، بحثی شناختهشده تحت عنوان «پول خوب و بد» وجود دارد که به طراحی، شناسایی و تسهیل کارکرد مبادلهای پول مربوط است. با این حال، به نظر میرسد بانک مرکزی توجه چندانی به این ابعاد ندارد. این نهاد در پاسخ به تورم، مکرراً اسکناسهایی با رنگهای مشابه اما با ارزشهای متفاوت چاپ میکند؛ اسکناسهایی که گاه موجب سردرگمی میشوند و اگر سواد مالی عمومی، رواج کارتهای بانکی و حذف تدریجی اسکناسهای کمارزش نبود، این مسئله خود را آشکارتر نشان میداد.
با این حال، انباشت مزمن تورم، اقتصاد ایران را به نقطهٔ بیبازگشت در زمینهٔ تعریف واحد پولی جدید رسانده است؛ و طبیعی است که در چنین شرایطی، ارزیابی همهٔ گزینهها در دستور کار قرار گیرد.
درست است که ارزش پول به قدرت خرید آن بستگی دارد و نه به اسم آن، اما نباید از تأثیر روانی واژگان غافل شد. بیارزش شدن تدریجی ریال در دهههای اخیر، نهتنها قدرت خرید مردم را فرسوده، بلکه به ارزش نمادین واحدهای پولی نیز آسیب رسانده است.
از این منظر، استفاده از واژههایی نظیر «قِران»، «عباسی»، «پاپاسی»، «دوزاری»، «دو پول سیاه» یا حتی «پِهِن» – که در کف جامعه گاه به جای معیارهای پولی به کار میروند – تداعیگر بیارزشی مطلقاند. در زبان محاوره، هنوز هم بسیاری مردم «قِران» یا شکل شکستهشدهاش یعنی «قُرون» را جایگزین ریال میکنند؛ واژههایی که از منظر روانی، خود گواه بیاعتباری ریال شدهاند.
بنابراین، اگر یکی از اهداف حذف چهار صفر، اعتباربخشی مجدد به واحد پول ملی باشد، منطقی نیست از واژههایی استفاده کنیم که بار معناییشان خود نشانهٔ بیارزشی است. نام واحد پولی جدید باید به بازسازی اعتماد عمومی کمک کند، نه آنکه تداعیگر گذشتهای بیارزش باشد.
در همین چارچوب، هرچند واژهٔ «دِریک» (بهعنوان ارزی با ریشهٔ تاریخی در ایران باستان) از سوی جمهوری اسلامی پیشنهاد نشده و بیشتر در محافل ایرانگرایانه طرح شده، اما به دلیل ناآشنایی عمومی، نمیتواند ویژگیهای یک «پول خوب» را داشته باشد. نام پول ملی را نه باید بر پایهٔ ایدئولوژی سیاسی یا تمایلات باستانگرایانه، بلکه با توجه به عرف و روانشناسی عمومی جامعه انتخاب کرد؛ در غیر این صورت، هزینههای مبادله بالا خواهد رفت.
از منظر فرهنگی نیز، استفاده از «قِران» بهعنوان جزء پولی، ابهامات و مشکلاتی در پی دارد. تشابه آوایی و املایی این واژه با کتاب مقدس مسلمانان، «قرآن»، میتواند زمینهساز تعمیم ناخودآگاه نوسانات ارزشی پول به حوزهٔ اعتقادات دینی شود. چنین خطری در نظامی ایدئولوژیک مانند جمهوری اسلامی – که در آن همنشینی مفاهیم دینی و اقتصادی رایج است – چند برابر خواهد بود. حتی در یک حکومت سکولار نیز این همپوشانی میتواند پیامدهای ناخواسته داشته باشد؛ چرا که ناکارآمدیهای سیاست اقتصادی، نباید دامنگیر باورهای دینی مردم شود.
