Your love for your beloved
does not belong to him/her
It is you who send the ray of love to him/her
The source of love, always is YOU.

💙❣️💙

عشق تو به معشوق، متعلق به او نیست
این تویی که پرتو عشق را به سمت او می فرستی
«منبع عشق»، همیشه تو هستی
#فرامرزکوثری
@Nahastigroup

تصور کن سال ۱۳۹۲ باشه. تو یه جوون ۲۴ ساله پر از انرژی و تشنگی. هر روز صبح که بیدار می‌شی، فقط یک فکر تو سرته: چطور می‌تونم موفق‌تر، خوشبخت‌تر و عمیق‌تر زندگی کنم؟ کتاب‌ها رو ورق می‌زنی، سمینارهای موفقیت، معنویت، عشق، روابط و.... و هر تکنیکی که یاد می‌گیری، مثل یه دانشجوی وفادار، فوری عمل می‌کنی. زندگی‌ات مثل یه کلاس درس بی‌پایان شده و تو عاشقشی. از خدا می‌خوای این تشنگی هیچ‌وقت تموم نشه، چون می‌دونی موفقیت واقعی، یه سفر ابدیه.

یه روز، تو فیسبوک، یه آگهی ساده چشمات رو می‌گیره. عنوانش؟ «سمینار خواندن انسان‌ها: چطور فقط از روی ظاهر، به عمق دل و فکرشون برسی» قلبِت تندتر می‌زنه. تصور کن: بدون حرف زدن، بدون سؤال پیچیده، فقط با یه نگاه، بفهمی طرف مقابل چی تو سرشه، چی دوست داره، چی ازش می‌ترسه. این دیگه فقط یه کلاس نیست یه کلید جادوییه برای باز کردن درهای پنهان آدم‌ها! فوری تصمیم می‌گیری بری. اما... محلش یزدِ، و تو تهرانی. فاصله مثل یه دیوار بلند جلوت سبز می‌شه. هزینه سمینار فقط ۲۰ هزار تومنه اما تاکسی‌ها ۲۵۰ هزار تومن می‌خوان، و فقط ۱۲ ساعت وقت داری. جیبِت خالیه، اما دلِت پر از هیجان. یه صدایی تو سرت می‌گه: این سختی‌ها ارزشش رو داره، برو! اما در نهایت، نتونی بری. حسرت مثل یه خوره تو دلت می‌مونه. شب‌ها خواب سمینار رو می‌بینی، و فکر می‌کنی: «کاش می‌تونستم فقط یه بار امتحانش کنم...!»

چهار سال می‌گذره. سال ۱۳۹۶. زندگی با همه سختی‌هاش مشقت‌ها، ناامیدی‌ها ادامه داره، اما اون حسرت هنوز زنده‌ست. بالاخره، با کلی زحمت و هزینه گزاف، یه سی‌دی تصویری از همون سمینار رو گیر می‌آری. گرون تموم می‌شه، اما وقتی پخشش می‌کنی، انگار درِ یه دنیای جدید باز می‌شه. تمرین‌ها رو شروع می‌کنی ساده، اما قدرتمند. روزها و هفته‌ها می‌گذره، و یهو... معجزه اتفاق می‌افته! فقط با نگاه کردن به عکس یه نفر تو اینستاگرام، یا یه نگاه گذرا تو خیابون، می‌فهمی چی تو دلش می‌گذره. ظاهرش چی می‌گه؟ حرکات دستش چی پنهان می‌کنه؟ لبخندش واقعیه یا ماسک؟ اوایل، این علم مثل یه راز شیرین فقط برای خودته هیجان‌انگیز، شخصی، جادویی. اما بعد از مدتی، یه فکر بزرگ می‌زنه به سرت: «اگر این برای من انقدر جذابه، چرا برای بقیه نه؟ این می‌تونه زندگی هزاران نفر رو تغییر بده!»

پس دست به کار می‌شی. مفاهیم رو جمع می‌کنی، پکیج می‌کنی، و تو یه کانال خصوصی تلگرام عرضه می‌کنی. نتیجه؟ عین معجزه! هر روز پیام‌ها می‌ریزه: «ممنون که اینو بهم دادی، روابطم کامل عوض شد!» «حالا می‌فهمم چرا دوستم اینطوری رفتار می‌کنه!» مخاطبانت از ۷ ساله تا ۹۹ ساله، همه عاشقش شدن. چون ساده‌ست، قابل فهمه، و مثل یه دوست صمیمی حرف می‌زنه نه با کلمات پیچیده، که با مثال‌های روزمره و تمرین‌های آسون.

سال‌ها کلنجار می‌ری با خودت: «اینو کتاب کنم؟ رسمی چاپ کنم؟» ترس‌ها میان، اما بالاخره پارسال تصمیم می‌گیری. مجوز می‌گیری، شب‌ها بیدار می‌مونی، کلمات رو صیقل می‌دی، و... شهریور ۱۴۰۴، کتاب «هنر خواندن انسان‌ها» به دنیا می‌آد! حالا، این معجزه تو دستِ همه فارسی‌زبان‌های دنیاست از تهران تا تورنتو، از بچه‌های کنجکاو تا بزرگسال‌های خسته از روابط سرد.

چرا این کتاب انقدر خاصه؟ چون نه فقط یه کتابه، یه ابزار قدرتمنده برای زندگی واقعی. تصور کن: یاد بگیری چطور در عرض چند ثانیه، به عمق آدم‌ها برسی. نفوذ کنی به قلب و ذهنشون، بدون اینکه بفهمن! اما این فقط شروعشه. این کتاب بهت کمک می‌کنه:

- خودت رو بهتر بشناسی
- انتخاب‌های زندگی‌ات رو هوشمند کنی
- روابطت رو جادویی کنی

از یه بچه ۷ ساله که می‌خواد دوستای بهتری پیدا کنه، تا یه مادر ۹۹ ساله که می‌خواد نوه‌هاش رو بهتر بفهمه. زبونش ساده‌ست، مثل حرف زدن با یه دوست قدیمی. تمرین‌هاش عملی، نتیجه‌شون فوریه. و نویسنده‌ش همون جوون تشنه ۲۴ ساله از خدا خواسته این علم فقط به دست آدم‌های خوب برسه، کسایی که ازش برای خیر و محبت استفاده کنن.

حالا نوبت توئه. تصور کن فردا صبح بیدار شی و با یه نگاه به همکارت، بفهمی چی اذیتش می‌کنه و با یه جمله، روزش رو بسازی. یا تو قرار اول، بفهمی این آدم واقعاً کیه، و عشقی واقعی بسازی. یا تو خانواده‌ت، دعواها رو با یه لبخند تموم کنی. این کتاب، داستان ۱۳ ساله‌ایه که از حسرت یه سمینار تو یزد شروع شد، و حالا به معجزه قرن ۲۱ تبدیل شده. ایمان دارم، با خوندنش، روابطت متحول می‌شه، آدم‌ها دورِت جمع می‌شن، و زندگی‌ات پر از ارتباط‌های عمیق و واقعی می‌شه.
@Nahastigroup