| وبسایت نشر بیدگل |
www.bidgolpublishing.com
| نشر بیدگل در اینستاگرام |
instagram.com/bidgol.publishing
| نشر بیدگل در توییتر |
twitter.com/BidgolPub
Информация о канале обновлена 06.10.2025.
| وبسایت نشر بیدگل |
www.bidgolpublishing.com
| نشر بیدگل در اینستاگرام |
instagram.com/bidgol.publishing
| نشر بیدگل در توییتر |
twitter.com/BidgolPub
منتشر شد...
اگرچه دو لفظ «اندرونی» و «بیرونی» بهجا مانده از زندگی اجتماعی عصر قاجار امروز دیگر گردش زبانی و کلامی ندارند، اما کارکرد هردوشان هنوز و تا امروز پابرجا ماندهاند. با این حال همیشه کسانی بودهاند، قبلاً کم و بعداً زیاد، مردمانی با فرهنگها و تربیتها و طرز فکرهای غیر اکثریتی که این مرزبندی را زیرپا نمیگذاشتند. ارمنیها آن را زیرپا نمیگذاشتند، بلکه اصلاً به آن شکل قطعی و آن معنای واضح و روشن نداشتند. از همین رو برای آنها، پشتبام هم جزو حریم خودی و اندرونی بود و آنجا میشد جلوی چشم همه، گیرم در مراعات همسایگی حصیر زده باشند، جوری بود که تا حدودی و انگار در چهاردیواری و زیر سقف خانهٔ خودش باشد، از پوشش و منش و روش و رفتار گرفته تا به جا آوردن آداب و آیین و مناسک.
(این عکس ناقابل را، یوریک کریممسیحی)
به زودی عنوان تازهای از یوریک کریممسیحی در نشر بیدگل منتشر میشود...
سرککشیدن به آلبومهای نادیدۀ دیگران، گوشسپردن به سکوت خانهای خاموش است: گشودن دری نیمهباز و کشف خاطرات گمشده. ما پابهپای قصههایی گفته نشده، پلکهای گشودۀ آدمها و بریدههای حاشیۀ تصاویر در کادر عکسها حرکت میکنیم.
تماشای عکسهای خصوصی، مرز باریکی را میان احترام و کنجکاوی پیش میکشد: از یک سو شاهدی آشنا و همراه هستیم و از سوی دیگر غریبهای کنجکاو.
«این عکس ناقابل» در ادامۀ سبک و سیاق دیگر نوشتههای یوریک کریممسیحی، گشتی است پیرامون آرشیوهای شهروندان عادی در نیمهٔ ابتدایی قرن چهاردهم ایران. اما متن تنها گزارش وقایع نیست؛ مکثی است بر سکوت و آنچه ناگفته مانده، پلکزدنهایی که در قابها جا مانده، لبخندها و نگاههایی که هنوز سؤالبرانگیزند.
خواننده در این مسیر، به نوعی شاهد دوبارهای میشود: مواجههای با گذشتهای که خصوصی است، اما در نگاه ما عمومی میشود. هر عکس، دعوتی است برای فکر کردن و نوشتن، برای بلند حرف زدن دربارهٔ چیزهایی که معمولاً مسکوت میمانند، و نوستالژیای که بهجز حسرت، حضوری زنده در زمان حال را نیز ممکن میکند.
چاپ هفتم منتشر شد...
در نظرم هیئتی شبحگون پیدا کرده بود. زیپ کاپشن پفیاش را تا چانه بالا کشیده و بخار بازدمش در آن سرمای شب مثل شبحی کوچک بود که دور و دورتر میشد. نور چراغ ماشینها از پشتسرش میتابید. آرام به سمت من قدم برمیداشت، قیافهاش طوری بود انگار مرا نمیشناسد، انگار که من آن شبحی باشم که او نمیخواهد با آن رودررو شود.
(آنقدر سرد که برف ببارد، جسیکا او، ترجمۀ نیما حسن ویجویه)
چاپ دوم منتشر شد...
شاید در این دنیا واقعاً «هیولاهای» انسانی وجود داشته باشند، یعنی کسانی با کردارهایی چنان افراطی که، ساده بگوییم، نمیتوانیم با آنها همذات پنداری کنیم. منتها تعدادشان خیلی کمتر است که بتوانند توضیحی برای فراوانی شر بشری باشند. در نهایت، مسئول بیشترین آسیب ماییم: همین ما مردم معمولی، کمابیش نجیب و محترم. تنها توضیحی که میتوان برای همه شرارتهای جهان ارائه کرد، ماییم.
(فلسفهٔ شر، لارس اسوندسن، ترجمهٔ احسان سنایی اردکانی)
پروانه اعتمادی از تجربۀ «ماندن» در شهر و روزگار جنگ میگوید…
•
ماندن و ترکنکردن چه معنایی دارد؟
•
هر کسی بنا به شرایطش در زندگی به این پرسش پاسخ میدهد. فاصله، تمایز و پراکندگی این پاسخهاست که چهرۀ جنگ و مقاومت را برای هر کسی دگرگون میکند. این تجربه همواره در مرز میان شکنندگی و پیوند، ماندن و رفتن، امتداد و گسست میلغزد و هربار بغرنجتر از قبل به سراغمان میآید. میتوانیم با دیدن پاسخهای متفاوت و همدلی دیگران را بهتر درک کنیم، مسیرهای تازهای پیش بگیریم و در دام دوگانههای مرسوم گرفتار نشویم. چطور میتوانیم به سلطۀ شرایط تن ندهیم و به کار، خلق و حیاتمان ادامه دهیم؟
•
شما در این موقعیت چه راهی در پیش گرفتهاید؟
•
«پروانههای سیاه» عنوان تازهٔ مجموعهٔ ادبیات داستانی نشر بیدگل روایتگر تجربهٔ کسانی است که جنگ را از نزدیک لمس کردهاند.
•
© مستند ماندن - مانی حقیقی
•
Владелец канала не предоставил расширенную статистику, но Вы можете сделать ему запрос на ее получение.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Также Вы можете воспользоваться расширенным поиском и отфильтровать результаты по каналам, которые предоставили расширенную статистику.
Подтвердите, что вы не робот
Вы выполнили несколько запросов, и прежде чем продолжить, мы ходим убелиться в том, что они не автоматизированные.