در مجموع، نباید ارزشگذاری واحد پولی را تحت تأثیر باورهای اعتقادی یا گرایشهای ایدئولوژیک قرار داد. اگر به تجربه و سیر طبیعی زبان و فرهنگ جامعه بنگریم، «تومان» همچنان بهترین گزینه برای واحد پولی اصلی است. جامعه، خود مقادیر مختلف ارزش پول را در قالب تومان درک میکند. ریال میتواند همچون گذشته، جزء پولی باقی بماند؛ اما اکنون دیگر فاقد قدرت توضیح ارزش واقعی است.
#حمیدآصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
جمهوری اسلامی، پس از هفتهها موضعگیری تند و شروط سخت، بار دیگر در آستانه بازگشت به میز مذاکره با ایالات متحده قرار گرفته است. این بازگشت، فارغ از شعارهای تبلیغاتی و تکرار مکررات ایدئولوژیک، بیش از هر زمان دیگری به معنای پذیرش شرایط اضطراری و فشارهای چندوجهی است؛ فشارهایی که نه تنها از بیرون، بلکه از درون ساختار قدرت و اقتصاد کشور را به لب مرز فروپاشی سوق دادهاند.
موضع رسمی کنونی ایران روشن است: پرداخت غرامت بابت حمله به تاسیسات هستهای و تضمین عدم تکرار حملات مشابه توسط آمریکا. هیچکدام از این شروط هنوز تحقق نیافتهاند، اما مسیر مذاکره باز شده است. این چرخش بدون اعلام رسمی عقبنشینی، اما در عمل یک تغییر استراتژیک است که نشانههای آن در تغییر جغرافیای میانجیگری نیز مشهود است. دیگر خبری از رایزنیهای شبانه در مسقط نیست. عمان که در دو دهه گذشته نقش «واسط نرم» را ایفا میکرد، حالا جای خود را به کشوری داده که دیپلماسی را با عدد و قدرت معنا میکند: چین.
چین با ورود به پرونده ایران–آمریکا، نه تنها نقش یک واسطه، بلکه نقش یک بازیگر با منافع حیاتی در منطقه را پذیرفته است. برخلاف عمان که میکوشید شنونده باشد و تسهیلگر، پکن اهداف مشخصی دارد: حفظ ثبات در بازار انرژی، جلوگیری از تنشهای ناخواسته در منطقهای که برای راهبرد «کمربند-راه» حیاتی است، و ایفای نقش بهعنوان یک قدرت جهانی جایگزین غرب. به همین دلیل، ایران دیگر نمیتواند بازیهای معمول را تکرار کند. در مقابل پکن، نه میتوان زمان خرید، نه با شعار ایدئولوژیک کار پیش برد. چین، منافع اقتصادی و ژئوپلیتیکیاش را میسنجد و بر همان اساس فشار وارد میکند یا مسیر را باز میکند.
این جایگزینی برای جمهوری اسلامی، هم تهدید است و هم فرصت. تهدید از آن رو که امکان «بازیگرفتن» از میانجیگری عمانی و اتلاف زمان، دیگر وجود ندارد؛ و فرصت از آن جهت که شاید این بار مذاکره با یک واسطه نیرومند و ذینفع، امکان رسیدن به توافق را افزایش دهد. چین بهخوبی میداند که ثبات در خلیج فارس، زیرساخت حضور بلندمدت اقتصادیاش در غرب آسیا است؛ اما همزمان، حاضر نیست منافع جهانیاش را فدای مواضع حداکثری تهران کند.
با اینحال، موانع بر سر راه توافق همچنان جدیاند. جمهوری اسلامی بر حفظ چرخه غنیسازی در خاک خود اصرار دارد و عقبنشینی از آن را معادل فروپاشی هیبت داخلی و تسلیم در برابر فشار خارجی میداند. از طرف دیگر، آمریکا اینبار فقط درباره غنیسازی مذاکره نمیکند. مسئله برد موشکها، برنامه موشکی و سیاستهای منطقهای ایران نیز روی میز است.
آنچه در پیش است، دیگر یک دور دیگر از «دیپلماسی وقتکشی» نیست. پکن اجازه نخواهد داد این گفتوگوها به بنبست برسند و ایران نیز قادر نخواهد بود با وعدههای توخالی، این بار از فشار فرار کند. چین برای نقشآفرینی جهانیاش نیاز به اثبات کارآمدی خود در حل بحرانها دارد، و بحران ایران یکی از پرهزینهترین آنهاست. اگر جمهوری اسلامی آماده پذیرش یک مصالحه واقعی نباشد، ممکن است بهجای بهرهگیری از نقش چین، با شتاب بیشتری به انزوای استراتژیک رانده شود.
در این میان، جامعه جهانی نیز از چین انتظار دارد که میانجیگریاش صرفاً یک ویترین نباشد، بلکه به خروج از بحران منجر شود. و این یعنی پایان مانورهای نمایشی تهران و ورود به مرحلهای که در آن، توازن قوا تعیینکننده است، نه شعارها. این معامله دیگر درباره غرور نیست؛ بلکه درباره بقاست. اگر تصمیمگیران در تهران این واقعیت را درک نکنند، ممکن است این آخرین میز مذاکرهای باشد که دعوتنامهاش از پکن میرسد، نه از واشنگتن.
#حمیدآصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
در گوشهای از نقشه، کشوری ایستاده که رؤیای هستهایاش را با معدهی خالی کودکانش تاخت زده است. کشوری با درآمدهای نفتی صد میلیارد دلاری، اما با نان سهمیهبندی، شیر کیسهای یارانهای و مردمی که پشت یخچالهای خالیشان، چیزی جز صدای قاروقور شکم و غرغر سیاست نمیشنوند. امروز، ایران دیگر فقط سرزمین سانسور، سرکوب و مهاجرت نیست. امروز، ایران «جمهوری گرسنگی» است.
طبق گزارش رسمی روزنامهی شرق، تنها ۱.۷ درصد مردم ایران بهطور روزانه پروتئین مصرف میکنند. این یعنی گوشت و مرغ دیگر به افسانهای در زندگی روزمره بدل شدهاند. حتی لبنیات، پایهی اولیهی تغذیهی کودک، تنها توسط ۲ درصد از کودکان کشور بهطور روزانه مصرف میشود. این آمار نه از سومالی است، نه از یمنِ جنگزده. این تصویر امروز تهران است، مشهد است، اصفهان است. این، روایت یک ملت زنده اما ساکت، گرسنه اما مأیوس است. بیش از ۵۷ درصد مردم ایران دچار سوتغذیهاند. این دیگر صرفاً یک بحران تغذیهای یا بهداشتی نیست؛ این، فاجعهای تمدنیست. یک فروپاشی خاموش که نه با انفجار، که با خالیماندن سفرهها آغاز میشود.
جمهوری اسلامی، با مهندسی فقر و تثبیت گرسنگی، معادلهای ساده اما بیرحمانه را بر جامعه تحمیل کرده: یا سیاست یا پروتئین. نانی اگر هست، برای لبهای بسته است. هر که بیشتر سکوت کند، سهم بیشتری از صفر دارد. در چنین ساختاری، تغذیه نه یک حق که یک امتیاز است. نه عدالت، که ابزار کنترل است.
سوتغذیه، آنگونه که تصور میشود، فقط درد شکم نیست؛ اینجا زخم مغز است. کودک ایرانی امروز، با کمبود کلسیم، آهن، روی و پروتئین، نهتنها قد نمیکشد، بلکه ذهنش تحلیل میرود، حافظهاش تضعیف میشود، سیستم ایمنیاش فرومیپاشد، و آیندهاش در سنین کودکی دفن میشود. جمهوری اسلامی دارد نسلی از انسانهای گرسنه، ضعیف و تحلیلرفته میسازد؛ نه از روی سهلانگاری، که با طرحی هدفمند. حکومتی که از فکر مستقل میترسد، از کودک سالم هم میهراسد. چرا که فردای آگاه، از معدهی سیر زاده میشود.
در ساختار بودجهریزی کشور، همواره برای مانورهای نظامی، رزمایشهای پیامبر اعظم، پروژههای امنیتی و تبلیغاتی، خط اعتباری هست. اما برای شیر مدارس نه. برای وعدههای تغذیهای در مناطق محروم نه. برای کودکی که صبح با شکم خالی به کلاس میآید، چیزی نیست. این ساختار، کودکان را به رسمیت نمیشناسد؛ مگر آنکه آمادهی پرتاب به قلههای شهادت یا ایدئولوژی باشند.
در عین حال، شکاف طبقاتی نیز به ستیزی بیصدا دامن زده است. در حالیکه بیش از نیمی از جمعیت کشور درگیر تأمین نان و برنج هستند، اقلیتی اندک اما قدرتمند، از طبقات وابسته به حاکمیت، در بوفههای اختصاصی، فروشگاههای ویژه و رستورانهای مجلل، مصرف لاکچری خود را ادامه میدهند. در ایران امروز، حتی غذای سگِ آقازادهها، از غذای کودک مناطق حاشیهای مغذیتر است. این نه فقط نابرابری اقتصادی، که شکاف تمدنی میان دو دنیای کاملاً متفاوت است: یکی مملو از پروتئین و چربی اضافه، و دیگری درگیر نان خشکی برای زندهماندن.
اما این بحران، برخلاف بسیاری از فجایع دیگر، صدایی ندارد. در رسانههای رسمی، کودکان گرسنه جایی ندارند. هیچ دوربینی به صورت زرد آن دانشآموزی که صبحها بدون صبحانه به مدرسه میرود، زوم نمیکند. هیچ مقامی به فقر پنهان نگاه نمیاندازد. سوتغذیه، زلزلهای بیصداست. اما زلزلهایست که دارد مغز، عضله، آینده، امید، و حتی امنیت ملی را از درون میجَوَد.
حکومتی که از سیاست خارجیاش برای گسترش «محور مقاومت» هزینه میکند، اما از تامین صبحانهی مدارس بازمیماند، دیگر حتی شایستهی لقب دولت نیست. دولت، بهتعریف کلاسیک، یعنی نهاد تأمین خیر عمومی. آنچه در ایران میبینیم، نهادیست که خیر عمومی را گروگان گرفته است، تا بقا و امنیت ایدئولوژیک خود را تضمین کند.
ما خواهان نظامی هستیم که بودجهاش را از پایگاههای موشکی به سفرههای مردم منتقل کند. حکومتی که «کودک ایرانی» را مهمتر از «امنیت ایدئولوژیک» بداند. گذار از جمهوری فقر، فقط یک مطالبهی اقتصادی نیست؛ یک ضرورت تمدنیست. یک فریاد دیرهنگام برای حفظ اندک امید باقیمانده در نسل آینده است.
جمهوری اسلامی امروز بر دو پایه میچرخد: دستگاه سرکوب و معدهی خالی مردم. اولی برای خاموشکردن صداها، دومی برای بیصداکردن ذهنها. اما جامعهای که نان نداشته باشد، دیر یا زود نافرمانی خواهد کرد. کودکی که امروز بدون پروتئین قد میکشد، فردا شاید با خشمِ انباشته، بر این نظم پوسیده خط بطلان بکشد. هیچ حکومتی در تاریخ با شکمهای خالی دوام نیاورده است؛ این هم نخواهد آورد.
#حمیدآصفی
https://t.me/hamidasefichannel2
صفحه یوتیوب
https://youtube.com/@hamidasefi-mf3jo
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.